علی اکبر علیه السلام شاخصی برای یافتن کاستی های درون خود
حقیقتاً شاخص و تراز شدن علی اکبر علیه السلام به عنوان یک جوان الگو و شاهد، حق این شخصیت بزرگ است. این از موهبت های خداوند متعال به ما و به خصوص جوان های عزیز است، که خداوند شخصیتی را در سنین جوانی به ما و به بشریت معرفی کرده است تا هر انسانی بتواند، خودش را با این شاخص تطبیق دهد وکاستی های خود را پیدا کند و خود را به این شاخص برساند.
اصلاً در بحث تربیت، بعد از مباحث نظری و تئوری، مهم ترین پیش نیاز برای این که مربی واقعاً به سمت اهداف تربیتی حرکت کند، این است که ببیند، آیا اشخاصی با شرایط مشابه او بوده اند که واقعاً تربیت شده اند و به اهداف رسیده اند. که به آن می گویند الگو. در بحث های تربیتی وقتی می بینیم اشخاصی هستند که تمام خوبی ها و ارزش هایی که والدین و بزرگان و مربیان از ما انتظار دارند، واجد آن ها شویم، در این الگو ها محقق شده است، دلگرم می شویم و می گوییم، شدنی است.
بر خلاف مکاتبی که اهدافی را در تربیت معرفی می کنند، بدون این که در شخص محقق شده ای آن ها را نشان دهند، یا در کسانی محقق شدن آن را نشان می دهند که اصلاً شرایط ما با آن ها سنخیت ندارد. قرآن کریم پر از انسان های شاخص است. خدا در قرآن به پیامبر صل الله علیه و آله توصیه می کند که یادواره برگزار کند.
“واذکر فی الکتاب ابراهیم، واذکر فی الکتاب ادریس- و اذکر فی الکتاب مریم”۱ این ها انسان هایی هستند که هر کدام، یا از یکی دو جنبه و یا بعضی از آن ها به طور جامع، در شرایطی که ما در زندگی قرار می گیریم، در همه ی آن شرایط و حتی شرایط بدتر از آن قرار گرفته اند و بهترین عکس العمل را نشان دادند.
اصلاً برتری قرآن کریم بر همه ی کتاب های تربیتی دیگر، این است که به همان میزان که مباحث نظری دارد، انسان های بزرگی را نشان می دهد که در تاریخ، در زمان ها و سرزمین ها ونژادهای مختلف، به این ویژگی ها رسیده اند، پس بقیه ی انسان ها هم می توانند.
حکمت نامه جوان کتابی برای استفاده بهتر از جوانی
علی اکبر علیه السلام نمونه بی نظیر یک جوان الگو است و چقدر خوب است که انسان اگر می خواهد ببیند به قول شعار عاشورائیان، به جوانیش خیانت کرده یا نه، این شخصیت را تحلیل کند، و دائماً خود را با آن مقایسه کند و پیش رود. من برای این که از این جلسه دست پر برویم، کتابی را آورده ام تا به شما معرفی کنم و به نظر من این کتاب برای شخصی که بخواهد به طور منظم خودش را چک کند و سیر رشد خود را بسنجد، چهارچوب خیلی خوبی است.
به نظر من این کتاب، مهندسی دوران جوانی است. نام این کتاب “حکمت نامه جوان” و از آثار آیت الله ری شهری است۲ و کار حدیثی فوق العاده ای است. امشب می خواهیم با این کتاب جلو برویم و ببینیم آیا این کتاب واقعاً می تواند یک هندسه ی دوران جوانی به ما بدهد و مهندسی دوران جوانی را به ما بیاموزد.
در این کتاب در بخش اول مقدمه ی خوبی آمده که کل این کتاب را در چند صفحه خلاصه کرده است. در بخش اول، روی این موضوع بحث شده است که اصلاً دوره ی جوانی چه ارزش و اهمیتی دارد. چرا متفکران، از شرق و غرب، دوره های دیگر عمر را رها کرده اند و معتقدند جوانی،چیز دیگری است؟ چرا همه مکاتب و بزرگان و اندیشمندان به جوانی بیش تر توجه کرده اند؟
در این کتاب تحت عناوین و سر فصل های مختلف، روایاتی در مورد جوانی ذکر شده و این که جوانی چه ارزشی دارد. چون اگر انسان بداند جوانی چقدر می ارزد و چه فرصت نابی است، از آن درست استفاده می کند. قبل از این که بخواهیم از چیزی درست استفاده کنیم، ابتدا باید ببینیم واقعاً چقدر ارزش دارد.فصل اول کتاب، در مورد ارزش جوانی است، که چند تا از روایات آن را برای شما می خوانم.
ارزش جوانی را دریابید
در بخش نخست فصل اول، نکات فوق العاده زیبا، اما کوتاه و مختصر بیان شده، که هر کدام سوژه ای برای تفکر است. دقت کنید در قیامت همه چیز مورد محاسبه قرار می گیرد. حتی پیر مرد در مورد دوران پیری اش باید جواب پس دهد. حتی در مورد کارها و خطاهایی که در دوران کودکی انجام داده ایم و بعد جبران نکرده ایم باید جواب دهیم. اما چرا در روایات یکبار درمورد عمرمان می پرسند که: “فیما افناه؟” و یک بار هم به طور ویژه در مورد جوانی می پرسند که جوانی خود را چه کردی؟
خوب جوانی هم که جزء عمر است، ولی به قول طلبه ها وقتی خاص بعد از عام ذکر شود، نشانه تأکید و اهمیت آن خاص را می رساند. جوانی خیلی ویژه است، در روایت داریم که پیامبر صل الله علیه و آله می فرمایند: “لَا تَزُولُ قَدَمُ ابْنِ آدَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ خَمْسٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَعَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ وَمَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَفِیمَ أَنْفَقَهُ وَمَاذَا عَمِلَ فِیمَا عَلِمَ”۳”
فرزند آدم در قیامت،قدم از قدم نمی تواند بردارد، مگر این که از پنج چیز از او می پرسند: ۱-عمرش را در چه راهی گذرانده و فنا نموده است. ۲- جوانیش را در چه راهی کهنه نموده ۳- و مالش را از کجا به دست آورده ۴- ومالش را در چه راهی مصرف و خرج نموده است.۵- وچه قدربه آنچه آموخته عمل نموده است ؟”
جوانی دوره ای خطیر و خطرناک
معلوم می شود که جوانی خیلی ارزشمند است، دلیلش چیست؟ دلیلش این است که خداوند در قرآن کریم می فرماید: “ما شما را ابتدا که خلق کردیم در ضعف و ناتوانی هستید،بعد شما را به دوران قوت رساندیم،بعد از دوران قوت که جوانی است به ضعف و پیری مبتلا می کنیم ۴”. آن جا که قدرت داشتیم و همه فرصت ها را به ما داده اند،آن جا ست که باید ببینیم چه کرده ایم ؟!
در فصل اول این کتاب آمده، که جوان ابتدا باید باور کند جوانی دوران بطالت نیست. خطیرترین و خطرناک ترین دوران عمر ماست. هر که هر چه شود، خوب یا بد، در جوانی شده است، روایات مفصلی هم در این زمینه داریم. بین این که دوران جوانی چه سنی است، مراکز علمی در کشورهای مختلف، بحث های مختلفی را مطرح کرده اند. در ایران، سازمان ملی جوانان، سن جوانی را ۱۴ تا ۲۹ سال معرفی کرده اند. منتهی روایات و فرهنگ دینی ما جوانی را مقید به زمان نکرده، بلکه ویژگی های شخصیتی جوان را معرفی کرده است.
ممکن است شخصی در ۲۰ سالگی پیر شود و ممکن است شخصی مانند امام عزیز در ۸۰ سالگی هم جوان باشد. باید این ویژگی ها را استخراج کنیم. جوانی دوره ی ویژه ای است که تمام فرصت هر چه شدن و به هر جا رسیدن، فقط، همین دوره است. قبل از دوران جوانی که مشغول شناخت پیدا کردن بوده ایم و بعد از آن هم در سرازیری هستیم و باید از محصول آن استفاده کنیم. عزیزان، وقت بگذارید و در مورد ارزش دوره ی جوانی فکر کنید. این احادیث متنوع در فصل اول این کتاب بهترین سوژه برای اندیشه کردن است نه برای خواندن. در مورد این روایات فکر کنید. این که در این روایات این قدر به جوان بیش از سایر اقشار اهمیت داده شده.
پیامبر صل الله علیه و آله می فرمایند: “من وقتی به پیامبری مبعوث شدم جوانان با من هم پیمان شدند و پیران با من به مخالفت برخاستند”۵٫ یعنی زمینه فطری جوان ها این قدر ناب است که در دوره ی قربت پیامبر صل الله علیه و آله دل های شان به حق زودتر گواهی داد. اما مدعیان ریش سفید با پیامبر صل الله علیه و آله مخالفت کردند و با همین مخالفت ها مردند. از ارزش های دوران جوانی، یکی همین است. این بهار زندگی را خوب بشناسید و بدانید گنجی که خدا در وجود هر شخصی قرار داده است، همین جوانی است.
جوانی بهترین فرصت برای خودسازی
در فصل دوم این کتاب توانمندی وشادابی دوره جوانی را به بحث خودسازی گره زده است، دقت کنید اصلاً “خود” یعنی باطن و حقیقت و جان ملکوتی ما، که وقتی در این عالم دنیا و ناسوت متولد می شویم، خیلی سالم و پاکیزه مثل یک لوح بی نقش و نگار است. “خود” هر لحظه تحت تاثیر نیات و شنیده ها و رفتار، اثری روی آن گذاشته می شود. اگر قرار باشد ما این “خود” را بسازیم قائدتاً احتیاج به قدرت ها و قوت های فکری و روحی و جسمی داریم و این قدرت ها در جوانی در اختیار ماست نه در پیری.
یکی از پاسدارهای منزل شخصی امام خمینی تعریف می کرد، شب ها پشت در اتاق امام پُست می دادم و این پیرمرد هر شب دو ساعت مانده به نماز صبح بیدار می شد و در خانه ی خدا ضجه می زد. گفت شبی ناله های امام تاثیر عجیبی در من گذاشت و پیش خود می گفتم با این که جوان هستم حس و حال نمازهای واجب را هم ندارم، ولی این مرد در این سن هر شب، با خدا مناجات می کند. گفت همین طورکه داشتم قدم می زدم و فکر می کردم امام از پشت سر، دست روی شانه ی من گذاشت. دیدم امام به پهنای صورت اشک می ریزد و به من گفت: پسرم تا جوانی می شود کاری کرد، ببین پدرت پیر شده است!
نامه های امام به پسرشان حاج احمد آقا را بخوانید، ببینید چه غوغایی می کند. حدیث اول چهل حدیث را بخوانید و عمل کنید و ببینید چقدر راحت می توان در جوانی خودسازی کرد. بنابراین اگر شخصی در جوانی، دید خودسازی برایش مهم نیست، این شخص تقریبا جوانی اش حرام شده است. بهترین دوران خودسازی را رها کرده و آن را حواله به پیری می دهد. شخصی که در جوانی مهمترین انگیزه و دغدغه و نگرانی اش خود سازی نباشد، دوره جوانی اش حرام شده است.
جوان باید به طور جدی به خودسازی خود برسد. علی اکبر علیه السلام نماد این هوشیاری و خودسازی است، در این سن به جایی رسیده است که وقتی سیدالشهدا علیه السلام سوار بر مرکب، در کنار علی اکبر علیه السلام به سمت کربلا می روند، ناگهان می بیند امام حسین علیه السلام جملاتی فرمودند که از آن بوی مرگ می آمد. این جوان این قدر خودسازی کرده است که در آن شرایط بهترین حرف ممکن رامی زند. از سیدالشهدا علیه السلام می پرسد پدر جان، چرا این جملات را گفتید؟
حضرت پاسخ دادند: در عالم رویا دیدم که هاتفی ندا می دهد، این کاروان می رود و مرگ با شتاب در تعقیب آن هاست. اولین چیزی که حضرت علی اکبر علیه السلام عرض کرد، گفت: پدر جان “اولسنا بالحق”۶ مگر ما بر حق نیستیم؟ “فاذا لاتبالی بالموت” در این موقعیت چیزی که در وجودش شکل گرفته است بر زبانش می آید. نمونه های آن را در جوان های دفاع مقدس و بعد از آن و شما هم داریم می بینیم.
بدترین بلا در دنیا خود فراموشی است
برادران عزیز برای به خود رسیدن متاسفانه وقت نداریم، مولا علی علیه السلام در نهج البلاغه آدم ها را از این منظر به دو دسته تقسیم کرده است۷٫عده ای آدم های عقول هستند و دیگری آدم های فضول. فضول شخصی است که به طور مثال در شب سرد زمستانی، می بینید شخص گرسنه و بی خانمانی در گوشه ی خیابان است و دلش برای او می سوزد و می خواهد مشکلش را حل کند، آیا این کار بد است؟ خیر، بد نیست، ولی این بد است که شخص فکر نمی کند که آن فرد گرفتاری ظاهری داشت، و نمی پرسد آیا خود او گرفتاری ندارد؟ رذیله اخلاقی ندارد؟ حرص، کبر و شهوت ندارد ؟ این آدم چه موقع می خواهد به درد خودش برسد؟ این آدم فضول است. به درد دیگران می رسد ولی خودش را فراموش می کند. بدترین بلایی که در دنیا خدا بر سر کسی می آورد، خود فراموشی است. “فانساهم انفسهم”۸٫
آدم فضول یعنی شخصی که از آینه ی گرفتاری دیگران که البته باید به آن ها هم توجه کند، به خودش متوجه نمی شود. فرض کنید شخصی نابیناست و ما او را از خیابان رد می کنیم، ولی خودمان چه کنیم که چشم دلمان نابینا و کور است؟! شخصی که نا شنواست و با اشاره او را راهنمایی می کنیم ولی خودمان که گوشمان ناشنواست است و حرف انبیا را نمی شنویم، چه کنیم؟! شخصی که پول ندارد شکمش را سیر کند، ولی ما که روحمان گرسنه است چه کنیم؟! کی به داد خودمان برسیم؟ کار برای انقلاب و اسلام و نظام به شرطی ارزش دارد که اول خودمان را پیدا کنیم.
امام علی علیه السلام می فرمایند: “اعطانی ربی نفس عقولاً و لسانی سئولاً ۹ (خدا به من نَفسی بسیار عقول اعطا کرده است). یعنی امیرالمومنین علیه السلام گرفتاری های دیگران را حل می کند ولی بعد به گرفتاری خود هم می رسد.” و لساناً سئولاً “(و زبانی پرسش گر). حضرت علی علیه السلام زیاد از پیامبر صل الله علیه و آله سوال می کرد و دریچه های علم و حکمت را به روی خود باز می کرد.به نظر من زبان پرسش گر، نشانه نفس عقول است. چون می داند خیلی چیزها را باید پیدا کند.
شهدا خودسازی را جدی گرفتند
می خواهیم تراز علی اکبر علیه السلام را معرفی کنیم. جوانی که ارزش جوانی را درک می کند، حاضر نیست جوانی اش را به هدر دهد. خوش به حال شهدا که جوانی خود را بهترین جای ممکن خرج کردند. چند روز پیش در جایی برای مراسم شهیدی دعوت بودم که سخنرانی کنم. این شهید تاثیر زیادی روی من گذاشت و به بیچارگی خودم پی بردم. این شهید در سال ۸۹ شهید شد و از بچه های نیروی قدس بود.
شهید حاج عقیل خلیلی زاده به اصرار خانواده اش عقد می کند، در هفته ای که قرار بوده مراسم عروسی اش برگزار شود، مأموریتی برایش پیش می آید. خانواده اش به او می گویند این مأموریت را نرود و بماند و جشن عروسی را بگیرند ولی او می گوید باید وظیفه ام را انجام دهم، روزی که قرار بوده جشن عروسی را برگزار کنند، جنازه اش را می آورند. خوش به حال این جوان که جوانی اش را این جا خرج کرده است.”فوق کل ذی برٍ حتی یقتل الرجل فی سبیل الله،فلیس فوقه برٌ”۱۰ خوش به حال شهدا! که خودسازی را جدی گرفتند.
در اینترنت سری به مهران بلورچی بزنید. دقت کنید که این آدم چقدر از خودش مواظبت می کرده است. او نامش را به علی تغییر داد. علی بلورچی دانشجوی دانشگاه شریف بود. پدر و پدر بزرگش از بزرگان بهایی بودند. مادرش در سن ۱۵ سالگی از بهاییت برگشت و مسلمان شد و از آن پدر جدا شد و به تنهایی علی را بزرگ کرد. آیت الله حق شناس که خدا رحمتش کند، شیفته ی علی بلورچی بود. بروید مراقبت های این آدم را ببینید.
این آدم جوانی خودش را قدر دانست، چطور شهید شد؟ هر جور که دلش خواست و هر وقت دلش خواست! رزمنده هایی که در جنگ با او بودند و هنوز هم بعضی از آن ها زنده هستند، تعریف می کردند قبل از عملیات به دور او جمع می شدیم و به او می گفتیم علی، بگو چه کسی شهید می شود؟! علی قرآن را باز می کرده و می گفته چه کسانی شهید می شوند، چه کسانی مجروح می شوند. در بین این افراد شخصی بود که علی به او چیزی نگفت، اصرار کرد که بگو من هم شهید می شوم یا نه؟ با اصرار او علی گفت: تو عاقبت به خیر نمی شوی. باور نکرد! یکی از افرادی که آن روز آن جا بود گفت این آدم نه تنها بعد از جنگ از انقلاب برگشت، از اسلام هم برگشت. علی بلورچی همچون بقیه شهدا رستگار شد. دلیل آن را باید در خودسازی او پیدا کنید.
بزرگترین اتفاق تاریخ بر دوش جوانان است
جوانی دوره ی خودسازی است و خوش به حال کسی که این دوره را قدر بداند. دوره ی فوق العاده ای است برای سازندگی. شما بالاخره در سن ۲۰ سالگی نباید یک مدیر قوی باشید؟ در جمهوری اسلامی یک جوان ۲۳ ساله هنوز نمی تواند زندگی شخصی اش را مدیریت کند. در حالی که حسن باقری در ۲۹ سالگی که شهید شد، سال ها فرمانده بود. مهدی زین الدین در ۲۲ سالگی فرمانده لشکر بود. حاج احمد کاظمی در سن ۱۹ سالگی فرمانده لشکر بود. حسین خرازی فرمانده لشکر بود.
دقت کنید که پیامبر صل الله علیه و آله اولین نماینده ای که به مدینه می فرستد تا بین دو قبیله بزرگ اختلاف را حل کند، یک جوان است به نام مصعب بن عمیر، اولین فرمانداری که پیامبر صل الله علیه و آله منصوب کرد جوانی است به نام “عتاب بن عصید” آخرین فرمانده جنگی که پیامبر صل الله علیه و آله در اواخر عمرشان تعیین کردند، جوان ۱۸ ساله ای به نام “اسامه” بود. اکثر پیامبران در جوانی به بعثت رسیدند.
یعنی این قدر جوانی خود را خوب مدیریت کرده بودند که خداوند بار هدایت بشریت را بر دوش آن ها می گذارد، امام عصر ارواحنا فداه وقتی ظهور می کنند در هیبت یک جوان ظهور می کنند و در مورد اصحاب ایشان هم روایت داریم “اصحاب المهدی شبابٌ،لا کهول فیهم الا کالملح فی طعام”۱۱اصحاب امام عصر (عج) که بزرگترین کار تاریخ را می خواهند در جهان رقم زنند، همه جوان هستند و به اندازه ی نمکی که در غذامی پاشیم بزرگسال در بین آن ها پیدا می شود. همه جوان هستند. این ها چه کرده اند در جوانی که موعود همه امم و ادیان به راحتی به آن ها کار می سپارد و دنیا را اصلاح می کنند؟! آیا خودتان را آماده کرده اید؟
همنشین خوب از عوامل شکوفایی در دوران جوانی
در بخش دوم عواملی که می تواند یک جوان را به شکوفایی برساند، خیلی عالی فهرست شده است. اولین آن ها شناخت و معرفت است، اصلاً بی معرفت که کسی به جایی نمی رسد. امام علی می فرمایند: “مامن حرکه الا و انت محتاج فیها الی معرفه”۱۲ حرکتی نمی توانیم بکنیم مگر این که قبل از آن شناخت داشته باشیم. اگر می خواهید جوانی خود را مهندسی کنید و درتراز علی اکبر علیه السلام برای امام زمان (عج) باشید، باید اول معرفت داشته باشید. فرهیختگی داشته باشید.
دوستان عزیز، یکی از عوامل شکوفایی جوان دوست خوب است. از نشانه های دوست خوب این است که اشک رفیقش را در بیاورد. امشب من می خواهم یک رفیق خوب برای شما باشم، بقیه کتاب را خودتان بخوانید. در این کتاب برای شناخت و معرفت و عوامل شکوفایی و سعادت و کمال از فرهیختگی نام برده شده است. یعنی چه؟ یعنی جوانی که معطل و مشغول و سرگرم موضوعات مبتذل است، به درد خودش هم نمی خورد چه برسد به درد امام زمانش (عج).
فرهیختگی یعنی چه؟ یعنی اگر جوان تنها هم باشد، به موضوعات فاخر فکر می کند، دنبال باز کردن درهای بسته مهم است. دل مشغولی او چیزهایی نیست که خیلی از جوان ها به دنبال آن ها هستند. بعضی می گویند بالاخره جوان باید خوش بگذراند. اتفاقاً در این کتاب در یک فصل به طور مفصل در مورد خوش گذرانی جوان صحبت شده است. آن چه که ما در جوانان می بینیم که خوش گذرانی نیست،
جوان باید فرهیختگی داشته باشد یعنی به موضوعات دست پایین و بی ارزش روی خوش نشان ندهد. برای همین این قدر در مورد همنشین تأکید شده است. مثل همسر که یکی از همنشین های مهم انسان است. اصلاً یک جوان حزب اللهی به معنای قرآنی، وقتی می خواهد همسر انتخاب کند، باید ببیند افق ذهنی و سپهر فکری این خانم یا آقا کجاست؟ اگر افقش پایین است نباید به سراغش رفت،چون چنین شخصی، انسان را پایین می آورد. در حالی که همه در ازدواج مدعی هستند که می خواهند با شخصی ازدواج کنند که آن ها را یک پله بالاتر ببرد. جوان فرهیخته یعنی این، نه تنها خودش دغدغه ی کمتر از تحقق بزرگ ترین آرمان های الهی ندارد و او باید در آن سهمی جدی داشته باشد، با شخصی هم که اصلاً دغدغه ندارد، همنشین نمی شود.
برادران عزیز، رازی از طلبگی به شما می گویم، در فرهنگ دینی ما، ائمه علیه السلام به اهل علم و کسی که به دنبال علم است توصیه کرده اند که حتی گردش و تفریح خود را هم با غیر اهل علم نرود، این قدر همنشین حساس است. دوستان دقت نکر ده اید که اکثر اهل علم مخصوصا در قدیم، ازدواج و تفریح آن ها هم با اهل علم بوده است، چون می دانسته اند که همنشین بد ممکن است آن ها را در سطح عوام پایین بیاورد. عرفی با عوام خیلی فرق می کند. ما باید در متن مردم زندگی کنیم. در روایت داریم، “کن فی الناس ولا تکن مع الناس”۱۳٫
جامعه ای که فرهیختگی در آن از میان رفته باشد به ابتذال مبتلاست
فرهیختگی از میان ما رفته است. نمی دانم چرا نسل شما به فرهیختگی بی احترامی می کند. یکی از نشانه های آن مطالعه است، آخرین کتابی که خوانده اید چه بوده است؟ چقدر وقت برای اندیشه کردن می گذارید؟ فرهیختگی یعنی این! عطش یادگیری در شما چقدر است؟ وای به حال جامعه ای که به خاطر جام جهانی فوتبال، زمان امتحاناتش را تغییر می دهد. گروه های مرجع مردم را لیست کنید. ما در سازمان ملی جوانان، پیمایش ملی انجام دادیم و به نتیجه رسیدیم گروه های مرجع مردم، اول هنرپیشه ها، بعد فوتبالیست ها و در رده های بعدی علما هستند. این یعنی چه؟ یعنی جامعه به ابتذال مبتلا است و فقط روکش فرهیختگی به خود زده ایم. جوانی که صبح بیدار می شود و در فکر این است که چه تیپی بزند، به چه درد می خورد؟ اتفاقا زینت و زیبایی و آرایش جز کار جوانان است، در این کتاب و در قرآن هم اشاره شده است که جوان باید به دنبال زینت باشد. ولی فرهیختگی یعنی از هر رتبه ای، باید یک اوج فرهنگی پیدا کنید و اگر پیوستی ندارد آن را دور بریزید. در مهمانی رفتن و فیلم دیدن و تفریح رفتن و کتاب خواندن و… این پیوست فرهنگی را در نظر داشته باشید. ما که ۱۰ دوره جوانی نداریم، فقط یکی است. خوش به حال اشخاصی که دوره جوانی خود را پای علم و معرفت گذاشتند و نترسیدند از این که دیگر جوانان به قول خودشان خوش گذراندند. علامه جعفری در کتاب حیات معقول می گوید: “لذت انسان فرهیخته به کشف مجهولاتش است”.
جوانی فرصت صعود به بی نهایت
حالا بروید و سطح دغدغه هایتان را اندازه بگیرید. این کتاب خیلی فوق العاده است. عوامل شکوفایی را تک تک ذکر کرده، بعد از آن موانع شکوفایی را عنوان کرده است، مثل گناه و معصیت و رفیق بد،که جوانی را تباه می کند. اما متأسفانه مثل نم دیوار، صدایی ندارد و آرام آرام ما را زمین می زند. هر اشتباهی که در زندگی می کنیم ولو این که توبه کنیم و بخشیده شود، بخشی از خطاها و معصیت ها برای ابد دست یابی ما را به بعضی از توفیقاتی که ممکن بوده است به آن برسیم می بندد. بعضی معاصی کلاً توفیق را از انسان می گیرد، گناهش با توبه بخشیده می شود ولی اثر آن در عالم ملکوت باقی است.جوانی انسان فرصت صعود به بی نهایت است. شخصی که بفهمد این موانع چه بلایی بر سر انسان می آورد به راحتی به هر رفیق و گناه و مشغولیت و لقمه ای تن در نمی دهد.
خیانتی بالاتر از خیانت به نفس نیست
عرض ما امشب در ولادت آقا علی اکبرعلیه السلام به بهانه این شعار که: “آیا شما به جوانی خود خیانت کرده اید؟” این است که، اول باید ببینیم جوانی کجاست و اگر در این چارچوب هستیم، سربلندیم و گرنه همه داریم به خودمان خیانت می کنیم و خیانتی بالاتر از خیانت به نفس نیست. برادران عزیز، خواهران گرامی، در همین کتاب روایت داریم که چند چیز است که فقط چند نفر قدر آن را می دانند: یکی جوانی است که پیرها قدر آن را می دانند، دیگری سلامتی است که شخص مریض قدر آن را می داند و یکی امنیت و آرامش است که فقط شخصی که به بلا گرفتار شده آن را درک می کند. این روایت می خواهد بگوید اکثر آدم ها متوجه نیستند در جوانی چه دارند. در خود من این نکته بیش تر از هر چیز دیگری ایجاد انگیزه می کرد که”اصحاب المهدی شبابٌ” و می گفتم ان شاالله من هم یکی از آن ها باشم. از ما گذشت و معلوم شد ما زمینه و لیاقت نداشتیم. حضرت که ظهور کنند در روایت داریم که جوان ۲۰ ساله شیعه را در گذر صدا می کنند و به او می گویند، چند سال داری؟ مثلا می گوید ۲۰ سال. امام می پرسند: آیا در دین خود فقیه شدی؟ اومی گوید نه، امام می گویند: که از چشمم افتادی.. چه نکبتی بالاتر از این که، از چشم امام زمان (عج) بیافتیم. علی اکبر علیه السلام چه کار کرده بود؟ شما نسبت پسر و پدری او با امام حسین علیه السلام را حذف کنید، چرا که در قیامت “لا انساب بینهم “.۱۵ این جوان چه کار کرده بود که وقتی حضور دارد، تمام جمع اندک یاران امام محکم اند.”و کنا اذ اشتقنا برویه رسولک،نظرنا الیه “۱۶ آقا اباعبدالله وقتی علی اکبر علیه السلام را به میدان می فرستاد، این کلمات را زمزمه می کرد، امام با حالتی خاضعانه دست زیر محاسنش می گیرد و رو به آسمان گریه می کند و پشت سر علی اکبر علیه السلام می گوید: “اللهم اشهد هولاء لقد برز الیه غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا الی رسولک “۱۷ وقتی هم که بالای سر پیکر مطهر عرباً عربای او آمد، فرمود : “علی الدنیا بعدک العفا”۱۸٫ آیا می توانید چنین جوانی باشید که امام زمان (عج) بالای سر جنازه ی ما این را بگوید؟ ما فقط دلهره به دل امام زمان (عج) می کنیم.
از نو شروع کنید
امشب اگر می خواهیم از نو شروع کنیم فرصت فوق العاده ای است، طراز خود را این قرار دهید که آیا می شود وقتی می رویم در معرکه برای امام زمان (عج) جان دهیم، پشت سر مان امام زمان (عج) گریه کنند. می شود وقتی از پای افتادیم بگوید خاک بر سر دنیا! چه کار باید بکنیم که امام زمان (عج) برای ما دلش تنگ شود. شما که جوان هستید و دل های تان آماده است گوش دهید. سید بن طاووس در دوره ای زندگی می کرد که از غیبت امام زمان (عج)، زمان زیادی نگذشته بود. در وصیت نامه اش به فرزندانش نوشته که عزیزانم: نمی دانم چه شده که در این زمانه، مردم دیگر به فکر امام زمان (عج) نیستند. چرا امام زمان (عج) برای ما بی اهمیت شده است؟ این مردم اگر پولی گم کنند، خواب و خوراک ندارند تا آن را پیدا کنند، اگر غلام خود را گم کنند، زمین و زمان را به هم می دوزند تا او را پیدا کنند، امام زمانشان را گم کرده اند ولی عین خیالشان نیست. “بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت چه اندازه در ندبه ها زار یاری؟! “
امام زمان ظاهر نیست، ولی حضور دارد
چقدر فراق امام زمان (عج) در زندگی ما هست، جوانی خود را با این درد بسنجید، که هر چقدر امام زمان (عج) شما را بی تاب می کند، به درد اما می خورید.دنیایی که امام زمان ندارد به چه درد می خورد؟ برای دنیای بدون امام زمان چگونه ارزش قائل باشیم؟ ما که می توانستیم بگردیم و پیدایش کنیم چرا به دنبال کار های دیگر رفتیم. اگر دوست دار امام زمان (عج) بودیم که نباید امام زمان از ما فرار کند! “اذهبوا یا بنی فتحسوا، بن یوسف و اخیه”۱۹ حضرت یعقوب در آخر کار که همه ی دغل بازی های برادران یوسف بی نتیجه ماند و شرمنده پیش پدر آمدند، به آن ها گفت: حالا بروید و به دنبال او بگردید. شما هم بروید و به دنبال امام بگردید. نه این که بروید به دنبال آدم های مدعی، بلکه درون خود، امام زمان (عج) را پیدا کنید. آن گشتن فیزیکی بود، شما با گشتن معنوی امام زمان (عج) را پیدا کنید. خودتان را بسازید. اگر غیر از درد فراق امام زمان (عج) چیزی شما را ناراحت می کند، خودتان را زنده به گور کرده اید، ما اگر گوشی موبایل مان را گم کنیم، تا آن را پیدا نکنیم، دست بر نمی داریم، امام زمان مان را کجا گم کرده ایم؟! انسان اگر فرزندش را گم کند، آیا شب می تواند راحت بخوابد؟! بیایید امشب برویم در خانه ی علی اکبر علیه السلام و ضجه بزنیم، از او بخواهیم به ما یاد دهد چگونه جوانی کنیم تا امام زمان (عج) را پیدا کنیم. امشب از علی اکبر علیه السلام همت بخواهید. سخنرانی که مشتی اطلاعات در مغز شما بریزد به هیچ دردی نمی خورد، اما سخنرانی که به برکت علی اکبر علیه السلام بتواند شما را به یک همت برساند، ارزشمند است. همین جا از همه چیز دل بکنید، از هر چیزی که شما را از امام حسین علیه السلام می گیرد، دل بکنید. در هفته گذشته عرض کردیم مقدمه ی رسیدن به لقاالله در ماه رمضان، بریدن از غیر خداست. علی اکبر علیه السلام نماد این کار بزرگ است. هر چه داشت داد تا به لقاء الله رسید. تا این جا هر چه بودیم، بودیم. امشب از او بخواهید نزد پدرش امام حسین علیه السلام شفاعت ما را بکند، از خدا بخواهید تا این جا را نادیده بگیرد و از این جا به بعد را جوانی کنید. همین که تحولی در ما پیدا شد یعنی گذشته ها فراموش شده است، اگر شک داشته باشید یعنی به اهل بیت معتقد نیستید، همه را بخشیدند. از کودکی به ما می گفتند اگر ۳۱۳ نفر شوید، امام زمان (عج) می آید ولی هیچ کدام مرد نبودیم. اما از امشب شروع می کنیم، می خواهید لباس بخرید، ببینید اگر امام زمان (عج) بیاید، مقابل او این لباس می پوشید؟ می خواهید رفیق انتخاب کنید، در مقابل چشمان امام زمان (عج) با این رفیق قدم می زنید؟ امام زمان ظاهر نیست، حاضر که هست. اگر باور کنید که هر لحظه امام زمان با شماست نمی توانید بد باشید.
خدایا تو را قسم می دهیم به علی اکبر علیه السلام امشب را شب تحول ما قرار بده. به حق علی اکبر علیه السلام گذشته ی ما را هر چه کردیم دانسته و ندانسته ببخش.
پاورقی
۱- مریم-۵۶-“وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِدْریسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا “و در این کتاب، [سرگذشتِ] ادریس را یاد کن، که او بسیار راستگو و پیامبر بود. -مریم-۱۶ “وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا “و در این کتاب [سرگذشتِ] مریم را یاد کن هنگامى که از خانوادهاش [در] مکان شرقى کناره گرفت. مریم-۴۱”وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیًّا “و در این کتاب، [سرگذشتِ] ابراهیم را یاد کن، به راستى او بسیار راستگو و پیامبر بود.
۲- حکمت نامه جوان-آیت الله محمد محمدی ری شهری- سازمان چاپ و نشر دار الحدیث.
۳- إرشادالقلوب-ج ۱ -ص ۱۵-” لَا تَزُولُ قَدَمُ ابْنِ آدَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ خَمْسٍ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَعَنْ شَبَابِهِ فِیمَ أَبْلَاهُ وَمَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَفِیمَ أَنْفَقَهُ وَمَاذَا عَمِلَ فِیمَا عَلِمَ”«فرزند آدم در قیامت،قدم از قدم نمی تواند بردارد، مگر این که از پنج چیز از او می پرسند : ۱-عمرش را در چه راهی گذرانده و فنا نموده است. ۲- جوانیش را در چه راهی کهنه نموده ۳- و مالش را از کجا به دست آورده ۴- ومالش را در چه راهی مصرف و خرج نموده است.۵- وچه قدربه آنچه آموخته عمل نموده است (به علمش چه قدر عمل نموده است)؟»
۴- روم -۵۴- “اللّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّهً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّه ضَعْفاً وَ شَیْبَهً)˛خدا همان کسى است که شما را آفریده در حالى که ضعیف بودید؛ سپس بعد از این ضعف و ناتوانى قوت بخشید، و باز بعد از قوت، ضعف و پیرى قرار داد .
۵- سفینه البحار، ج۲، ص۱۷۶ – رسول اکرم صلى الله علیه و آله: اوصیکُم بِالشُّبّانِ خَیرا فَإِنَّهُم أَرَقُّ أَفئِدَهً إنَّ اللّه بَعَثَنى بَشیرا وَنَذیرا فَحالَفَنِى الشُّبّانُ وَخالَفَنِى الشُّیوخُ؛ به شما درباره جوانان به نیکى سفارش مى کنم چرا که آنان نازک دل ترند، خداوند مرا امید دهنده و بیم دهنده مبعوث کرد جوانان با من هم پیمان شدند و پیر مردان به مخالفت با من برخاستند.
۶- دائره المعارف تشیع، ج ۱۱ ،ص ۴۱۹- امام حسین علیه السلام در راه کربلا، در سحرگاهی زیبا سوار اسب خود بود که خوابی اندک بر او چیره شد، و چون بیدار گردید، چند مرتبه فرمود: “اِنالله وَ اِنّااِلَیه راجعون و الحمدلله ربّ العالمین” حضرت علیاکبر علیه السلام که سوار بر اسب خویش بود، بیدرنگ خود را به پدرش رساند و عرض کرد: ای پدر! فدایت شوم، این استرجاع و حمد برای چه بود؟ امام فرمود: هم اکنون خواب، مرا در ربود و در عالم رؤیا دیدم که کسی ندا داد: “این قوم میروند و سرنوشت مرگ هم به سوی آنان میشتابد.” دانستم که ما به سوی مرگ میرویم. علیاکبر علیه السلام پرسید: ای پدر! مگر ما به حق نیستیم؟ امام فرمود: آری پسرم، به خدایی که بازگشت همه خلایق به سوی اوست سوگند، که ما بر حق هستیم. علیاکبر علیه السلام عرض کرد: پس، از مرگ هراسی نداریم. امام چون این سخن دلنشین و زیبا را از فرزند جوانش شنید، چنین او را دعا کرد: خداوند، تو را جزای خیر بدهد که چه فرزند نیکویی برای پدر هستی.
۷- غررالحکمودررالکلم،ج ۲ -ص ۱۹۲، امام علی علیه السلام: “سلونى قبل ان تفقدونى فو اللّه مافى القرآن آیه الّا و انا اعلم فیمن نزلت و أین نزلت، فى سهلا و فى جبل و انّ ربّى و هبلى قلبا عقولا و لسانا ناطقا (سئولا)” پیش از آن که مرا نیابید از من بپرسید که به خدا سوگند آیهاى در قرآن نیست مگر آن که من مىدانم درباره چه کسى نازل شده و کجا نازل شده، در زمین پست هموار یا در کوه، و به راستى که پروردگارم به من دلى دریافت کننده و زبانى گویا بخشیده است.
۸- حشر- ۱۹- “وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ “و مانند کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم آنان را دچار خودفراموشى کرد؛ اینان همان فاسقاناند.
۹- غررالحکمودررالکلم،ج ۲ -ص ۱۹۲
۱۰- الکافی،ج ۵ ،ص۵۳- قَالَ رَسُول ُاللَّهِ صلی الله علیه و آله: “فَوْقَکُ الِّذِی بِرّ ٍبِرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ فِی سَبِیل ِاللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیل ِاللَّهِ فَلَیْس َفَوْقَهُ بِرٌّ “. رسول خدا صلی الله علیه و آله: بالاتر از هر بری، بری است، و اما کشته و شهید شدن در راه خدا که بالاتر از آن بری نیست.
۱۱- الغیبه طوسى، ص ۴۷۶، ح ۵۰۱-اَصحابُ المَهدىِّ شَبابٌ لا کُهولٌ فیهِم اِلاّ مِثلَ کُحلِ العَینِ وَ المِلحِ فِى الزّادِ وَ اَقَلُّ الزّادِ المِلحُ یاران مهدى(عج) جوان اند و کهن سالان در میان آنان کم اند، مانند سُرمه در چشم و نمک در زاد و توشه، که کمترین قسمت توشه، نمک است .
۱۲- تحف العقول، ص ۱۸۳٫- امیرمؤمنان علیعلیه السلام به کمیل فرمود:”ما مِنْ حَرَکَهٍ اِلا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِیها اِلی مَعْرِفَهٍ”هیچ حرکتی نیست مگر این که تو به شناخت خیر و شر آن نیازمند هستی.
۱۳- مفتاحالسعاده فیشرح نهجالبلاغه،ج ۴-صفحهى-۹ امام علی علیه السلام: “کن فی الناس فلا تکن معهم”در مردم باش اما با مردم مباش.
۱۴- نهج الفصاحه،ص۷۱،کلام۳۷۲-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: “اغتنم خمسا قبل خمس شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک و فراغک قبل شغلک و حیوتک قبل موتک.”پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت شمار، جوانی پیش از پیری ،صحت پیش از بیماری، وثروت پیش از نیازمندی و فراغت پیش از اشتغال و زندگی پیش از مرگ.
۱۵- مومنون – ۱۰۰-“فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم یومئذً و لا یتساءلون” هنگامی که در صور دمیده می شود و قیامت برپا می شود، ملاک آن روز نسب نیست.
۱۶- سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین ،ص ۶۱- علی اکبر علیه السلام در حالى که سوار بر ذو الجناح بود، نزد پدر شرفیاب شد و از او اجازه میدان خواست- على اکبرعلیه السلام از همه مردم زیباتر و از اخلاقى برجسته برخوردار بود- اشک از چشمان پدر جارى شد و سکوت کرد و سپس فرمود: ” اللهم اشهد أنّه قد برز الیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک و کنّا اذا اشتقنا إلى نبیّک نظرنا إلیه”. “خدایا! گواه باش! جوانى به نبرد با آنان مىرود که از حیث اخلاق و شمایل و گفتار، شبیهترین فرد به پیامبر تو است. ما هرگاه تشنه دیدار پیامبرت مىشدیم، به چهره على اکبر مىنگریستیم.”
۱۷- همان
۱۸- سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین ،ص۶۱- (امام حسین علیه السلام هنگامی که بر جنازه علی اکبر رسید، اشک از چشمان مبارکش جارى گشت و فرمود: “على الدّنیا بعدک العفا؛ پس از تو اف بر این دنیا!”
۱۹- یوسف-۸۷-“یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ”اى پسران من! بروید و از یوسف و برادرش جست و جو کنید و از رحمت خدا نومید نشوید، که از رحمت خداوند جز کافران نومید نمىشوند.
بیشتر بدانیم
*امام علی علیه السلام فرمودند:
یا مَعْشَرَ الْفِتْیانِ، حَصِّنوا اَعْراضَکُمْ بِالْدَبِ وَ دینَـکُمْ بِالْعِلْمِ؛
اى جوانان! آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ کنید.
(تاریخ یعقوبى ، ج ۲، ص ۲۱۰)
*اَلْعَدْلُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاُْمَراءِ اَحْسَنُ، وَ السَّخاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الاَْغْنیاءِ اَحْسَنُ، اَلْوَرَعُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْعُلَماءِ اَحْسَنُ، اَلصَّبْرُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الْفُقَراءِ اَحْسَنُ، اَلتَّوبَهُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى الشَّبابِ اَحْسَنُ، اَلْحَیاءُ حَسَنٌ وَلکِنْ فِى النِّساءِ اَحْسَنُ .
عدالت نیکو است اما از دولتمردان نیکوتر، سخاوت نیکو است اما از ثروتمندان نیکوتر؛ تقوا نیکو است اما از علما نیکوتر؛ صبر نیکو است اما از فقرا نیکوتر، توبه نیکو است اما از جوانان نیکوتر و حیا نیکو است اما از زنان نیکوتر.
( نهج الفصاحه-حدیث۲۰۰۶)
*امام باقر علیه السلام فرموده اند:
ان احب الخلایق الی الله تعالی شاب حدث السن فی صوره حسنه جعل شبابه و جماله و جعاله فی طا عه الله تعالی ذالک الذی یباهی الله تعالی به ملائکته فیقول هذا عبدی حقاً؛
به درستی که دوست داشتنی ترین خلایق نزد خداوند متعال جوان کم سن و نیکو چهره است که جوانی و جمال خود را در راه اطاعت خداوند قرار داده است و این کسی است که خداوند به او نزد ملائکه مباهات می کند و می گوید که این حقیقتاً بنده من است.
(حسن بن علی الحسن دیلمی ، اعلام الدین،ص ۱۲۰)
*قال رسول الله صل الله علیه و آله :
یا اباذر ما من شاب یدع الله الدینا و لهوهاو اهرم شبابه فی طاعه الله الا اعطاه الله اجر اثنین و سبعین صدیقا
پیامبر اکرمصل الله علیه و آله به ابوذر می فرمایند : ای ابوذر جوانی که دنیا و خوشگذرانی های آن را به خاطر خدا ترک می کند و جوانیش را در راه اطاعت خدا سپری می کند، اجر هفتاد و دو صدیق را خدا بر او عطا می کند.
( شیخ طوسی ، الامالی ، ص ۵۳۵)
*طول عمر ما، سنّ و سال ماست، عرض عمر ما قیل و قال ماست، ارتفاع عمر پر و بال ماست، حجم عمر ماکمال ماست، انتخاب کن عزیز.
*حضرت ولی عصر (عج) تکیه گاه مردم است و کسانی که تکیه گاهشان امام باشد، کوه ایمانند. نوکرهای امام زمان (عج) باید به وظیفه خویش عمل کنند و توسلات را هم داشته باشند. اگر بفرمایید: “به آن حضرت دسترسی نداریم”، جواب شما این است که: “چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید. او به همین امر از ما راضی است ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.”
(آیت الله العظمی بهجت (ره))
*ما باید خود را براى سربازى امام زمان آماده کنیم
انتظار به معناى این است که ما باید خود را براى سربازى امام زمان آماده کنیم. سربازى منجى بزرگى که مىخواهد با تمام مراکز قدرت و فساد بینالمللى مبارزه کند، احتیاج به خودسازى و آگاهى و روشنبینى دارد… ما نباید فکر کنیم که چون امام زمان خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، امروز وظیفهاى نداریم؛ نه، بعکس، ما امروز وظیفه داریم در آن جهت حرکت کنیم تا براى ظهور آن بزرگوار آماده شویم. اعتقاد به امام زمان به معناى گوشهگیرى نیست… امروز اگر ما مىبینیم در هر نقطهى دنیا ظلم و بىعدالتى و تبعیض و زورگویى وجود دارد، این ها همان چیزهایى است که امام زمان براى مبارزه با آن ها مىآید. اگر ما سرباز امام زمانیم، باید خود را براى مبارزه با این ها آماده کنیم.
(مقام معظم رهبری)
شعری از آیت الله بهجت درباره امام زمان «عج » قبل از رحلت :
این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور
پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم
سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
اگر آمد، خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
*حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند:
انتظررروا الفرج و لا تیاسوا من روح الله فان احب الاعمال الی الله عزوحل انتظار الفرج.
در انتظار فرج باشید و از رحمت و کارگشایی خدا ناامید نشوید ،زیرا بهترین اعمال در نزد خدای بزرگ انتظار فرج است.
(بحار الانوار ،ج۵۲،ص ۱۲۳)
می نویسیم که شب تار سحر می گردد، یک نفر مانده از این قوم که بر می گردد….
(اللهم عجل لولیک الفرج)