“فَمِنْ عَلامَهِ أحَدِهِمْ : إِیمَاناً فِی یَقِینٍ،وَحِرْصاً فِی عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ، وَ قَصْداً فِی غِنًى،وَ خُشُوعاً فِی عِبادَهٍ، وَ تَجَمُّلاً فِی فاقَهٍ، وَ صَبْراً فِی شِدَّهٍ “
ازنشانه هاى یکی از آن ها این است که مى بینى: ایمانش پر از یقین است و در کسب علم آزمند و علمش آمیخته به حلم و توانگریش همراه با میانه روى است و عبادتش پیوسته با خشوع، دربینوایى محتشم است و درسختى، بردبار است.
عرض کردیم امیرالمومنین علیه السلام در فرازهای اخیر خطبه شریف متقین، بعد از اینکه اوصافی را از اهل تقوا و پرهیزگاران تبیین فرمودند، نشانه هایی را برای تمایز اشخاصی که ریاکارانه این صفات را تظاهر می کنند با متقین حقیقی ارائه کردند. “فمن علامه احدهم انک تری قوه فی الدین و حزما فی لین “۱٫ اولین نشانه، قوت در دینداری است و در مورد آن در جلسات قبل بحث کردیم. امشب هم چند علامت و شاخص را از زبان ایشان معرفی می کنیم که مثل شاخص های قبلی بسیار پرمغز و مهم است و از طرفی دستیابی به آن، چندان هم آسان نیست. البته همه چیز با توکل به خداوند متعال و اراده و ممارست ان شاء الله آسان می شود.
یقین، بالاترین مرتبه ی ایمان است
حضرت در ادامه می فرمایند: “ایماناً فی یقین “۲ ایمان عبارت است از مرحله ی غنی شده ی اسلام. اسلام یعنی این که شخص با هر انگیزه ای تسلیم به چیزی شود. ابوسفیان هم مسلمان بود، ابوجهل هم می توانست مسلمان باشد، خیلی از اشخاصی که به جهت ترس، در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و حتی بعد از او شهادتین گفتند، از نظر فقهی مسلمان هستند و اسلام را قبول کرده اند. اما سلمان فارسی هم مسلمان بود و چقدر فرق است بین ابو سفیان و سلمان. ابو سفیان می دانست سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله درست است و حرفهای خودش غلط، اما نمی خواست قبول کند. به زبان اعتراف کرد که شهادت می دهم غیر از خدای احد و واحد معبودی نیست و پیامبر صلی الله علیه وآله هم رسول خداست، اما لزوماً اعتراف زبانی نشان از گواهی قلب نیست. چون اگر قلب چیزی را بپذیرد، باید به لوازم آن هم عمل کند. به طور مثال وقتی یک بچه باور کرد که یک بخاری داغ است، دیگر به آن دست نمی زند. حضرت علی علیه السلام در مورد اهل تقوا می گویند؛ این ها از اسلام عبور کرده اند و به مرحله ی ایمان رسیده اند. بنابراین شخصی که به مرحله ی ایمان نرسیده باشد، بحث تقوا با این ویژگی ها در او منتفی است. این شخص ابتدا باید باور کند خدایی هست، باید باور کند که عالم محضر خداست، باور کند که ما عبث و بیهوده خلق نشده ایم، باید باور کند که “فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ”۳ و بعد از آن به وادی ایمان راه پیدا کند. شخصی که هنوز به مرحله ی ایمان و باور نرسیده است در مرحله اسلام است. در قرآن خدا می فرماید: “قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ”۴ جایگاه ایمان در دل است و هنوز ایمان در دل های این اعراب وارد نشده است.
امیر المومنین علیه السلام می فرمایند: در بین اشخاصی که وارد عرصه ی ایمان شده اند، متقین گل های سرسبداند. چون ایمان شان به مرحله ی یقین رسیده است. خود ایمان هم مراتب دارد و اوج آن به تعبیر امام خمینی که البته مستفاد از آیات و روایات است، رسیدن به مرحله ی اطمینان است. طمأنینه از یک جهت شبیه سکینه ی قلبی است، یعنی آرامش. و از جهت دیگر بسیار متفاوت است. ما دو گونه آرامش داریم. یکی آرامش مقطعی و موضوعی است. مثلاً اگر یک حیوان درنده شخصی را دنبال کند، این شخص در این مقطع از این حیوان می ترسد و اگر به پناهگاهی برود آرامش پیدا می کند. این را که نمی گویند اطمینان. به این می گویند تسکین. می گویند از یک اضطراب موضوعی و مقطعی آرامش پیدا کردن. خواب مایه ی آرامش است، ولی آرامش از نوع تسکین. خداوند خواب شب را عنایت فرموده که در فرآیند شبانه روز، اضطراب ها و فشارهای روزانه ی ما با خواب شب، آرامش بگیرد. از طرفی هم، یک آرامش جامع و کامل و ماندگار داریم که به آن می گویند اطمینان. این آرامش با خواب و ازدواج و پناه بردن به جایی به دست نمی آید. ازدواج هم نوعی تسکین است. خداوند در این مورد می فرماید: “لتسکنوا الیها “۵٫ آقایان به خاطر ویژگی های روانشناختی و وظایف اجتماعی که دارند بیشتر از خانم ها در معرض اضطراب و تشویش و فشار روحی و استرس هستند و با ازدواج در کنار همسرشان به آرامش می رسند. بعضی ها فکر می کنند که اگر ازدواج کنند دیگر هیچ وقت به اضطراب دچار نمی شوند! اگر به سمت این مواردی که خدا فرموده برویم، آرامشی به معنای تسکین، پیدا خواهیم کرد ولی به شرط این که؛ همان گونه که دین گفته به سراغ آن برویم و گرنه؛ “از قضا سرکه انگبین صفرا فزود”۶ به طور مثال شخصی که ساعت دو شب می خوابد، با این خواب آرامشی پیدا نمی کند. شخصی که شب پرخوری می کند و می خوابد که آرامش ندارد، شخصی که در روز خیلی گناه می کند، در شب آرامش ندارد. خواب بخشی از سبک زندگی دینی است که باید آن را به درستی مدیریت کنیم. خواب از نعمت های ناشناخته ی خداست. انسان ها که بر روی زمین آمدند تا مدت های زیادی اصلا خواب نمی دیدند و مفهومی به این اسم را نمی دانستند. تنها راه ارتباط انسان های زمین با عالم معنا و ملکوت انبیاء بودند که به برکت وحی، خبری می آوردند. بعد خداوند به انسان ها نعمت خواب را عنایت کرد و به این ترتیب پلی به سمت ملکوت بر روی انسان ها باز شد. خواب جزء بخش تلف شده ی عمر مومن نیست، بلکه جزء پر بار عمر اوست. به شرطی که سبک زندگی اسلامی را یاد بگیریم. انسان های بزرگی در همین زمان هستند که برای بهره برداری از خوابشان برنامه ریزی دارند. خدا علامه حسن زاده آملی را حفظ کند. ایشان کتاب اشارات بوعلی سینا را که کتاب عقلی سنگینی است، در روز مطالعه می کرده و در شب در عالم خواب با خود بوعلی سینا مباحثه می کرده است. خواب دست مومن است. ولی اگر خواب یا ازدواج در چهارچوبی که دین گفته نباشد، آرامش نمی دهد.
تنها با یاد خدا دل ها آرام می گیرند
بحث ما این است که یک آرامش به معنای سکونت و تسکین داریم و یک آرامش هم داریم که به معنای اطمینان است و در گرو ازدواج و خواب نیست. شخصی اگر از این مسیر به اطمینان رسید برای همیشه، از همه جهت و از همه ی نگرانی ها راحت می شود. این را می گویند؛ آرامش مستقر. این آرامش از چه راهی به دست می آید. خداوند در قرآن کریم می فرماید فقط یک راه دارد، “الا بذکر الله تطمئن القلوب”۷ آگاه باشید که فقط با یاد خدا قلب ها آرامش می گیرد. نگفته به یاد خدا هم قلب ها آرامش می گیرد. چون اگر گفته می شد “الا تطمئن القلوب بذکر الله” یعنی دل ها به وسیله ی یاد خدا آرامش می گیرد و ممکن است با چیزهای دیگری هم آرامش بگیرد. ولی وقتی گفته می شود “الا بذکر الله تطمئن القلوب” یعنی فقط و فقط با یاد خدا قلب ها آرام می گیرد. مثل وقتی می گوییم “ایاک نعبد” یعنی خدا یا فقط تو را می پرستیم، و اگر بگوییم “نعبدک”یعنی خدایا تو را هم می پرستیم و این شرک است.
امام راحل می فرماید: بالاترین مرحله ی ایمان اطمینان است و امیر المومنین علیه السلام از آن تعبیر به یقین کرده اند. آن جا که هیچ حجاب و شک و جهلی روی قلب مان نیست و هیچ ترسی از هیچ چیزی نداریم. ترس و اضطراب های ما به خاطر جهل ماست. اگر انسان در مسیری که دین گفته پیش برود، هیچ حجاب و پرده ای بین قلبش نیست که بخواهد از آن بترسد. به این می گویند یقین و یقین یعنی مرحله ی عالی و متعالی ایمان. انسانی که همه چیز را می بیند، هیچ شک و تردیدی ندارد. مومن وقتی به حقایقی که خداوند گفته باور پیدا می کند دیگر حرف دومی باقی نمی ماند. ایمان اهل تقوا به مرحله یقین رسیده است. البته خود یقین هم مراتب دارد. علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین همه از مراتب یقین است. به طور مثال زمانی برای شما از آتش می گویند، این که آتش چیزی است که می سوزاند و شما به آن علم پیدا می کنید، این می شود علم الیقین. زمانی شما را نزدیک آتش می برند و آن را می بینید، این می شود عین الیقین، و زمانی شما در آتش می سوزید، این می شود حق الیقین. انسان مومن و با تقوا می تواند به جایی برسد که همین الان بهشت و جهنم و حقیقت این ها را ببیند.امام می فرمود: بهشت و جهنم همین الان در عالم برپاست. خدا در قرآن کریم می فرمایند: ” إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا”۸ پس چرا ما نمی بینیم؟ چون با چشم سر دیدنی نیست، با چشم دل باید دید. گهگاهی اولیای خدا بعضی از این چشمه ها را نشان می دادند. روزی پیامبر صلی الله علیه وآله با همسرشان در ماه مبارک رمضان در کوچه ای می رفتند. در همین زمان زنی از کنار آنها عبور کرد و همسر پیامبر صلی الله علیه وآله حرفی در مورد آن زن گفت. پیامبر صلی الله علیه وآله به همسرشان فرمودند، چیزی که در دهانت هست را بیرون بیانداز و یک تکه گوشت از دهانش بیرون آمد. از پیامبر صلی الله علیه وآله علت را پرسید، ایشان فرمودند: در قرآن خداوند می فرماید، بعضی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهی خود را بخورد.۹ این ها آثار ملکوتی اعمال ماست…
وقتی انسان به یقین رسید پوسته ی ظاهری اشیاء کنار می رود و پوسته ی باطنی آن ها نمایان می شود. گاهی از باب ولایت برای اشخاصی این حقیقت را باز می کنند و خدا نکند که برای ما باز شود، چون ظرفیتش را نداریم. شخصی به امام صادق علیه السلام گفت آقا بنگرید که بندگان خدا اطراف کعبه چه طواف با شکوهی می کنند و جمعیت زیادی اطراف خانه خدا لبیک می گویند. امام صادق علیه السلام اشاره ای به چشمانش کردند و پرده ها کنار رفت و دید غیر از تعداد کمی، بقیه در هیبت جانور و چهارپا هستند. بعد امام فرمودند: “ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج”۱۰٫ امام صادق علیه السلام از خداوند می خواست “اللهم ارنی الاشیاء کما هی”۱۱ امام علی علیه السلام می فرمایند: متقین از مرحله ی اسلام به مرحله ی یقین رسیده اند. یعنی وقتی می گویند “لا اله الا الله” ابتدا زبان قلب شان این ذکر را می گوید و بعد زبان جسم شان. در مورد ما برعکس است. ما این قدر باید با زبان جسم مان این را بگوییم و تکرار کنیم تا به قلب ما تلقین شود! ما وقتی می خواهیم ذکر خدا را بگوییم ناگزیریم اول با زبانمان او را یاد کنیم. در حالی که ذکر و یاد که کار زبان نیست، کار دل است. کانون و مرکز یاد، قلب است. زبان نقش تلقین به قلب مرده را دارد تا آن را بیدار کند. مرحوم میرزا ملک آقا جواد تبریزی در”اسرار الصلاه” اشاره می کند که چون قلب سالک در ابتدای راه به غفلت ها مبتلاست، مثل بچه نوزادی است که هنوز زبان باز نکرده است. اگر پدر و مادر بخواهند بچه ای زبان باز کند ابتدا با حوصله ساده ترین الفاظ را برای او تکرار می کنند تا بچه یاد بگیرد. قلب مثل آن بچه است و چون از خدا غافل بوده، اینقدر با زبان می گوییم سبحان الله تا قلب هم آرام آرام بگوید سبحان الله. اگر این گونه ادامه دادیم بعد از مدتی بر عکس می شود، یعنی قلب مان ذکر می گوید و بر زبان مان جاری می شود و به تبع قلب مان زبان مان ذکر می گوید. این کار ایمان است. ایمان که به اوج رسید، ظاهر و باطن همه چیز ذکر خدا می شود.
عالم محضر خداست
در قرآن خداوند می فرماید: “کلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَترَوُنَّ الجْحِیمَ”۱۲ اگر ما به مرحله ی یقین برسیم مطمئن باشید همین الان جهنم را می بینیم و اگر اهل علم الیقین شدیم و جهنم را دیدیم، لازم نیست به ما بگویند: این مکان به دوربین مدار بسته مجهز است. شخصی که جهنم را می بیند اصلا نمی تواند گناه کند. چرا ما این قدر راحت گناه می کنیم؟ چون جهنم را نمی بینیم، گناه را زیبا و قشنگ می بینیم. چرا؟ چون به علم الیقین نرسیده ایم. چرا به علم الیقین نرسیده ایم؟ چون تقوا نداریم. در ادامه ی فراز حضرت علی علیه السلام می فرمایند “و حرصا فی العلم”۱۳ بر خلاف اهل دنیا که حرصاً فی مال و شهوت و قدرت و مقام دارند، متقین حرص در علم دارند. حرص، اوج طلب است و فقط در یک جا ارزشمند است و آن هم حرص در علم است. انسان متقی در علم به کم قانع نیست و از هیچ موقعیت فراگیری علم نافع صرف نظر نمی کند. چون اهل تقوا می دانند که هرچه قدر جهل بر انسان مستولی شود، از برکت و فیوضات حقایق عالم محروم می شوند. از قدیم می گفتند انسان بی سواد کور است. منظور از سواد، علم نافعی است که انسان را به خدا نزدیک کند. چگونه می توان در علم حریص شد؟ باید دو کار انجام دهیم: ا-کار سلبی؛ به این معنا که از اشخاصی که حرصی به غیر از علم دارند، پرهیز کنیم. حرص قدرت، مقام، شهرت و پول نمی گذارد ما پرواز کنیم. سعی کنید طبق این قاعده رفتار کنید؛ هرجا دنیا می دادند به ته صف بروید و هرجا معنویت می دادند در اول صف بایستید. آیا اواقعا ً مردم این زمانه این گونه اند؟! اگر بخواهید حرص در علم داشته باشید ابتدا باید از حریصان در وادی های دیگر دوری کنید و گرنه این همنشین ها شما را به حرص می کشانند. ۲- کار ایجابی کنید. اگر می بینید خیلی میل به کتاب و مطالعه و کسب معرفت ندارید خودتان را به این کار بزنید، در نهایت می بینید چه تحولی در شما ایجاد می شود و به علم حریص می شوید.
در ادامه حضرت می فرمایند: “و علما فی حلم”۱۴ که در جلسات قبل در مورد آن بحث کردیم. “و قصدا فی غنا”۱۵ اقتصاد و میانه روی فقط مربوط به فقیر و زمان فقر نیست. اقتصاد یک فضیلت است، نه یک ناچاری. لذا در این فراز حضرت می فرمایند: متقین در عین بی نیازی و ثروت اهل میانه روی هستند. چون این اشخاص برای زندگی چهار چوب دارند. در این فراز منظور از اقتصاد و میانه روی در معیشت است، اگر چه از آن برداشت های دیگری هم میتوان داشت. امام علی علیه السلام در مورد قناعت می فرمایند: “قناعت گنجی بی پایان است”۱۶٫ قناعت یعنی به آن چه که خود داریم اکتفا کنیم و فرض کنیم یک ریال از هیچ شخصی در هیچ شرایطی نمی توانیم کمک بگیریم. اگر به آن چه که خود داریم با دقت نگاه کنیم، صاحب گنج می شویم و گنجی داریم که بدون هیچ زحمتی به دست آورده ایم. معنای اقتصاد در بیان رهبر معظم انقلاب اصلاح الگوی مصرف است.”
رتبه افتادگی از کیمیا بالاتر است!
و خشوعاً فی عباده”۱۷ خشوع و خضوع دو واژه ی اخلاقی مشابه، با یک تفاوت جدی است. هر دو یک حالت تذلل و تواضع در مقابل خدا را می رساند، ولی خضوع فروتنی ظاهر است و خشوع فروتنی قلب . لذا در نماز به ما توصیه شده خشوع داشته باشیم. یعنی این قدر باید روی نفسمان کار کنیم که در مقابل خدا نرم و خاشع باشیم. از کجا می توان فهمید شخصی خشوع دارد، در روایات اشاره شده که انسان خاشع وقتی به آیه ی عذاب و قهر می رسد، تمام بدنش می لرزد و اشگ از چشمانش جاری می شود و خودش را مخاطب این قهر قرار می دهد. “یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ”۱۸٫ حضرت می فرمایند: اهل تقوا در عبادت خاشع هستند. از امام سجاد علیه السلام هنگامی که می خواستند نماز بخوانند، پرسیدند چرا می لرزید؟ فرمودند زیرا می خواهم در مقابل خدا بایستم.
راه این که در عبادت به خشوع برسیم تفکر است. تفکر همان چیزی که امروزه نایاب و کمیاب است و کمتر به آن دل می دهیم. به چه چیزی فکر کنیم تا قلب مان خاشع شود؟
۱-به این فکر کنیم که ما انسان ها چه چیزی از خودمان داریم. هرچه هست از آن خداست. حتی پیغمبر صلی الله علیه و آله هم از خودش هیچ چیزی نداشت. لذا پیامبر –صلی الله علیه و آله- می فرماید اگر خداوند در قیامت بر کرسی عدالت بنشیند من هم به بهشت نخواهم رفت. ما هرچه داریم از خدا داریم. خدای عجیبی است. “إنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ”۱۹ خدا در قرآن می فرماید، ای مومنین، بهشت را به شما می دهم و در قبالش جان و مال خود را در راه خدا بدهید. خب این جان و مال را هم که خود خدا داده است! در قیامت هیچ احدی چیزی برای سربلند کردن ندارد و همه چیز از آن خداست.
۲- قبل از نماز به کوتاهی هایی که در بندگی خدا کرده ایم فکر کنیم. به گناه ها و غفلت های مان فکر کنیم. راه رسیدن به خشوع فکرکردن است. فکرکردن به نا چیزی خود، فکر کردن به نمک نشناسی خود و فکر کردن به بزرگواری آن خدایی که باید بندگی اش را بکنیم.
برادران و خواهران عزیز هر کدام از شما یک گناه کبیره خود را تصور کنید و به پستی گناهی که در مقابل چشمان امام زمان –عجل الله تعالی فرجه الشریف- انجام داده اید، فکر کنید. تصور کنید همین یک گناه را خدا نبخشد، می دانید در قیامت چه بلایی سرمان می آید! فرض کنید شخصی ۲۵ سال دارد. از ۱۵ سالگی تا ۲۵ سالگی ۳۶۵۰ روز از عمر او گذشته است. فرض کنید این شخص در هر روز حداقل یک گناه انجام داده باشد، می شود ۳۶۵۰ گناه که روی دوش اوست! فکر کرده ایم با این گناهان چگونه می خواهیم در محضر خدا بایستیم؟!
خشوع یعنی وقتی به گناهانمان فکر می کنیم در برابر خدا بشکنیم و اگر در برابر خدا بشکنیم بزرگ می شویم. به گناهان تان فکر کنید فکر… فکر… فکر…
متقین در همه حال زیبا زندگی می کنند
در ادامه حضرت می فرمایند: “و تجملاً فی فاقه”۲۰ این که انسان در دوران دارایی زیبا زندگی کند که هنر نیست. در نداری و مشکلات اگر زیبا زندگی کردیم، هنر است. از این فراز هم معانی متعددی قابل برداشت است. ولی ساده ترین آن ظاهر زندگی است. یعنی به طور مثال دیگران نباید بفهمند که شخص با شکم گرسنه می خوابد. در تمام مدتی که خدا رزق ما را می داده و حالا بر اساس حکمت این رزق به ما نرسیده، آیا باید جار بزنیم و آبروی خدا را ببریم که خدا به ما روزی نداده است. “فاقه” یعنی حدی از نداری و سختی که کمر انسان را می شکند. امام علی علیه السلام می گویند: متقین حتی در این حالت هم زیبا زندگی می کنند، نه از باب عزت به خود، بلکه از باب معرفت به خدایی که همیشه رزاق بوده و هست. یا نمونه دیگر، اظهار مریضی است. خداوند دوست ندارد بنده ای بیماری و درد خود را ابراز کند مگر در محضر طبیب. در فقر هم خدا دوست ندارد بنده اظهار نداری کند. اتفاقا خدا دوست دارد بنده اظهار تجمل کند. یک زیبایی به معنای جمال داریم که به زیبایی واقعی و طبیعی است ولی تجمل یعنی زیبایی ظاهری و مصنوعی. ما همسایه ای داشتیم در کودکی که چند تا بچه ی یتیم داشت. هر شب صدای شستن ظروف از حیات شان می آمد و گمان می کردیم که این ها وضع خوبی دارند. بعدها فهمیدیم که این زن سر شب بچه هایش را می خوابانده و ظرف هایش را می آورده کنار حوض و با سر و صدا می شسته تا همسایه ها متوجه وضع این ها نشوند.
این ها برای اهل تقوا مقامات است. یعنی شخصی که در نداری، نداشتن خود را حکمتی از حکمت های خدا می داند و بروز نمی دهد، زمینه ی فضایل بالاتر را در خود ایجاد می کند.
صبر کن ای دل که صبر، سیرت اهل صفاست…
“و صبرا فی شده “۲۱ اصلاً صبر مفهومی است که در شدت و سختی معنی پیدا می کند. در راحتی و آسایش که صبر معنی ندارد. و لذا “إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا”۲۲٫ شدت و سختی زمانی در مسایل مالی است و انسان باید صبر داشته باشد. یعنی تلاش شرعی و معقول خود را داشته باشد و بقیه را به خدا بسپارد. زمانی آبروی شخص مطرح است. اگر شخصی با آبرویش بازی شود، باید از راه قانونی و شرعی و عقلی هر کاری که می تواند انجام دهد، ولی از این چارچوب ها نباید خارج شود. باید صبر داشته باشد، زیرا عزت مومن به دست خداست.
تولد امام جواد علیه السلام است. ایشان از جمله امامانی هستند که ما کمتر می شناسیم و این جفای بزرگی است. این قدر که شیعیان از حضرت اباالفضل علیه السلام می دانند، از امام جواد علیه السلام نمی دانند. چقدر خوب است که مجموعه هایی مثل عاشوراییان به این مناسبت ها فعالیتی بکنند. اطلاعات جذاب و مرتبی جمع آوری کنند و به دست مردم بدهند. به طور مثال یک لوح خانواده تهیه کنند و در آن گلچینی از زندگی نامه و احادیث امام جواد علیه السلام را بنویسند و به دست مردم بدهند تا در خانه هایشان نصب کنند و بعد از یک هفته به منزل دیگری ببرند.
ما زمانی در منزل خودمان هفته ها را نام گذاری کرده بودیم و در طول سال این هفته ها تکرار می شد. هفته ی اول هفته ی پیغمبر صلی الله علیه و آله بود. در این هفته در مورد پیامبر صلی الله علیه وآله صحبت می کردیم. روی تابلویی که داشتیم از ایشان مطلب می نوشتیم، احادیث و داستان های ایشان را می خواندیم و برای هم نقل می کردیم. هفته ی بعد هفته امام علی علیه السلام بود و به همین ترتیب ادامه می دادیم.
به یاد دارم در سالی به اصفهان آمده بودم. افرادی بودند که می خواستند کمک کنند حرم امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام را که به علت انفجار بمب تخریب شده بود، بازسازی کنند. بنده قرار بود برای این جمعیتی که حدود ۷۰۰ نفر بودند سخنرانی کنم. از آن ها پرسیدم بین شما جوانان مذهبی و حزب الهی و انقلابی که وقتی چشمان تان به عکس آن گنبد تخریب شده می افتد به شدت ناراحت می شوید، کدام تان می تواند بیاید این جا و فقط پنج دقیقه در مورد امام هادی علیه السلام صحبت کند یا تعدادی حدیث از امام حسن عسگری علیه السلام بگوید. آیا فقط گنبد و طلا و آجر حرم این امامان مهم است! هر دو مهم است ولی حقایق معرفتی این بزرگواران مهم تر است.
خدایا تو را قسم می دهیم به امام جواد علیه لسلام به ما معرفت اهل بیت علیهم السلام عنایت بفرما، از دریچه ی اهل بیت علیهم السلام به ما معرفت قرآن عنایت بفرما.
پاورقی
۱- نهج البلاغه- خطبه متقین-۱۹۳
۲- همان
۳- الزلزله -آیه ۷و ۸ “فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَهُ وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ”: و هر کس به وزن ذره ای بدی کرده باشد آن را می بیند پس هر کس به وزن ذره ای نیکی کرده باشد آن را می بیند
۴- سوره حجرات -آیه ۱۴ – “قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ” اعراب بادیه نشین گفتند: ایمان آوردیم بگو: ایمان نیاورده اید، بگویید که تسلیم شده ایم، و هنوز ایمان در دل های تان داخل نشده است و اگر خدا و پیامبرش را اطاعت کنید از ثواب اعمال شما کاسته نمی شود، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است.
۵- روم- آیه ۲۱ –”وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ” و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید، و میان شما دوستی و مهربانی نهاد در این عبرت هایی است برای مردمی که تفکر می کنند.
۶- مثنوی معنوی –دفتر اول –” از قضا سرکه انگبین صفرا فزود، روغن بادام تلخی می نمود”
۷- رعد- آیه ۲۸- ” الا بذکر الله تطمئن القلوب” آگاه باشید که همواره دل ها با یاد خدا آرامش می یابد.
۸- نساء-آیه ۱۰- “اِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا” آنان که اموال یتیمان را به ستم می خورند شکم خویش پر از آتش می کنندو به آتشی فروزان خواهند افتاد.
۹- حجرات-۱۲-« یا اَیُّهَا الذَّینَ آمَنوُا اجْتَنِبُوا کَثِیْراً مَّنَ الظَّنِّ إنَّ بَعْضَ الظَّنَّ إثْمٌ وَلاتَجَسَّسُوا وَلایَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضَاً أیُحِبُّ أحَدُکُمْ أنْ یَأکُلَ لَحْمَ أخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللهَ إنَّ اللهَ تَوَّابُ رَّحِیمٌ ؛ ای کسانی کهایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها دوری کنید؛ زیرا بعضی گمانها گناه است. (و درکار دیگران) تجسس نکنید و بعضی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهی خود را بخورد! پس آن را ناپسند میدانید و از خداوند پروا کنید، همانا خداوند توبه پذیر مهربان است.»
۱۰- بحارالانوار-ج۲۷-ص۱۸۱- ” ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج” ناله ها چه بسیار است و حاجیان چه اندک.
۱۱- بحار الانوار-ج۱۴-ص ۱۱و۱۲-“ اللَهُمَّ أَرِنِی الاشْیَآءَ کَمَا هِیَ”«ای خدای من! به من اشیاء و موجودات را همانطور که هست بنما و نشان بده»
۱۲- تکاثر- آیه ۵ و ۶ -” کلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ(۵) لَترَوُنَّ الجْحِیمَ (۶) نه، باز تاکید میکنم که اگر به علم الیقین برسید(۵) آن وقت دوزخ را خواهید دید(۶).
۱۳- نهج البلاغه-خطبه متقین-۱۹۳
۱۴- همان
۱۵- همان
۱۶- همان- حکمت –۵۷ ” القناعَهُ مالٌ لا یَنفَدُ” قناعت ” ثروتی است پایان ناپذیر.
۱۷- نهج البلاغه-خطبه متقین-۱۹۳
۱۸- انفطار- آیه ۶ – “یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ” ای آدمی، چه چیز تو را به پروردگار کریمت مغرور کرده است”.
۱۹- توبه -۱۱۱- “إنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. خدا از مومنان جان ها و مال هایشان را خرید، تا بهشت از آنان باشد در راه خدا جنگمی کنند چه بکشند چه کشته شوند وعده ای که خدا در تورات و انجیل و قرآن داده است به حقبه عهده اوست و چه کسی بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد کرد بدین خرید و فروخت که کرده اید شاد باشید که کام یابی بزرگ است.
۲۰- نهج البلاغه-خطبه متقین-۱۹۳
۲۱- همان
۲۲- شرح- ۶- “إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ” به راستی بعد از هر سختی آسانی است.
بیشتر بدانیم
*”یُستَدَلُّ عَلَی الیَقین بِقِصَر الأمَلِ وَ إخلاص العَمَل وَ الزُّهدِ فی الدُّنیا”
سه چیز از نشانه های یقین هستند: کوتاهی آرزو، اخلاص در عمل، بی رغبتی به دنیا.
(مستدرک الوسائل ج۱۱ ص۲۰۱)
*”اِنَّ الایمانَ اَفضلُ مِن الاسلامِ بِدَرجَهٍ, وَ التَّقـوى اَفضـلُ مِن الایمانِ بِدَرَجَهٍ وَ لَم یَعطِ بَنو آدَمَ اَفضلُ مِنَ الیَقینِ”
ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فـرزنـد آدم چیزى بـالاتـر از یقیـن داده نشده است.
( تحف العقول، ص۴۴۵)
*”طالِبُ العِلمِ طالِبُ الرَّحمَهِ، طالِبُ العِلمِ رُکنُ الإسلامِ، ویُعطى أجرَهُ مَعَ النَّبِیّینَ “
جویاى دانش، جویاى رحمت است. جوینده دانش رکن اسلام است و پاداشش با پیامبران داده مىشود.
(کنز العمّال: ۲۸۷۲۹ منتخب میزان الحکمه: ۳۹۸)
*” قال رسول الله صلی الله علیه و آله فی جوابِ السؤالِ عن الخشوعِ: التَّواضُعُ فی الصّلوهِ و أن یقبِلَ العبدَ بقَلبِهِ کلِّهِ علی ربّهِ عزّوجل”.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب سؤال از (چیستی) خشوع فرمود: (خشوع آن است که) در نماز متواضع و فروتن باشی و با تمام قلب و روح خویش به سوی پروردگارت توجه و اقبال داشته باشی.
(مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۹۸)
*قال رسول الله – صلی الله علیه و آله -: وَ اَمّا عَلامَهُ الخاشعِ فَأربَعَهٌ: مراقَبِهُ اللهِ فی السّرِّ و العلانیهِ وَ رُکوُبُ الجمیلِ و التّفکّرُ لیومِ القیامَهِ و المناجاهُ لله.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نشانههای انسان خاشع، چهار چیز است: ۱٫ مراقبت و ترس از خداوند در آشکار و نهان. ۲٫ انجام دادن کارهای پسندیده. ۳٫ اندیشیدن برای روز قیامت. ۴٫ مناجات نمودن با پروردگار.
(تحف العقول، ص ۲۲)
*أوحی اللهُ الی عیسی بن مریَم – علیه السّلام -: یا عیسی هَبْ لی مِنْ عَینکَ الدّمُوعَ و مِنْ قلبِکَ الخشوعَ.
خداوند به حضرت عیسی – علیه السّلام – وحی نمود: ای عیسی، از چشمان خود اشک و از قلب خود خشوع را به پیشگاه من تقدیم نما.
(بحار الانوار، ج ۷۹، ص ۱۷۸)
*قال الامام الصّادق علیه السّلام: لا ایمانَ الّا بَعَملٍ و لا عَملَ الّا بیقینٍ و لایقینَ الّا بالخشوعِ.
امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمانی نیست مگر به عمل و عملی نیست مگر به یقین و یقینی نیست مگر به خشوع و فروتنی.
(بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۰)
* انسان باید بداند که به ازای هر مصیبتی، محو گناهی یا رفع درجه ای است و یقین داند که: خیری نیست در کسی که به بلایی مبتلا نشود. رسول خدا می فرمایند: گاه است که خدا می خواهد بنده را به درجه ای رساند که با عمل هرگز به آن نمی رسد تا جسم او به بلائی مبتلا نشود. پس خدا او را مبتلا می گرداند تا به آن درجه برسد.
(معراج السعاده –ملا احمد نراقی –ص۷۰۶)
*امام علی علیه السلام: تنها کسی به نعمت های آخرت میرسد، که در مقابل گرفتاری های دنیا صبر و شکیبایی داشته باشد.
( غررالحکم جلد ۶ حدیث ۱۰۷۵۲ )
گنج صبر، اختیار لقمان است هر که را صبر نیست حکمت نیست
*امام علی علیه السّلام فرمود: هر که در هنگام توانگری و تهیدستی میانه روی کند، خود را در برابر حوادث سخت روزگار آماده کرده است.
(غرر الحکم، ح ۹۰۴۸)
*امام حسن عسکری (علیه السلام):
هیچ بلائی نیست مگر این که در پیرامونش از طرف خدا نعمتی است.
(تحف العقول، ص ۵۲۰)