یا لطیف
پای این جملات دل بیاورید
امیرالمومنین علی علیه السلام در نامه ۳۱ نهج البلاغه تمام تجربه، علم، معرفت و اشراف اش به هستی را راحت و مجانی در اختیار ما می گذارد. “پس از ستایش پروردگار همانا گذشت عمر و چیرگی روزگار و روی آوردن آخرت مرا از یاد غیر خودم بازداشته و تمام توجه مرا به آخرت کشانده است که به خویشتن فکر می کنم و از غیر خود روی گردان شده ام که نظرم را از دیگران گرفت و از پیروی خواهش ها باز گرداند و حقیقت کار مرا نمایاند و مرا به راهی کشاند که شوخی بر نمی دارد و به حقیقتی رساند که دروغی در آن ندارد.” (۱)
این غافله عمر عجب می گذرد…
اگر خاطرتان باشد در جلسه ی قبل به بهانه ی اولین فراز این نامه ی نورانی گفتیم اولین سخن این نامه با پدرها، مادرها، بزرگترها و مربی ها است. تا اول خودشان ببینند آیا باور کرده اند که عمر از دست رفته است؟! آیا باور کرده اند که در اسارت روزگار بوده اند؟! اگر خودشان این موضوع را شهودی و حضوری درک کرده باشند، آن وقت جوهر و قلم امیرالمومنین علیه السلام، آدم ها را احیا می کند. ولی اگر ما باور نکرده باشیم که عمر از دست رفته و فرصت ها مثل ابر گذشتند (۲) هر چقدر هم که دیگران را نصیحت کنیم این نَفَس اثر ندارد. شنونده هم تا وقتی خودش را در این حقیقت قرار ندهد، شنیدن هم اثر ندارد. این جا امیرالمومنین علیه السلام نکته ی جالبی را بیان می کنند در واقع می خواهند به ما بگویند خوشا به حال آن زن و مردی که در میانسالی کم کم بوی غربت و سفر مرگ را احساس می کنند. شامه ی روح آن ها بوی قبر و برزخ را بیش تر از بوی دنیا می چشد و حواسشان هست که عمر گذشت. « یَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِینَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا » (۳)
اولین نکته این است که بزرگترها؛ آیا واقعاً دلتان برای خودتان می سوزد یا نه؟ کسی که مرگ را در دو قدمی خودش ببیند، دلش اول و آخر برای خودش می سوزد. ولی متاسفانه عده ای به قول امیرالمومنین علیه السلام به جای این که «نفس عقول داشته باشند، نفس فضول دارند»(۴) انسانی نفس عقول دارد که به طور مثال وقتی شخصی فقیر وگرفتار را می بیند که گرسنه است و مال و لباسی ندارد، دلش برای او می سوزد ولی بلافاصله به خودش رجوع می کند و با خود می گوید این شخص دچار فقر مادی است ولی او فقر معنوی اش را چه می کند؟! فقر مادی را با پول می شود حل کرد ولی بی لباسی تقوا را چه باید کرد؟! گرسنگی معنویت خودش چه می شود؟! این نفس عقول است. لذا نتیجه داشتن نفس عقول، زبانی پرسشگر است. امیر المومنین علی علیه السلام در محضر پیامبر عزیز، خیلی پرسشگر بود. آیا پدر و مادر های جلسه ی ما و پدر و مادرهایی که بعدها صدای ما را خواهند شنید باور کرده اند که از عمر چیزی نمانده است. قدیمی ها رسم خوبی داشتند با فاصله های کم از خودشان عکس می گرفتند تا گذر زمان را ببیند. با یک آلبوم می توانستند از اولین روز تولد تا هفتاد سالگی خود را ورق بزنند.
انواع دلسوزی
ما چند نوع دلسوزی داریم. ببینید کدام یک از آن ها در ما هست، کدام باید باشد و کدام نباید باشد. من لیستی از دلسوزی ها را نوشته ام؛ گاهی اوقات دلسوزی ما اینگونه است که دنیای ما برای دیگران فدا می شود. زحمت و خستگی را ما متحمل می شویم که دنیای دیگران آباد شود. این دلسوزی اگر با خلوص نیت باشد و منت در آن نباشد همان ایثار است. « وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا » (۵) « وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (۶) این افراد، دیگران را بر خود مقدم می کنند با وجود این که به آن چیزی که می بخشند خودشان بیشتر احتیاج دارند. اگر اخلاص در نیت داشته باشیم و بعد از عمل هم منت نگذاریم، این دلسوزی خوب است. گاهی ما دنیای خودمان را خرج آخرت دیگران می کنیم. این احسان است. به طور مثال طلبه ای که به اردوهای جهادی می رود تا دیگران را نجات دهد. این احسان خوب است. او سختی می کشد تا دیگران هم، راه هدایت را پیدا کنند. یک نوع دلسوزی دیگر هم داریم؛ که ما آخرت خود را برای دیگران بسوزانیم. این دلسوزی خوب نیست. مثل خیلی از پدر و مادرها که به طورمثال نماز اول وقت، رعایت حلال و حرام و عزت خود را زیر پا می گذارند تا جهیزیه ی فرزندشان را تهیه کنند. گاهی ما متاسفانه آخرت خود را برای آخرت دیگران خراب می کنیم. به دیگران راه را نشان می دهیم ولی آخرت خود را برای آخرت دیگران سوزانده ایم. اگر اینگونه است باید اول به داد خودمان برسیم. این یکی از آفت هایی است که اکثر افرادی که در عرصه های فرهنگی فعالیت می کنند به آن مبتلا می شوند و خودشان را فراموش می کنند. نماز اول وقت و نماز شب خود را از دست می دهند و تا دیر وقت کار می کنند تا دیگران از نظر فرهنگی نجات پیدا کنند. این آفت خطرناکی است. گاهی اوقات می خواهیم دنیای دیگران را برای دنیای خود خراب کنیم. این استکبار است. فرد دنیای خود را اصل گرفته و بقیه باید در خدمت دنیای او باشند. مردم گاهی در ناشکری نسبت به انقلاب و نظام اینگونه اند. می گویند انقلاب برای ما چه کرد؟! این ها افرادی هستند که می گویند همه ی دنیا باید برای خدمت به آن ها جمع شوند. گاهی ما دنیای دیگران را برای آخرت خودمان می خواهیم. این هم در مکتب روایی ما پسندیده نیست. به طور مثال دیگران ما را تامین کنند تا ما برویم زاهدانه اعتکاف کنیم . امام در جوانی که با طلبه ها به زیارت امام رضا علیه السلام می رفتند، کمترین زمان را در بین طلبه ها در حرم بودند. سریع بر می گشتند و برای بقیه چایی آماده کرده اند. چرا؟ چون خدمت به زائر امام رضا علیه السلام را درک می کرد. گاهی وقت ها آخرت دیگران را برای دنیای خودمان می خواهیم که خیلی ظلم است. به طور مثال شخصی می خواهد به ریاست برسد و شخص دیگری را جارچی تبلیغاتی خود قرار می دهد تا هر دروغی را بگوید و هر تخریبی را انجام دهد تا او رییس شود. این دلسوزی خیلی بد است.گاهی فکر می کنیم داریم از آخرت دیگران برای آخرت خودمان استفاده می کنیم. این یک توهم است. هیچ شخصی تا به حال حاضر نشده یک ریال از آخرت خود را برای آخرت شما بدهد به این شرط که آخرتش را از دست بدهد تا شما به جایی برسید. امکان ندارد. مگر این که فوق العاده جاهل باشد و به مردم راه را نشان دهد ولی خودش به بیراهه برود. یک دلسوزی دیگر هست که خیلی جامع و خوب است و حرف ما با پدرهاست. پدرها؛ اگر دلتان برای خودتان می سوزد دنیا و آخرت خودتان را خرج آخرت خود کنید. حالا ببینید امیرالمومنین علیه السلام چه می گوید: «به خویشتن فکر می کنم و از غیر خودم رویگردان شده ام که نظرم را از دیگران گرفت و از پیروی خواهش ها بازگرداند و حقیقت کار مرا نمایاند و مرا به راهی کشاند که شوخی برنمی دارد و به حقیقتی رساند که دروغی در آن راه ندارد، و تو را دیدم»(۷)
بهترین باقیات و صالحات فرزند صالح است
اگر حضرت در اواخر عمر این قدر مشغول خودش است برای چه وقت گذاشته و برای دیگری نامه می نویسد؟ جوابش این است؛ این دلسوزی هم به خودش برمی گردد. وقتی برای فرزندش وصیت می نویسد، این یک دلسوزی برای خودش است. « و تو رادیدم که پاره ی تن منی، بلکه همه ی منی، آنگونه که اگر آسیبی به تو برسد به من رسیده است و اگر مرگ به سراغ تو آید زندگی مرا گرفته است. پس کار تو را کار خودم شمردم و نامه ای برای تو نوشتم تا تو را در سختی های زندگی رهنمون باشد. حال من زنده باشم یا نباشم.»(۸) این که ادعا کردم این کار حضرت برخلاف آنچه می گوید نیست، یعنی دلسوزی برای خودش است دو دلیل دارد. اول این که پدر و همچنین مادر نسبت به فرزند تکلیف شرعی دارند و با انجام صحیح و به موقع تکلیف خود، در محضر خدای متعال تکیف خود را انجام می دهند و به قرب خدا می رسند. پس این یک استفاده از فرصت تکیف جهت دلسوزی برای خودشان است. همان طور که ترک تکلیف انسان را در قیامت عقب می اندازد. دوم این که اگر فرزندی صالح باشد، هر عمل صالحی که انجام دهد علاوه بر این که خودش فیض آن را می برد، به پدر و مادر او هم فیض می رسد. لذا بهترین باقیات و صالحات فرزند صالح است. قرآن کریم در مورد پدر و مادرهایی که به فکر خانواده خود هستند، و آن هایی که به فکر خانواده خود نیستند آیه دارد. در مورد آنها که به فکر هستند می فرماید: « قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ »(۹) خودتان و خانواده تان را حفظ کنید از آتش وحشتناکی که سوخت آن سنگ ها و انسان ها هستند. در مورد کسانی که حرف خدا و پیغمبر را قبول ندارند و به سمت حرام می روند در سوره ی مبارکه زمر می فرماید:« الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَلا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ مُبین ” (۱۰)بدبخترین آدم شخصی که خود و خانواده اش را به جهنم می برد. بنابراین دلسوزی برای فرزندانتان دلسوزی برای خودتان است.
چهار توصیه از کلام امام متقین
حضرت در این بخش از نامه ۳۱ نهج البلاغه چهار رکن اصلی از توصیه های خودشان را ارائه می کنند. بخش اول، تنظیم رابطه ی خود با خداست. اگر از خدا شروع کردیم بقیه ی کارها درست می شوند. اما اگر از مردم و خود و دنیا شروع کردیم دیگر نمی توانیم هیچ چیز را هماهنگ کنیم. اول باید محور را پیدا کنیم. پس بخش اول در واقع نوعی مدیریت ارتباط امام حسن علیه السلام و فرزندان امیرالمومنین علیه السلام با خداست. «پسرم، همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم»(۱۱)ای کاش کسی پیدا می شد برای کلمه ی تقوا واژه ی رساتری پیدا کند. ترس و پرهیز و حذر هیچ کدام معنی تقوا را نمی رساند. یک نوع ادب در تقوا هست. تقوا محصول یک فهم و عقلانیت است که حتی اگر مایه ی ترسی هم در مقابل انسان باشد، حدود را رعایت می کند. مثل جوان سی ساله ای که پدر پیری دارد و مثل یک نوکر در مقابل او تعظیم می کند. آیا او از پدرش می ترسد؟! خیر، این تقواست. یعنی شان پدر را فهم کرده است. بیایید خدا را آنگونه که حق اوست بشناسیم تا آنگونه که حق اوست مراعاتش کنیم. « پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش می کنم و این که پیوسته در فرمان او باشی»(۱۲)یعنی اطاعت محض از خدا. لزوم در عربی به معنای چیزی است که دائم به چیز دیگری چسبیده است. حضرت می گوید نسبت به امر خدا ملازمه داشته باش. « و این که پیوسته در فرمان او باشی و دلت را با یاد او آباد کنی و به ریسمان او چنگ بزنی» (۱۳)این چهار توصیه است؛ ۱– تقوا ۲- اطاعت دائم امرخدا ۳- آباد کردن دل با ذکر خدا و ۴- اتصال دائم به ریسمان خدا.
چه وسیله ای مطمئن تر از رابطه ی ما با خدا
اگر رابطه ی ما با اصل تنظیم شود بقیه چیزها هم درست می شود. اگر کسانی هستند که از بی تقوایی گره در کارشان افتاده و مثل کلاف سر در گم شده اند، راهش این است که حضرت می فرمایند؛ اول باید رابطه شان را با خدا درست کنند. آن موقع چنان رابطه شان با دیگران درست می شود که در مخیله ی هیچ روانشناسی نمی گنجد. « مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ »(۱۴)اگر رابطه ی بین خدا و خود را درست کردید خدا هم رابطه ی بین شما و مردم را درست می کند. « وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ »(۱۵)
در نهج البلاغه در مورد این چهار نکته حرف های زیادی هست؛
اصل و اساس اخلاق، تقواست
حضرت در حکمت ۴۱۰ فرموده اند: « تقوا رئیس الاخلاق» (۱۶) راس و رئیس همه ی اخلاق، تقواست. مثل رئیسی که اگر جایی باشد همه گوش به فرمان او هستند. تقوا اصل و اساس اخلاق است. ؛ تقوا شنیدنی نیست. هدف، با تقوا شدن است نه در مورد تقوا مقاله نوشتن. در خطبه ی ۱۵۸، بند دوم حضرت می فرمایند: « ای بندگان خدا بدانید که تقوا دژی محکم و شکست ناپذیر است اما هرزگی و گناه خانه ای در حال فروریختن و خوار کننده است که از ساکنان خود دفاع نخواهد کرد و کسی که به آن پناه ببرد در امان نیست. آگاه باشید با پرهیزکاری ریشه های گناهان را می توان برید”(۱۷) وقتی به سراغ تقوا بروید حرص و شهوات و حسد و … همه را می توانید اصلاح کنید. با تقوا می توان به برترین جایگاه معنوی رسید. ولی ما تقوا را رها کرده ایم و به دنبال عرفان نظری هستیم و خود را گول می زنیم.« ای بندگان همانا خدا راه حق رابرای شما آشکار کرده است و جاده های آن را روشن نگاه داشته است. پس یا شقاوت دامن گیرتان و یا رستگاری جاویدان در انتظار شماست . پس در این دنیای نابود شدنی برای زندگی جاویدان آخرت توشه برگیرید که شما را به زاد و توشه راهنمایی کرده اند.(۱۸)– « ان خیر زاد التقوی» (۱۹)– وبه کوچ کردن از دنیا فرمان داده اند و شما را برای پیمودن راه دنیا برانگیخته اند. همانا شما چنان کاروانی هستید که به انتظار در جایی مانده و نمی دانند در چه زمانی آنان را فرمان حرکت می دهند.” سال ها قبل روز عاشورا در بازار تهران سخنرانی می کردم. مجلس سنگینی بود. وقتی تمام شد می خواستم به جلسه ی بعدی بروم. در مجلس می خواستند ناهار بدهند و درهای اصلی را بسته بودند و فقط در کوچکی را به کوچه ای بن بست باز کرده بودند. زیادی جمعیت اجازه ی خروج نمی داد. به جوانی گفتم برو ببین چه خبر است. برگشت و گفت حاج آقا نمی شود خارج شد. جوانی هنگام خروج در حال بستن بند کفشش قبض روح شده است .« وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ ا ».(۲۰)« آگاه باشید با دنیا چه می کند کسی که برای آخرت آفریده شده است. با اموال دنیا چه کار دارد کسی که همه ی اموال او را بزودی مرگ می رباید و تنها کیفر حسابرسی آن برعهده ی انسان باقی می ماند(۲۱) « فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب»(۲۲) « بندگان خدا خیری را که خدا وعده داد رها کردنی نمی باشد و شری که از آن نهی فرمود دوست داشتنی نیست. ای بندگان خدا از روزی بترسید که اعمال و رفتار انسان وارسی می شود.»(۲۳)
بروید و تفکر خالصانه داشته باشید
برادران و خواهران عزیز همین امشب و فردا بروید یک گوشه بنشینید و فرض کنید اگر همین الان مرگ به سراغ شما بیاید و هر آنچه که در گوشی موبایل و کامپیوتر دارید تا آن چه که در نیت ها و رفتارتان دارید فاش شود. چقدر آماده اید؟! ما چه طور نمی توانیم حتی این فرض را تحمل کنیم! ولی قیامت که همه چیز گشوده می شود چه طور تحمل خواهیم کرد؟! « یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ »(۲۴)اگر برای آن روز آماده باشیم خیلی خوش به حالمان است. روزی که پر از تشویش و اضطراب است و کودکان در آن روز پیر می شوند « فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرْتُمْ یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا »(۲۵) چطور از قیامتی نمی ترسید که از وحشت آن بچه ها پیر می شوند. ما هنوز قیامت را باور نکرده ایم. « ای بندگان خدا بدانید که از شما نگاهبانان بر شما گمارده اند و دیده بانانی از پیکرتان برگزیده و حافظان راستگویی که اعمال شما را حفظ می کنند و شماره ی نفس های شما را می شمارند. نه تاریکی شب آن ها را از شما می پوشاند و نه دری محکم شما را از آن ها پنهان کرده است. »(۲۶)
عالم محضر خداست
خواهران بزرگوار و برادران عزیز؛ دستان ما جاسوسان حیّ و باشعور خدا هستند. پای ما، پوست بدن ما، زبان و چشم ما همه و همه جاسوسان خدا هستند. در مراقبت ما زرنگ هستند و ما با همین ها گناه می کنیم. در سوره ی مبارکه ی یاسین می فرماید:« الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ »(۲۷)امشب بروید فکر کنید. این حرف ها جز با تفکر خالصانه نتیجه نمی دهد. فکر کنید این نگاهبانان در خلوت و تاریکی هم با ما هستند. باید وحشت ما را بگیرد که هیچ جا را حت نیستیم. در همه حال مراقب ما هستند. این ها که دست و پا هستند، آن دو ملک جای خود دارند، امام زمان ارواحنا فداه جای خود دارد. در روایت داریم که حتی زمین هم شهادت خواهد داد.« یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا»(۲۸) این تکلیف دوم ماست. توجه دائم به این داشته باشیم که نه فقط خدا، دست و پا و زمین و زمان ناظر و شاهد ما هستند.
حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا
خطبه ۸۳، در فهماندن تقوا به کسی که دل داشته باشد فوق العاده است. حضرت در بند ششم خطبه ۸۵ می فرمایند: « وه چه مثال های بجا و پندهای رسایی وجود دارد اگر در دل های پاک بنشیند و در گوش های شنوا جا گیرد و به اندیشه های مصمم و عقل های با تدبیر برخورد کند. معلوم است موعظه های امیر المومنین علیه السلام جز به دل پاک نمی نشیند. دیگرانی هم بودند در مسجد کوفه این سخنان را شنیدند ولی خون به دل مولا کردند. خوش به حال شما که دل های پاک دارید. بیایید سعی کنیم هر شب که دور هم جمع می شویم تصمیم بگیریم تا هفته ی آینده حداقل دو تکلیف انجام دهیم. از همین امشب بنشینیم و قبل از این که خدا و ملائکه مقابل چشمان خلق الله به حساب ما برسند خودمان زندگی خود را بررسی کنیم حضرت در این جا می خواهند الگوی تقوا را به ما معرفی کنند،« از خدا چونان کسی پروا کنید که سخن حق را شنید و فروتنی کرد، گناه کرد ولی اعتراف کرد»(۲۹) دوستان گناه نکنید ولی اگرمعصیت کردید نگذارید بیشتر از هفت ساعت طول بکشد، با خود نگویید که حال گریه ندارید، این فریب شیطان است. به گناه خود در برابر خدا اعتراف کنید. وقتی اعتراف می کنید حجاب بین شما و خدا کنار می رود. چون زشتی عمل شما مقابل چشمتان می آید. وقتی اعتراف می کنیم در برابر خدا می شکنیم و وقتی خوار شدیم، خدا ما را عزیز می کند. در ادامه می فرمایند: « ترسید و به اعمال نیکو پرداخت ، پرهیز کرد و پیش تاخت، یقین پیدا کرد و نیکو کار شد»* اگر یقین دارید مرگ دست ما نیست به چه امیدی می خواهیم حسابرسی امشب را فردا انجام دهیم. فردا هم شیطان برای ما نقشه ای آماده کرده است. چرا اکثر ما وصیت نامه نداریم. این ها هشدار است. مگر شخصی که کفن اش بالای سرش و وصیت نامه اش زیر سرش است و رو به قبله خوابیده، می تواند بی خیال بخوابد و بی خیال زندگی کند. متاسفانه این ها از سبک زندگی ما فراموش شده است. در ادامه می فرمایند:« پند داده شد و آن را به گوش جان خرید، او را ترساندند و نافرمانی نکرد، به او اخطار داده شد و به خدا روی آورد.»(۳۰)
گناه ما را از هدف خلقت دور می کند
همین الان به خدا رو کنیم و بگوییم در غفلت بوده ایم ولی الان در قلب خود را به دست مولا علی علیه السلام به سمت تو کرده ایم.« پاسخ مثبت داد و نیایش و زاری کرد، بازگشت و توبه کرد، و در پی راهنمایان الهی رفت. پیروی کرد و راه را نشانش دادند و شناخت، شتابان به سوی حق حرکت کرد و از نافرمانی ها گریخت. سود طاعت را ذخیره کرد و باطن را پاکیزه نگه داشت و خرد را آبادان و زاد و توشه برای روز حرکت و هنگام حاجت و نیازمندی آماده ساخت و آن را برای اقامتگاه خویش، پیش فرستاد، ای بندگان خدا برای هماهنگی با اهداف آفرینش خود از خدا پروا کنید.»(۳۱) کدام فیلسوفی می تواند چنین جمله ای را بگوید. گناه ما را از هدف خلقت دور می کند. سردر گمی های ما از بی تقوایی است. بعضی آدم های جاهل می آمدند محضر آیت الله خوشوقت و می گفتند این آدم چیزی بلد نیست، هر چه از او می پرسند در جواب می گوید تقوا داشته باشید. ” و آنچنان که شما را پرهیز داد از مخالفت با خدا بترسید تا استحقاق وعده های خدا را پیدا کنید و از بیم روز قیامت بر کنار باشید.” حضرت راه را به ما نشان داده است. انسان با تقوا با خود می گوید تا کی باید در این زندان دنیا بماند. « وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ »(۳۲) اگر اجلی که خدا قرارداده مانع آن ها نبود دوست نداشتند به اندازه ی یک پلک زدن جانشان اسیر تن آن ها باشد. چرا؟ به خاطر شوق ثواب و ترس از عقاب .« شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ »(۳۳)چرا؟ چون هر روز این دنیا پر از فتنه است.
سفر تا خدا با مرکب شب زنده داری
در بند ۹ خطبه ۸۳ حضرت می فرمایند:« از خدا چون خردمندی بترسید که دل را به تفکر مشغول داشته و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته و شب زنده داری خواب از چشم او ربوده است» حضرت راه با تقوا شدن را تفکر معرفی کرده است. بهترین راه با تقوا شدن این است که بگوییم؛ خدایا من از همه ی آدمیان خود را بهتر می شناسم و بهتر می دانم چه وضعیتی دارم و تو هم بهتر از خودم مرا می شناسی، اگر الان با این حال بمیرم چه می شود؟! حیف، سحر که وقت شب زنده داری است ما خواب هستیم و روز که زمان غفلت است فکر می کنیم بیداریم.« هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ، از یمن دعای شب و آه سحری بود»(۳۴) امکان ندارد کسی بدون سحر به جایی برسد. امام عسگری علیه السلام می فرمایند: « به سوی خدا سفری است که جز با مرکب شب زنده داری پیموده نخواهد شد»(۳۵) متقین در سحرها ضجه می زنند. رهبر انقلاب می فرموند اگر با مطهری به سفر می رفتیم، کسی سحر ها خواب نداشت. چون ایشان ۲ ساعت به اذان صبح بیدار می شد و ضجه می زد و گریه می کرد. چرا؟ چون سحر را درک می کرد. آیت الله مرعشی می فرمودند: ایشان گاهی که به منزل من می آمد، نیم ساعت مانده به اذان در گوشه ای سجاده اش را پهن می کرد و فکر می کرد. اگر خدای ناکرده به ما بگویند الان که به خانه می رویم آخرین باری است که مادرمان را می بینیم آیا می رویم می خوابیم ؟! هنگام نماز با خود فکر کنیم اگر این آخرین نمازی باشد که می خوانیم آیا همین گونه و بدون حضور قلب می خوانیم؟!« شب زنده داری خواب از چشم او ربوده بود و به امید ثواب، گرمی روز را با تشنگی گذرانده، با پارسایی شهوات را کشته است. و به نام خدا زبانش را همواره به حرکت در آورده ترس از خدا را برای ایمن ماندن در قیامت پیش فرستاده، از تمام راه ها جز راه حق چشم پوشی کرده و از بهترین راهی که انسان را به حق می رساند پیروی کرده چیزی او را مغرور نساخته و مشکلات و شبهات او را نابینا نمی سازد، مژده ی بهشت و زندگی کردن در آسایش و سرای جاویدان و ایمن ترین روزها او را خشنود ساخته است. با بهترین روش از گذرگاه دنیا عبور کرده ، توشه آخرت را پیش فرستاده و از ترس قیامت در انجام اعمال صالح پیش قدم شده است.»(۳۶)
آدم با تقوا را باید در جزییات شناخت
اگر در مسیری سر راه مردم سنگی دیدید آن را بردارید. این از تقواست. اگر دیدید تکه نانی روی زمین افتاده آن را بردارید، تمیزکنید و بخورید. قدیمی ها اینگونه نورانی شدند. آدم باتقوا را باید در جزییات شناخت. شخصی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت من مانوس نماز جماعت شما هستم امروز دیر رسیدم و شما حمد را شروع کرده بودید، چقدر ثواب از دستم رفت؟ حضرت به روبرو نگاه کردند و کوه ابوقبیس را نشان او دادند و فرمودند، اگر به اندازه ی تمام این کوه طلا بدهی ثوابی که از دستت رفت جبران نمی شود. بعضی نمی دانند دست خالی بودن در قیامت یعنی چه؟!« از ترس قیامت در انجام اعمال صالح پیش قدم شده است، ایام زندگی را باشتاب در اطاعت از پروردگار گذرانده است و در فراهم آوردن خشنودی خدا با رغبت تلاش کرده، از زشتی ها فرار کرده و امروز رعایت زندگی فردا کرده و هم اکنون آینده خود را دیده است. پس بهشت برای پاداش نیکوکاران سزاوار و جهنم برای کیفر بدکاران مناسب است و خدا برای انتقام گرفتن ستمکاران کفایت می کند و قرآن برای حجت آوردن و دشمنی کردن کافی است.»( ۳۷)
دعا می کنیم برای همه ی دل های پاکی که حرف های امیرالمومنین علیه السلام به دل آن ها نشست و تصمیم گرفتند بروند و ببینند چه دارند که اگر بر ملا شود اوضاعشان خراب می شود. برای آن ها که تصمیم گرفتند از امشب برای خود کاری کنند.
خدایا ما انسانیم و پراز هوای نفس و حقارت ولی به بهانه ی یک عیدی شاد هستیم. خدایا آیا از فاطمه زهرا سلام الله علیها بالاتر هم هست که از وجود او شاد شوی. ما با همه ی حقارت، وقتی می گوییم فاطمه قلب هایمان می لرزد. خدایا تو را قسم می دهیم به چادر خاکی مادرمان فاطمه زهرا سلام الله علیها از سر تقصیرات و گناهان تمام ما و همه ی محبان فاطمه زهرا سلام الله علیها بگذر. خدایا تورا قسم می دهیم به عصمت و مظلومیت فاطمه زهرا سلام الله علیها همین امشب لذت تقوا و ترک گناه و انس با خود در سحر را به همه ی ما بچشان.
پاورقی:
۱-نهج البلاغه- نامه ۳۱
۲-مستدرکالوسائل- ج ۱۲- ص ۱۴۲- قَالَ امام علی علیه السلام:” الْفُرَصُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ” فرصت ها مثل ابر می گذرند.”
۳- مستدرکالوسائل- ج -۶ ص ۷۵- عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وآله : “خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى مَلَکاً تَحْتَ الْعَرْشِ یُسَبِّحُهُ بِجَمِیعِ اللُّغَاتِ الْمُخْتَلِفَهِ فَإِذَا کَانَ لَیْلَهُ الْجُمُعَهِ أَمَرَهُ أَنْ یَنْزِلَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الدُّنْیَا وَ یَطَّلِعَ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ وَ یَقُولَ یَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِینَ لَا تَغُرَّنَّکُمُ الدُّنْیَا وَ یَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِینَ اسْمَعُوا وَ عُوا وَ یَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِینَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ یَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِینَ لَا عُذْرَ لَکُمْ وَ یَا أَبْنَاءَ السِّتِّینَ مَا ذَا قَدَّمْتُمْ فِی دُنْیَاکُمْ لآِخِرَتِکُمْ وَ یَا أَبْنَاءَ السَّبْعِینَ زَرْعٌ قَدْ دَنَا حَصَادُهَا وَ یَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِینَ أَطِیعُوا اللَّهَ فِی أَرْضِهِ وَ یَا أَبْنَاءَ التِّسْعِینَ آنَ لَکُمُ الرَّحِیلُ فَتَزَوَّدُوا وَ یَا أَبْنَاءَ الْمِائَهِ أَتَتْکُمُ السَّاعَهُ وَ أَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ ثُمَّ یَقُولُ لَوْ لَا مَشَایِخُ رُکَّعٌ وَ فِتْیَانٌ خُشَّعٌ وَ صِبْیَانٌ رُضَّعٌ لَصُبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذَابُ صَبّاً “رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: خدا را ملکى است که در هر شب جمعه به زمین نزول مىکند؛ پس در میان مردم دنیا فریاد مىزند و آنها را چنین ندا مىکند:”اى کسانى که بیست سال از عمر شما مىرود، زندگانى دنیا شما را مغرور نکند؛ ؛ اى کسانى که سى سال از عمر شما گذشته، گوش کنید و اطاعت نمایید؛ و اى چهل سالهها، جدّیت و کوشش کنید؛ اى پنجاه سالهها، دیگر برای شما عذری باقی نمانده؛ اى شصت سالهها، براى ملاقات حق تعالى و پروردگار خودتان چه چیز تهیّه دیدهاید؟؛ و اى هفتاد سالهها، شما به منزله ی کشت و زرعی هستید که وقت درو کردن آن رسیده باشد؛ اى هشتاد سالهها، خدای را اطاعت کنید؛ ای نود ساله ها، وقت سفر فرا رسیده پس توشه برگیرید؛ و ای صد ساله ها! قیامت(مرگ) فرا رسید و حال آن که شما هنوز غافل و بی خیالید!
۴- در توضیح این مطلب در کتاب «مراحل اخلاق در قرآن»از آیه الله جوادی آملی آمده است:یکى از موانع مهم تهذیب نفس و سیر و سلوک الى الله آن است که ما همواره به بیرون از خود مىنگریم و از خود غافلیم و در حقیقت فضول هستیم نه عقول؛ فرق فضول و عقول این است که انسان عقول، ابتدا به درون و آنگاه به بیرون، ولى انسان فضول، همواره به بیرون از خود مىنگرد.
۵-سوره انسان- آیه ۸ – “وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا ” و به [پاس] دوستىِ [خدا]، بینوا و یتیم و اسیر را خوراک مىدادند.
۶- سوره حشر- آیه”-۹ وَالَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِّمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ” و [نیز] کسانى که قبل از [مهاجران] در [مدینه] جاى گرفته و ایمان آوردهاند هر کس را که به سوى آنان کوچ کرده دوست دارند و نسبت به آنچه به ایشان داده شده است در دلهایشان حسدى نمىیابند و هر چند در خودشان احتیاجى [مبرم] باشد، آنها را بر خودشان مقدّم مىدارند. و هر کس از خسّت نفس خود مصون ماند، ایشانند که رستگارانند.
۷-نهج البلاغه- نامه ۳۱
۸-همان
۹- سوره التحریم- آیه ۶-“یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ ” اى کسانى که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید: بر آن [آتش] فرشتگانى خشن [و] سختگیر [گمارده شده] اند. از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپیچى نمىکنند و آنچه را که مأمورند انجام مىدهند.
۱۰-سوره زمر-آیه ۱۵- “ فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُمْ مِنْ دُونِهِ قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَلا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ ” شما هم هر که را میخواهید جز خدا بپرستید (که از غیر خدا جز زیان نمیبینید). بگو که زیانکاران آنان هستند که خود و اهل بیت خود را (از کفر و عصیان) در قیامت به خسران جاودان در افکنند، آگاه باشید که این همان زیان است که (در قیامت) بر همه آشکار است. (
۱۱-نهج البلاغه –نامه ۳۱
۱۲-همان
۱۳-همان
۱۴- شیخ صدوق – امالى- ج ۳- ص ۱۷۰ –” مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ، أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ- وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ” هر که ما بین خود و خدا اصلاح کند، خداوند ما بین او و مردم را اصلاح نماید، و هر که کار آخرت را اصلاح کند، خدا کار دنیاى او را اصلاح نماید، و هر که از جانب خود پند دهندهاى داشته باشد، از طرف خدا نگهبانى خواهد داشت.»
۱۵- همان
۱۶-نهج البلاغه- ترجمه دشتی-حکمت ۴۱۰
۱۷-نهج البلاغه-ترجمه دشتی- خطبه ۱۵۸
۱۸- همان
۱۹- سوره البقره –آیه- ۱۹۷ “الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَمَا تَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ “حجّ در ماههاى معینى است. پس هر کس در این [ماه] ها، حجّ را [بر خود] واجب گرداند، [بداند که] در اثناى حجّ، همبسترى و گناه و جدال [روا] نیست، و هر کار نیکى انجام مىدهید، خدا آن را مىداند، و براى خود توشه برگیرید که در حقیقت، بهترین توشه، پرهیزگارى است، و اى خردمندان! از من پروا کنید.
۲۰- سوره الاعراف -آیه – ۳۴ “وَلِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ” و براى هر امّتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد، نه [مىتوانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پیش.
۲۱-نهج البلاغه –ترجمه دشتی- خطبه ۱۵۸
۲۲- نهج البلاغه- دشتی- خطبه ۸۲ “ما أصف مِن دار؟ أولها عناء و آخرها فناء. فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب” چه وصف کنم سرایی را که آغازش رنج و عناست و انجامش فنا. در حلالش حساب و کتاب است و در حرامش کیفر و عقوبت است.
۲۳- نهج البلاغه –ترجمه دشتی- خطبه ۱۵۸
۲۴ – سوره الطارق-آیه ۹ -“یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ ” آن روز که رازها [همه] فاش شود،
۲۵- سوره المزمل- آیه۱۷ “فَکَیْفَ تَتَّقُونَ إِن کَفَرْتُمْ یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا ” پس اگر کفر بورزید، چگونه از روزى که کودکان را پیر مىگرداند، پرهیز توانید کرد؟
۲۶- نهج البلاغه –ترجمه دشتی- خطبه ۱۵۸
۲۷- سوره یس-آیه۶۵-“الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ” امروز بر دهانهاى آنان مهر مىنهیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان بدانچه فراهم مىساختند گواهى مىدهند.
۲۸- سوره الزلزله- الآیه ۴-“یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا” آن روز است که [زمین] خبرهاى خود را باز گوید.
۲۹- نهج البلاغه –ترجمه دشتی- خطبه ۸۳
۳۰-همان
۳۱-همان
۳۲- نهج البلاغه – ترجمه دشتی- خطبه ۱۹۳- “فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ ” پرهیزکاران در این دنیا اهل فضایلند، گفتارشان صواب، پوشاکشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است. از آنچه خدا بر آنان حرام کرده چشم پوشیده، و گوشهاى خود را وقف دانش با منفعت نمودهاند. آنان را در بلا و سختى و آسایش و راحت حالتى یکسان است، و اگر خداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به اندازه چشم به هم زدنى روحشان در بدنشان قرار نمىگرفت.
۳۳-همان
۳۴-غزلیات حافظ- غزل شماره ۲۱۷
۳۵-ثواب الاعمال -ص ۴۳- امام حسن عسگری علیه السلام می فرمایند: به درستی که برای رسیدن به خداوند عز و جل سفری است که جز با مرکب شب، پیمودن راه و نیل به مقصد ممکن نیست.
۳۶- نهج البلاغه –ترجمه دشتی- خطبه ۸۳
۳۷- نهج البلاغه –ترجمه دشتی- خطبه ۸۳