سرآغاز > آثار > سخنرانی ها > نامه ۳۱ نهج البلاغه – جلسه اول

نامه ۳۱ نهج البلاغه – جلسه اول

یا مالک یوم الدین

 «مِنَ اَلْوَالِدِ اَلْفَانِ اَلْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ اَلْمُدْبِرِ اَلْعُمُرِ اَلْمُسْتَسْلِمِ لِلدُّنْیَا اَلسَّاکِنِ مَسَاکِنَ اَلْمَوْتَى وَ اَلظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى اَلْمَوْلُودِ اَلْمُؤَمِّلِ مَا لاَ یُدْرِکُ اَلسَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ غَرَضِ اَلْأَسْقَامِ وَ رَهِینَهِ اَلْأَیَّامِ وَ رَمِیَّهِ اَلْمَصَائِبِ وَ عَبْدِ اَلدُّنْیَا وَ تَاجِرِ اَلْغُرُورِ وَ غَرِیمِ اَلْمَنَایَا وَ أَسِیرِ اَلْمَوْتِ وَ حَلِیفِ اَلْهُمُومِ وَ قَرِینِ اَلْأَحْزَانِ وَ نُصُبِ اَلْآفَاتِ وَ صَرِیعِ اَلشَّهَوَاتِ وَ خَلِیفَهِ اَلْأَمْوَاتِ» (۱) از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سر نهاده-  که در سپرى شدن دنیا چاره‏اى ندارد-  مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندى آزمند چیزى که به دست نمى‏آید، رونده راهى که به نیستى ختم مى‏شود، در دنیا هدف بیمارى‏ها، در گرو روزگار، و در تیررس مصائب، گرفتار دنیا، سودا کننده دنیاى فریب کار، وام دار نابودى‏ها، اسیر مرگ، هم سوگند رنجها، هم نشین اندوه‏ها، آماج بلاها، به خاک در افتاده خواهش‏ها، و جانشین گذشتگان است.

نهج البلاغه غریب است

خدا را قسم می دهیم به امیرالمؤمنین علیه اسلام هر چه بر ما عمر می افزاید بر عمق معرفت و مودّت و ولایت ما نسبت به آل الله بیافزاید. ان شاء الله که این سال، سالی پر یمن و خیر و برکت برای همه ی بندگان خدا به ویژه شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام باشد و خدا امسال را ظرف ظهور امام عصر ارواحنا فداه قرار دهد. محفل عاشوراییان و دوستان هیئت بهشت به هدایت خود امیرالمومنین علیه السلام بر سر سفره نهج البلاغه نشسته اند و ان شاءالله این ریزه خواری بر سر سفره امیرالمومنین علیه السلام به اوج برسد. دوستان؛ بعد از قرآن کریم کتابی به جامعیت و تازگی و هدایت گری نهج البلاغه که برای عموم مردم قابل فهم باشد پیدا نخواهید کرد. از نهضت هایی که در این کشور مورد غفلت واقع شده و امیدواریم با یاری امثال شما در گوشه و کنار این مملکت اسلامی برپا شود، از غربت در آوردن نهج البلاغه است. از غربت در آوردن نهج البلاغه یعنی از غربت در آوردن امیرالمؤمنین علیه السلام است. امیر المومنین علیه السلام گنبد و بارگاه نجف نیست. اگر چه یک سنگ ریزه ی حرم مطهر امیرالمؤمنین علیه السلام به همه ی دنیا می ارزد. توجه به کلام امیر المومنین علیه السلام که عصاره ی اندیشه و روح اوست به مراتب از حرم او محترم تر و مفیدتر است. امیر المؤمنین علیه السلام را در نهج البلاغه می توان شناخت..

نهج البلاغه، گنجی بی پایان 

باید قدر نهج البلاغه را بدانیم. دشمنان بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله  قصد کردند اجازه ندهند حرف های امیر المؤمنین علیه السلام که حرف های خداست به گوش ما برسد. متاسفانه دوستان هم این خطا را دامن زدند و همچنان می زنند. بعضی اوقات با ایجاد شبهه که نهج البلاغه خیلی تخصصی است و نیاز به شرح و تفسیر دارد این کتاب پدر را از فرزندانش گرفتند. با این نگاه اشتباه که نهج البلاغه مثل دوره هایی از اوایل انقلاب باعث انحراف شد، اجازه نمی دهند جوان ها پای نهج البلاغه بروند بدون اینکه تحلیل کنند آیا آن افراد واقعاً به دنبال نهج البلاغه بودند؟! گروه هایی مثل آقای پیمان و گروه توده آیا واقعاً نهج البلاغه می خواندند و گمراه می شدند؟! یک مغالطه ی بزرگ را چنان بیان می کنند که شما فکر کنید وحی منزل است. به هر حال نهج البلاغه، گنج بی پایانی است که از آن غفلت کرده ایم و باید به سراغ آن برویم. نهج البلاغه نه استاد می خواهد و نه شرح و تفسیر. نه کتابی تخصصی است و نه جایی از آن غیر قابل فهم است. فقط همان طور که حضرت فرمودند باید دل خود را به سمت حضرت امیر المؤمنین علیه السلام باز کنید و از او بخواهید که به شما توفیق خواندن و فهمیدن و چشیدن و بعد فنای در نهج البلاغه شدن که در واقع فنا شدن در امیر المؤمنین علیه السلام است را عنایت کند. کتابی آسان تر از نهج البلاغه که این قدر معارف را قوی، خوب و جامع بیان کرده باشد پیدا نمی کنید. باید شروع کنیم با روش ساده ای هر روز با نهج البلاغه انس بگیریم و از آن فیض ببریم.

نامه ی ۳۱ نهج البلاغه  منشور تربیت بشریت

ما نامه ی ۳۱  نهج البلاغه را که منشور تربیت بشریت به ویژه نسل جوان است انتخاب کرده ایم. خدا ان شاء الله همه کسانی را که برای ترویج نهج البلاغه در طول تاریخ زحمت کشیده اند به خصوص مرحوم سید رضی، مؤلف و گردآورنده ی این کتاب و مرحوم دشتی مترجم این کتاب را با امیر المؤمنین علیه السلام محشور کند. حضرت  این نامه را به فرزندشان امام حسن علیه السلام وقتی از جنگ صفین بر می گشتند و به سرزمین حاضرین رسیده بودند در سال ۳۸ هجری یعنی اوایل حکومت خود نوشته اند. این جا یک نکته ی تربیتی وجود دارد. شخصی با بزرگترین دشمن زمان خود که معاویه است درگیر شده و سخت ترین و پر مشغله ترین حرکت را که همان جنگ است انجام داده ولی در همان حال از تربیت فرزندش غافل نشده است. در این جا حضرت حواسش به تربیت فرزندش هست. نکته ی عمیق تر روحیات شخصی است که در چنین هیجانی به قدری آرامش دارد که می نشیند و برای فرزندش نامه ی تربیتی می نویسد. شخصی که از جنگ صفین برگشته و حتماً مطلع هستید در این جنگ چه خیانت ها شد. مالک اشتر تا ریشه کن کردن اصل فتنه نزدیک شده بود ولی با جهالت عده ای که همان خوارج بودند، جنگ به صلح و سازش و حکمیت دروغین رسید. در چنین وضعی هر انسان عادی به هیچ چیز دیگری نمی تواند فکر کند. چقدر این روح بزرگ است که پای این مبارزه ایستاده و هنوز به منزل برنگشته نشسته و برای فرزندش در آرامش مطلق نامه ی تربیتی می نویسد. گویا پدری است فارغ از سیاست و  مشکلات جامعه که همه ی همّ و غم او خانواده اش است. این نکته مهمی است انسان باید الگوی خود را چنین انسانی قرار دهد که می تواند در آنِ واحد دو صفت به ظاهر متضاد را در خود جمع کند. «اَشداءُ عَلَی الکُفارْ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»(۲) به عبارتی شیشه و سنگ را در کنار هم نگه داشته است. ما گاهی به سمت خانواده داری می رویم، از جامعه و انقلاب و وظایفمان باز می مانیم. به سمت دیگری می رویم، از خانواده خود می زنیم و بعد هم به مشاور مراجعه می کنیم که بدانیم کدام اولویت دارد. انسان مؤمن و انقلابی باید چنان زندگی کند که همه را جز اولویت هایش بداند. ما اگر انقلابی نباشیم نمی توانیم خانواده ی درستی تربیت کنیم و اگر خانواده ی درستی تربیت نکنیم نمی توانیم انقلابی باشیم. رابطه ی انقلاب و خانواده رابطه ی روشنی است. حضرت الگوی یک مرد انقلابی است که در اوج هیجانی به اسم جنگ با معاویه و عوارضی که همچنان به قلب او جریحه وارد می کند، تکلیفش را نسبت به فرزندش فراموش نمی کند.

باید روزگار و زمانه را بشناسیم

در بخش اول نامه که درس امشب ماست، حضرت یک روش و سیره و مدل ارائه می کند و هر پدری که می خواهد فرزند خود را نصیحت و تربیت کند باید این ادبیات را بین خود و فرزندش برقرار کند. فضایی که بین روح و ذهن پدر و روح و ذهن فرزند ایجاد می شود، باید دنیایی کاملاً همتراز باشد تا بتواند برای فرزند پذیرا باشد. نباید از موضع تکبّر باشد. حضرت در یک ادبیات ویژه که یقیناً مثل آن را در هیچ جا پیدا نخواهید کرد گفتمانی را ایجاد کرده که هم فرزند پذیرفته و هم پدر، هم فرزند تشویق به حرکت می شود و هم پدر در این حرکت نقش ایفا می کند. چه طور؟ امام در قسمت اول می گوید پسرم! امروزِ تو، دیروز من است و امروز‍‍ِ من، فردای توست. پس اصل اول این است که دنیا و روزگار و زمانه را بشناسیم. اگر نشناسیم روزگار بی رحمانه ترین بلاها را در غالب زیباترین فریب ها بر سر ما می آورد. این تمام حرف حضرت در چند خط اول این نامه است.

ما نمی توانیم زمان را متوقف کنیم

در نامه ۳۱ در قسمتی که مربوط به پدر است نوشته نشده از امیرالمؤمنین به حسن بن علی، بلکه نوشته شده از پدری به فرزندش. یعنی مخاطب همه ی پدرها هستند. چه علی باشند چه غیر علی. حضرت در این قسمت که به خود او مربوط می شود و جایگاه مربی و پدر است، چند اعتراف می کند که همه در یک نکته جمع می شود؛ «از پدری فانی، اعتراف دارنده به گذشت زمان» (۳) یعنی کسی که باور کرده  مرگ حق است و دارد به سمت مرگ می رود. یعنی فنا در او محقق شده. یک دقیقه ساعت خود را در مقابل چشمانتان بگیرید و به عقربه ی ثانیه شمار آن نگاه کنید. این ۶۰ ثانیه که می گذرد به نظر ما هیچ نیست ولی ۶۰ قدم ما را به مرگ نزدیک کرد. آیا می توانید یک ثانیه از زمان را برگردانید و یا آن را نگه دارید. حضرت اعتراف می کند که فانی است، زمان بر او گذشته و زندگی را پشت سرنهاده و در سپری شدن  آن چاره ای جزتسلیم ندارد. ما نمی توانیم زمان را متوقف کنیم. نمی توانیم پیر نشویم. نمی توانیم عمرمان را پشت سر نگذاریم. «مسکن گزیده در خانه گذشتگان»(۴) این ساختمان که ما در آن نشسته ایم و نهج البلاغه می خوانیم قبل از ما دیگرانی در آن بودند که از این دنیا رفتند و ما به جای آن ها آمدیم. امام علی علیه السلام به فرزندش می گوید، من کسی هستم که درخانه های اموات گذشته زندگی می کنم و به زودی  به جایی می روم که آن ها رفتند. «کوچ کننده ی فردا» (۵)

 چهارده ویژگی دنیا 

حضرت چهارده ویژگی دنیا را که جوان چه بخواهد و چه نخواهد، در معرض آن ها قرار دارد، معرفی می کند .حضرت می گوید این دنیایی که در آن آرزو و خیال می سازی، چهارده بلا بر سر تو  خواهد آورد چنان که بر سر من  و همه ی گذشتگان آورده و بر سر آیندگان هم خواهد آورد. اصلاً دنیا یعنی این. این نامه ای از پدر به فرزندی است که؛ «۱- آرزومند چیزى که به دست نمى‏آید، ۲-رونده راهى که به نیستى ختم مى‏شود،۳- در دنیا هدف بیمارى‏ها،۴- در گرو روزگار، ۵- و در تیررس مصائب،۶- گرفتار دنیا، ۷-سودا کننده دنیاى فریب کار،۸- وام دار نابودى‏ها،۹- اسیر مرگ،-۱۰ هم سوگند رنجها،-۱۱ هم نشین اندوه‏ها،۱۲- آماج بلاها، ۱۳-به خاک در افتاده خواهش‏ها، و۱۴- جانشین گذشتگان است.» (۶) آخر همه ی زندگی ها مرگ است. چه قدر خوب است آدم گاهی از آخر شروع کند. یک نفر را در این عالم پیدا کنید که عمری گذرانده باشد و مریض نشده باشد. زمان ما را اسیر خودش می کند. چه قدر برنامه ریزی ها کردیم و انجام نشد و زمان برای ما تصمیم گرفت. من زمانی در اصفهان در دهه ی محرم  از صبح تا شب ۱۳ منبر می رفتم ولی الان وقتی در روز پنج تا منبر می روم احساس می کنم دیگر توان وکشش ندارم. ممکن است در دنیا دل بسته ی عزیزی شویم، دل بسته ی پدر و مادر و فرزند شویم ولی مرگ آن ها می رسد. همه ی ما در معرض مصیبت ها هستیم. گاهی در جوانی چیزهایی را برای خودتان هدف گذاری می کنید و به سمت آن می روید و وقتی به آن رسیدید می بینید چه اشتباهی کرده اید و اصلاً اشتباه هدف گذاری کرده اید. دنیا خیلی فریب دهنده است. دنیا خیلی زیرکانه ما را گول می زند . همه ی ما منتظر مرگ هستیم. حضرت در یکی از حکمت های نهج البلاغه می فرمایند «هر نفسی که انسان می کشد قدمی است که به سوی قبر بر می دارد» (۷) آیا کسی را سراغ دارید که از اول تا آخر عمرش فقط شاد بوده باشد و هیچ رنجی به او نرسیده باشد؟! این گونه نیست. بهشت است که سراسر خوشی است. چه شب های قدر، که با خود گفتیم پاک شدیم و همان گونه می مانیم. ولی باز همه چیز خراب شد. چه شب های عاشورایی که صفا کردیم ولی محرم تمام نشده خراب شد و شهوات و خواسته های دل ما را زمین زد. هر تولد، در کنار پیام شادی به دنیا آمدن یک انسان، پیامی هم  برای کسانی دارد که باید بروند، قاعدتاً با هر تولدی یک نفر آماده ی رفتن می شود ولی نوبت چه کسی است، خدا می داند.

انسان منهای خدا و معنویت به جایی نمی رسد

اول می رویم به سراغ بزرگ ترها و پدرها، کسانی که می خواهند نصیحت کنند. ببینیم امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه به آن ها چه می گوید. دراین چند حکمت و خطبه که عرض می کنم امیرالمؤمنین علیه السلام اعترافی را که بیان کرده بازگو می کند. در حکمت ۷۲ می فرماید: «دنیا بدن‏ها را فرسوده، و آرزوها را تازه مى‏کند، مرگ را نزدیک و خواسته‏ها را دور و دراز مى‏سازد، کسى که به آن دست یافت خسته مى‏شود، و آن که به دنیا نرسید رنج مى‏برد» از فریب های دنیا که در نهج البلاغه بیش از ۲۰ بار حضرت آن ها را یادآوری می کنند، این است. یکی از راه های فریب دنیا این است که هرچه ما پیرتر می شویم، آرزوهای ما را جوان تر می کند. هرچه پیرتر می شویم، حرص را در ما بیش تر می شود. حضرت می فرماید:« یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ» فرزند آدم‌ پیر می‌شود و هر چه‌ بسوی‌ پیری‌ می‌رود به‌ موازات‌ آن‌، دو صفت‌ در او جوان‌ می‌گردد: یکی‌ حرص‌ و دیگری‌ آرزوی‌دراز.(۸  «کسی که به آن دست یافت خسته می شود و آن که به دنیا نرسید، رنج می برد.»(۹) هیچ کس منهای خدا و معنویت از هیچ امکانات مادی لذت نمی برد. همه چیز در این دنیا اگر از مبدأ ملکوتی اش انقطاع پیدا کند، خسته کننده و انزجارآور است. دنیای عجیبی است. آنکه به او رسید از آن خسته می شود و آنکه نرسید ازآن رنج می برد. در حکمت ۴۱۵،حضرت می فرماید:« (دنیا) فریب مى‏دهد، زیان مى‏رساند و تند مى‏گذرد. از این رو خدا دنیا را پاداش دوستان خود نپسندید، و آن را جایگاه کیفر دشمنان خود قرار نداد» (۱۰)معلوم می شود دنیا چیز پستی است. لذا خدا دنیا را به اهل الله نمی دهد. دنیا به اندازه ی یک جو هم نمی ارزد. همان طور که دنیا برای بهشت خدا و ثواب مؤمنین ظرفیت ندارد برای دشمنان و کیفر آن ها هم ظرفیت ندارد. «و همانا مردم دنیا چون کاروانى باشند که هنوز بار انداز نکرده کاروان سالار بانگ کوچ سر دهد تا بار بندند و برانند.» (۱۱)

در یکی دیگر از حکمت ها حضرت می فرمایند:«کسی که می خواهد به تادیب دیگران اقدام کند اول باید به تادیب خود اقدام کند.» (۱۲) پس معلوم می شود وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام می خواهد فرزندش حسن بن علی را تربیت کند، اول خودش را تربیت کرده. وقتی به او می گوید به سراغ دنیا نرو معلوم می شود خودش با دنیا چه  معامله ای کرده است .

پدری حرف و نَفَس او در فرزندش اثر دارد که خودش هم عمل کند، نه که فقط شعار دهد. ضرار بن ضمره  ضبایى یکی از یاران امام علی علیه السلام به شام رفت و بر معاویه وارد شد. معاویه از او خواست از حالات امام بگوید- خوش تر آن باشد که سر دلبران، گفته  آید در حدیث دیگران.-(۱۳) در حکمت ۷۷ چنین آمده: «گفت:على علیه السّلام را در حالى دیدم که شب، پرده‏هاى خود را افکنده بود، و او در محراب ایستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزیده به خود مى‏پیچید، و محزون مى‏گریست و مى‏گفت) اى دنیا اى دنیاى حرام از من دور شو، آیا براى من خودنمایى مى‏کنى یا شیفته من شده‏اى تا روزى در دل من جاى گیرى هرگز مبادا غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازى نیست، تو را سه طلاقه کرده‏ام، تا باز گشتى نباشد، دوران زندگانى تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوى تو پست است. آه از توشه اندک، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قیامت»  این حرفها را کسی می زند که قَسیمُ النّار وَ الجَنَّه  است. (۱۴) چرا ما از این ضجّه ها نداریم ؟! چقدر به بعد از مرگ اطمینان داریم ؟!

در حکمت ۱۰۳، یک نمونه دیگر از رفتار های مولا علی علیه السلام  را می بینید که اول خودش عمل می کند و بعد به فرزندش می گوید. خودش این گونه زندگی کرده که در فرزندش اثر دارد. « پیراهن و صله دارى بر اندام امام بود شخصى پرسید چرا پیراهن وصله دار مى‏پوشى؟فرمود: دل با آن فروتن، و نفس رام مى‏شود، و مؤمنان از آن سر مشق مى‏گیرند. دنیاى (حرام) و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از یکدیگرند، پس کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوى آن دو، هر گاه به یکى نزدیک شود از دیگرى دور مى‏گردد، و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند. امیر المومنین هم که باشی باید مراقب نفْست باشی.« حسنات الابرار، سیئات المقربین »(۱۵) اگر اهل دنیا شدیم به آخرت ضرر می رسانیم و اگر اهل آخرت شدیم خواب و خوراک و آسایش  از ما گرفته می شود.

در خطبه ۱۱۱حضرت در شناخت ماهیت دنیا می فرمایند:« پس از ستایش پروردگار، همانا من شما را از دنیا مى‏ترسانم، زیرا در کام شیرین، و در دیده انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهش‏هاى نفسانى پوشیده شده، و با نعمت‏هاى زود گذر دوستى مى‏ورزد، با متاع اندک زیبا جلوه مى‏کند، و در لباس آرزوها خود را نشان مى‏دهد، و با زینت غرور خود را مى‏آراید، شادى آن دوام ندارد، و کسى از اندوه آن ایمن نیست.» خواهش می کنم وقت بگذارید و نهج البلاغه بخوانید. در خانه این کتاب را داشته باشید و هر شب ده دقیقه آن را بخوانید. این سخنان خود امیر المومنین است و نجف، حرم امیرالمومنین. افرادی زیادی در کنار امیر المومنین بودند و با او هم نَفَس بودند ولی خون به دل او کردند. اگر ما ندانیم مولایمان چه می گوید و نرویم مثل او زندگی کنیم حَرَم او به درد ما نمی خورد .

در عرض آخرم  حکمتی می خوانم وان شاءالله در جلسات بعدی  خواهیم گفت که یک جوان در این دنیا اسیر چه مشکلاتی است.

نهج البلاغه کتاب تقواست

در حکمت ۱۳۰ آمده: «امام علیه السّلام، وقتى از جنگ صفین برگشت و به قبرستان پشت دروازه کوفه رسید- قبرستان هایی که سبک زندگی جدید و قوانین شهر سازی ما را از آن محروم می کند و کیلومترها از شهر دور است و چنان به آن رسیدگی شده تا شخصی خدای ناکرده به یاد مرگ نیفتد- رو به مردگان کرد و گفت: اى ساکنان خانه‏هاى وحشت زا، و محلّه‏هاى خالى و گورهاى تاریک، اى خفتگان در خاک، اى غریبان، اى تنها شدگان، اى وحشت زدگان، شما پیش از ما رفتید و ما در پى شما روانیم، و به شما خواهیم رسید. امّا خانه‏هایتان، دیگران در آن سکونت گزیدند و امّا زنانتان با دیگران ازدواج کردند، و امّا اموال شما در میان دیگران تقسیم شد این خبرى است که ما داریم، حال شما چه خبر دارید (سپس به اصحاب خود رو کرد و فرمود) بدانید که اگر اجازه ی سخن گفتن داشتند، شما را خبر مى‏دادند که بهترین توشه، تقوا است » اگر زمان جنگ بود در شرح این نامه راحت بودیم. بچه های جبهه شب های جمعه گاهی با دوستان خود به بیابان می رفتند و در قبری می خوابیدند تا باور کنند روزی به آن جا می روند. امروزه می گویند برای جوان و نوجوان از مرگ نگویید. دوستان؛ آن طرف فقط تقوا به درد انسان می خورد و این بهترین کتاب برای فهم تقواست. نهج البلاغه کتاب تقواست. نهج البلاغه کتاب علم حضوری و شهودی است.

  باید این کتاب را خواند و چشید. آقای مطهری در مقدمه ی کتاب” سیری در نهج البلاغه ” اعتراف می کند که من و همه روحانیون و طلاب، با فرهنگ  نهج البلاغه بیگانه ایم. جرجرداق مسیحی(۱۶) بیش از ۲۰۰ بار آن را خوانده است ولی ما می گوییم سخت است و باید متخصصین آن را شرح دهند. چه جفایی درحق نهج البلاغه کردیم. عرض امشب  این بود که در گفتمان تربیتی اولین شرط این است که مربی خود را در مسند بالا نگذارد. دنیا را اگر خوب بشناسیم ۹۰ % امر تربیت حل شده است.

خدایا تو را قسم می دهم به حق امیرالمؤمنین علی علیه السلام قفل های قلب های ما را برای فهم و درک و چشیدن  معارف نهج البلاغه باز کن.

پاورقی:

 

۱- سید رضی-نهج البلاغه- ترجمه دشتی-نامه ۳۱

۲-سوره فتح –آیه۲۹-« مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا» محمد [ص] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مى‏بینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهره‏هایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل چون کشته‏اى است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه‏هاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏اند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده‏است.

۳- سید رضی-نهج البلاغه- ترجمه دشتی- نامه ۳۱

۴- سید رضی- نهج البلاغه- ترجمه دشتی- نامه ۳۱

۵-همان

۶-همان

۷- سید رضی-نهج البلاغه- ترجمه دشتی-حکمت ۷۴ وَ قَالَ [علیه السلام]:« نَفَسُ الْمَرْءِ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِه ». انسان با نَفَسى که مى کشد ، قدمى به سوى مرگ مى رود .

۸-علامه مجلسی- بحارالأنوار – ج ۷۰ -ص۲۲-أَبِی عَبْدِ اللَّهِ  امام صادق علیه السلام: «یَشِیبُ ابْنُ ءَادَمَ وَ تَشُبُّ مَعَهُ خَصْلَتَانِ: الْحِرْصُ وَ طُولُ الامَلِ» فرزند آدم‌ پیر می‌شود و هر چه‌ بسوی‌ پیری‌ می‌رود به‌ موازات‌ آن‌، دو صفت‌ در او جوان‌ می‌گردد: یکی‌ حرص‌ و دیگری‌ آرزوی‌دراز.

۹- سید رضی-نهج البلاغه-ترجمه دشتی –حکمت ۷۲

۱۰- سید رضی- نهج البلاغه-ترجمه دشتی –حکمت ۴۱۵

۱۱- سید رضی- نهج البلاغه-ترجمه دشتی –حکمت ۴۱۵

۱۲- غرر الحکم و درر الکلم-کلمات قصار- شماره۷۳-« من نصب نفسه للناس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه، و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالاجلال من معلّم الناس و مؤدبهم»  هر که خود را در منصب پیشوایی مردم قرار داده است، پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خویش بپردازد.»

۱۳- مثنوی معنوی-دفتر اول

 گفتمش پوشیده خوشتر سِرّ یار                  خود تو در ضمن حکایت گوش‌دار

 خوشتر آن باشد که سر دلبران                  گفته   آید   در   حدیث   دیگران

۱۴- ابن مغازلى- المناقب-ص۶۷-  ابن مغازلى در کتاب «المناقب» به سند خود روایت کرده که: پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلّم به على (علیه السلام) فرمود:  «انّک قسیم الجنّه و النّار »

۱۵- علامه مجلسی- بحارالأنوار- ج۱۱ -ص۲۵۶- أَبِی جَعْفَرٍ  امام محمد باقرعلیه السلام:«‏حسنات الأبرار سیئات المقربین» کارهای نیک خوبان برای مقربان عمل زشت محسوب می شود.

۱۶- جورج سمعان جرداق نویسنده و شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی لبنانی بود. وی ۳۰ جلد کتاب تالیف کرده‌است. مهمترین اثر وی که به فارسی هم ترجمه شده‌است “الامام علی صوت العداله الانسانیه” است که در ۵ جلد منتشر گردیده‌است. همچنین وی کتاب “روایع نهج البلاغه” را نیز پیرامون امام اول شیعیان منتشر ساخت.

Soroosh

باز هم امتحان کن

تبیین فتنه آخر الزمان

 

تفسیر روایی قرآن

  🔈 فایل صوتی: #تفسیر_روایی_قرآن (جلسه اول و دوم) 🔷حجت الاسلام #مهدوی_ارفع دانلود جلسه اول …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *