شرح ملاقات باآن یک مرد
از شب قبل دلم بی تاب بود..

درسته تا حالا بارها به لطف خدا خدمت آن یک مرد رسیده و به دفعات خود را به بهشت بین حلقه های دو دستش رسانده ام اما سه چیز باعث میشه هربار دلشوره و ذوق زدگیم برای دیدار آن یک مرد بیش از قبل باشه:
اول اینکه هر ملاقاتی که از جنس ملاقات عرشی باشه باید با این فکر به سراغش بروی که گویا آخرین ملاقات است. مگر درباره نماز نفرموده اند هرنمازی که میخواهی اقامه کنی فکر کن آخرین نمازت است… ببین چه حضور قلبی، چه حالی و چه توجهی پیدا می شود!
دوم اینکه هربار زیارت اثر وضعی و معنوی و ملکوتی خودش را دارد که باید نهایت بهره را برد
سوم اینکه این دیدار دیداری استثنایی بود. دیداری که قرار بود افسران فرهنگی و فرماندهان جنگ نرمِ تحتِ امر آن یک مرد گزارش تلاشها و عملیات هایشان را تقدیم کنند. باور کنید در اینگونه جلسات معنای گیر کردن بین دو حال متضاد خوف و رجا را میتوان با پوست و گوشت و استخوان، لمس کرد.
آیا آن یک مرد از ما و اقداماتمان خشنود می شود یا ما را به کم کاری، ضعف محتوایی، عدم انسجام شایسته و امثال آن به ذوالفقار اخم ابروانش توبیخ خواهد نمود؟
صبح غسل زیارت و توبه و نشاط عبادت و شهادت کردم و به سمت تهران راه افتادم.
در راه چنان مدهوش این ملاقات بودم که نه صدایی شنیدم و نه جاده و ماشینها و.. را دیدم. فقط دفترچه یادداشتم را گشودم و در حالی که باران چشمانم را کنترل می کردم شعری سرودم با این مطلع:
آقاسلام قصهءماهم شنیدنی است
این شوکران غصهءماسرکشیدنی است
ماافسران هنگِ توایم ای امیرعشق
درجنگ نرم رزم سپاهت چه دیدنی است
سی سال در رکاب تو گفتیم یا علی
آغازشدعشق، واین سفره ماندنی است
آقابرای ما که خطرها دمادم است
عیش جهان و راحتِ آن، دل بریدنی است
سر می دهیم تا نشود خم سر ولیّ
این سر فقط برای شهادت سپردنی است
امروز کز توافق و ذلت هوا پُر است
نقش مقاومت به توهُّم کشیدنی است
نی از توافق و حکمیت امید هست
نی از نفوذ، فرصت تدبیر کردنی است
آقا برای این همه عاشق دعا بکن
جام شهادت از لب مولا چشیدنی است
ادامه دارد…
سلام علیکم خدمت مرد با بصیرت انقلابی
بنده هم خیلی دوست دارم مشرف بشوم خدمت مقام معظم رهبری طبی لک
جعفر احمدی طلبه مدرسه علمیه امام صادق علیه السلام اصفهان