سرآغاز > انتخاب سردبیر > درسی که از آن زن آموختم

درسی که از آن زن آموختم

درسی که از آن زن آموختم

جاتون خالیه مشهدمقدس. اسکانم نزدیک باب الجواد جایی بسیار خوب و بسیار نزدیک به حرمه.

هوای مشهدسرده خصوصا شبهاش. شب اول داشتم از داخل کوچه شهید اندرزگو۲ میرفتم به سمت حرم، دیدم خانم مسنّی گوشه دیواری نشسته و بی توجه به رهگذران بی دردی مثل من داره از ظرف یکبار مصرفی – که احتمالا یا کسی بهش داده یا از پس مانده دور ریخته کسی جمع کرده- شام میخوره!

اول رد شدم ولی دیدم دلم باهام راه نمیآد برگشتم و یواشکی نگاه کردم و دیدم یک گربه سیاه هم آمده آرام نزدیکش ایستاده و او بخشی از غذای خودش را با مهربانی به گربه گرسنه میده…

نابود شدم که دیدم گربه ها از ترس رهگذرهای بی دردی مثل من فرار می کنند اما با آرامش سمت فقرا میآیند چون می دانند اونها بی آزارند و مهربان.

اگر حمل بر ریا نکنید مبلغی را به او دادم که یک مقدار سنگین بود. باز هم رفتاری کرد که خجالت و اشک و حسادت را در من آمیخت…

تا پول را بهش دادم و آروم گفتم مادر این فلان مقداره بلافاصله رو به آسمون کرده و جوری گریه و شکرگذاری از خدا کرد که از خودم و همه نمک نشناسی هابی که در این مدت عمر داشته ام شرمنده شدم و به این روحیه بندگی حسودیم شد و بعد چیزی گفت که اشک منم درآورد: 《حاج آقا! خدا خانوادتو برات نگه داره! شوهرم مریضی سختی گرفته امشب که رفتم براش داروهاشو بگیرم داروخانه گفت فلان مبلغ میشه ( دقیقا همان مبلغی که من به آن زن تقدیم کرده بودم!) هرچه از رهگذران ( بی درد مثل من) التماس کردم چیزی بهم ندادند آمدم این گوشه و به امام رضا گفتم: آقا جون تو در دیار غربت غریبی ولی من در شهر خودم غریبم. خوشحالم که لااقل در غریبی و بی کسی به شما شبیه شده ام…

یاد این حکمت نهج البلاغه افتادم که:
“و المُقِلُّ غریبُُ فی بَلدَتِه” انسانِ تهیدست در شهر خویش نیز، غریب است.

Soroosh

باز هم امتحان کن

تبیین فتنه آخر الزمان

 

تفسیر روایی قرآن

  🔈 فایل صوتی: #تفسیر_روایی_قرآن (جلسه اول و دوم) 🔷حجت الاسلام #مهدوی_ارفع دانلود جلسه اول …

یک نظر

  1. واقعا زیبا بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *