علت شهرت علم الهدی
فیلم امام علی(علیه السلام) را دیده اید؟ فیلم امام علی(ع) توانسته [است]، گوشه هایی از زندگی امام را نشان بدهد. حسین[اعلم الهدی]، وقتی برای ما نهج البلاغه می گفت؛ ما احساس می کردیم خدمت خود امیرالمومنین[علیه السلام] هستیم؛ یعنی، اینطور، با شور و با حال و با صفا ، برای ما، میگفت . ایشان میگفت [تعریف کننده خاطره]،که من آن مقداری که از کلاسهای حسین [علم الهدی] ، با امیرالمومنین(ع)، آشنا شدم و مانوس شدم؛ از فیلم امام علی همین قدر، برداشت نکردم.
حسین[علم الهدی]، که هویزه بود و سپاه هویزه را تشکیل داد ؛ ایشان، اسلحه برای بچه ها می گرفت ؛ بعد، تصمیم گرفته بود که هر طور شده، نهج البلاغه [را] هم، گیر بیاورد و برای بچه ها ببرد؛ حالا، شهر اهواز، دائما[در معرض] خمپاره، موشک [بود]،کتابفروشی نیست؛ جایی نیست ؛خلاصه ،آمد و رفت( یک خیابانی هست ؛نمیدانم، در اهواز هنوزهست یا نه، آنجا، همه کتابفروشی بود؛ آن موقع، بسته بودند؛ کلا، شهر جنگی بود.) خلاصه، اینقدر در خانه ها میرود و خانه این را پیدا کن ، خانه آن را پیدا کن، بالاخره ۱۰-۲۰ [جلد]، نهج البلاغه، از داخل خانه ها و کتابفروشی ها گیر می آورد؛ می برد هویزه ، به هر کسی میخواهد اسلحه بدهد؛ نهج البلاغه را میگذارد کنارش و میگوید، این اسلحه و این هم خوراک معنوی.
طرح نهج البلاغه تاریخی را هم ایشان نوشته بود. همین الان روی خود مقواست . اصل مقوایش پیش من است.اسکن هم کردیم و در هویزه گذاشتیم؛ منتها، متاسفانه آنجا کسی نیست که توضیح بدهد ؛کسی نیست که متوجه شود. سال بعد که رفتم دیدم [آن را] کنده اند.
البته کاری که ایشان انجام دادسال ۱۳۵۸ ،کار خیلی نویی بود. بعدها شبیه این کار را دیگران انجام دادند. یکی از نویسنده های ظاهرا مصری است لبنانی است نمیدانم . نهج البلاغه را ببینید؛ سید رضی، بر اساس چه ایده ایی ،خطبه ها را کنار هم قرار داده[است؟] واقعا ما نمیدانیم ؛ مثلا چرا وصیت امام را در نامه ۴۷ گذاشته [است؟].چرا خطبه شقشقیه را در خطبه سوم گذاشته است؟این نظم تاریخی ندارد . بعد ایشان [شهید علم الهدی] ،به نظرش آمد که (چون خودش رشته تاریخ بود)، میگفت؛ اگر ما یک نظم تاریخی به اینها بدهیم ؛ یک سوژه های خوبی از توی آن در می آید. که همین کار را کرد. البته عرض میکنم؛ این کار ، بعدها توسط برخی نویسنده ها انجام شد. ایشان آمد و نهج البلاغه ۴ سال و ۱۰ ماه حضرت را ، یک جدول کشید و خطبه های نهج البلاغه را روی تاریخ آن جدولها قرار داد. نتیجه اش چه میشود؟ چند تا نتیجه جالب از توی این ، در می آید؛ شاید، البته، سید رضی یک هدف خاصی داشته[است]، من احتمال میدهم ،به لحاظ مسائل شیعه وسنی، ایشان ترکیباتی کرده و برخی خطبه ها را هم که در برخی کتابها هست، ایشان نیاورده است ؛ فقط شقشقیه است؛ حالا، بالاخره چه مطلبی بوده، [باید تحقیق شود] ؛ منتها چند تا نکته قشنگ از توی آن در می آید؛ که مثلا حضرت ،قبل از جنگ صفین، مثلا چند بار تلاش کرد که جنگ نشود؟قبل از جنگ طلحه و زبیر چقدر صحبت کرد؟ اینها، این چیزها از توی آن در می آید که میشود نهج البلاغه تاریخی. البته الان هست ظاهرا چاپ شده است.
استاد مهدوی: حاج آقا خیلی نعمت بزرگی بود این سفر ؛ چون من واقعا مثل گدایی دنبال هر کسی هستم که در مورد نهج البلاغه نگاهی داشته باشد ؛.الان خدا به دلم انداخت که ما در کل این شبکه عظیم که به لطف خدا انشاالله جهانی خواهد شد ؛شهید اعلم الهدی را به عنوان شهید شاخص نهج البلاغه ایی الگو کنیم ، بچه ها بروند و روی زندگی نامه و سبک و کارش[تحقیق] کنند.

حسین [اعلم الهدی] ، در رادیو، [جلسات] نهج البلاغه داشت و علت مشهور شدن و شهرتش این بود که آن روزهای اول جنگ، ایشان در یک مدرسه خیلی بزرگ اهواز مستقر شد؛.نیروهای داوطلب که از سراسر کشور می آمدند؛ مثلا سه نفر، چهار نفر، از هر شهر اینطوری بود دیگر.اینها داخل این مدرسه می آمدند. بعد ایشان با آقای چمران و آقا[مقام معظم رهبری] جلسه داشتند؛ نکات مورد نیاز نیروی جبهه را در می آوردند.بعد مثلا ۵۰نفر، ۱۰۰ نفر که می شدند می فرستادندشان[خط مقدم]. در همان ایامی که اینجا بود؛ با یک موتور گازی که آن زمان بود؛ می رفت رادیو، سخنرانی میکرد؛ از جنگهای پیامبر و نهج البلاغه. این سخنرانیها، آن زمان ،چون کل جبهه های جنگ و کل مساجد استان و خوزستان، دائما مساجد بلندگوهایشان روشن بود؛ که اگر حمله هوایی شد؛ مردم متوجه شوند و سخنرانیهای ایشان خیلی گیرا بود همزمان از کل بلندگوها پخش میشد .یکدفعه گفتند؛ همان آقایی که سخنرانی میکرد، شهید شده[است]. این، معروفش کرد.
ایشان، خب، اهواز بود؛ با آقای خامنه ایی، در جلسه آقای چمران ، سخنرانی میکرد؛ حالا یک دفعه گفت ،میخواهم به هویزه بروم . خلاصه، خیلی از رفقا به ایشان گفتند؛ که شما نیروی فرهنگی ما هستید ؛نباید بروید؛ ولی حرفش[اعلم الهدی]، این بود؛ که من، تاحالا نهج البلاغه درس دادم ؛حالا، میخواهم بروم [و به] نهج البلاغه، عمل کنم.و رفت و کل مدتی که، ایشان در هویزه بود؛ حدود یک ماه بود؛ در این یکماه،بلافاصله، شروع کردند؛ اول کمکهای مردمی را رساندن؛ آذوقه برای مردم جنگ زده[تهیه کردن] آن موقع، سپاه، کاملا تعطیل شده بود؛ ایشان آمدند و بلافاصله، نیروهای برای تشکیل سپاه طراحی[کردند].
بلافاصله آمدند[شهید علم الهدی]، هزار نفر از عشایر را به دیدار امام بردند. خیلی کار مهمی بود ؛چون صدام گفته بود ،که من میخواهم، عربها را نجات بدهم؛ بعد، حسین، در شرایطی که اصلا نمیشود گفت چه بود ؛ نه برق بود، نه آب بود، نه قطار بود، نه اتوبوس بود ، جنگ بود و جنگ؛ هزار نفر را جمع میکند؛ خب،اینها غذا میخواهند؛ پذیرایی میخواهند؛ اسکان میخواهند؛[همه عشایر را] برد خدمت امام . اینها[عشایر]، خدمت امام، پایکوبی کردند؛ این، خیلی مهم بود که بلافاصله، در همه دنیا، پخش شد، که ، عربها، با امامند .این جلسه ایشان، اولین جلسه ایی است که، حاج صادق[آهنگران]، شعرش را میخواند.شعرش را هم به اصرار حسین میخواند.میگوید[علم الهدی] ، این شعر را باید بخوانی [حاج صادق آهنگران] میگوید، بابا من کجا و جماران، پیش امام کجا؟ میگوید[علم الهدی] تو بخوان، چه کار داری؟
این[ حاج صادق آهنگران] خواند و یکدفعه، توی جبهه واقعا تاثیر گزار شد. یک نفس گرمی خدا به ایشان داد .