علی العلم النافع لهم
علم نافع ثمره اش صعود به اهداف متعالی و افزایش تقوا است.
هر شخصی در جایگاه و وضعیت خودش ممکن است بگوید چه علمی برایش نافع است. اما این جا بحث از شاخص های متقین است. لذا علم نافع اهل تقوا ممکن است با علم نافع دیگران متفاوت باشد. علم نافع برای متقین علمی است که در افزایش درجه تقوا و صعود آن ها به اهداف متعالی شان موثر باشد.
حال این سوال مطرح است که آیا می توان علم را به نافع و مضر تقسیم کرد؟ ذات خود علم خوب است یا بد؟ این سوال از سوال های فلسفی و عمیق است و حتی اهل فکر هم هنوز در مورد جواب آن به نظر قطعی نرسیده اند که آیا ذات علم می تواند مضر باشد یا نه؟ به این نکته هم باید دقت کنیم که آیا می شود علمی که برای شخصی نافع است، همان علم برای شخص دیگری مضر باشد؟ این نکته ازنظر اخلاقی بحث مهمی است. یعنی متناسب با شخصیت افراد آیا علم می تواند برای یک نفر مفید و برای دیگری همان علم غیر مفید باشد؟
در قسمت پایانی فراز اخیر “علی اعلم النافع لهم” نکته ی ظریفی هست و این است که، آن علمی که اهل تقوا می توانند از آن بهره ببرند، قاعدتاً با آدم های دیگر خیلی متفاوت است. همچنان که این موضوع در اعمال دیگر هم به همین صورت است. در حدیثی آمده : “حسنات الابرار، سیئات المقربین”(۱)اعمالی که برای افرادی با درجه پایین حسنه است، برای آدم هایی با درجه بالاتر از نظر اخلاقی گناه محسوب می شود. مثل اینکه شخصی با انباشتی از اطلاعات و علم و تخصص در یک رشته عالی، شغلی سطح پایین برای خود انتخاب کند.
این نکته در عبادات هم هست. فرض کنید شخصی با توانایی های فوق العاده و انتظاراتی که جامعه در این زمینه از او دارد، خود را مشغول عبادت های مستحبی معمولی کند. عبادات هم متناسب با تراز افراد باید طبقه بندی شود.
خدا شناسی ، خودشناسی، وظیفه شناسی و آسیب شناسی چهار علمی است که شاخص های رسیدن به رشد و تعالی را برای انسان ها مشخص می کند.
در روایات که مراجعه کنید، برای علم نافع حرف های متنوعی است، روایتی از امام صادق (علیه السلام) برایتان ذکر می کنم، ایشان می فرمایند: “وجتت علم الناس فی اربع”(۲) (من علم نافع را برای مردم در چهار چیز یافتم.) “الاول تعرف ربک” اولین و مهمترین و اولویت دار ترین علمی که باید سراغش بروید، خداشناسی است، آن هم با معرفت. “والثانی: ان تعرف ما صنع بک” دوم تعمق کنی که خدا در وجود تو چه صنعی به کار بسته است، یعنی خود شناسی. “الثالث : ان تعرف ما اراد منک” ببینی آن خدایی که شناختی از تو چه انتظاری دارد. در واقع وظیفه شناسی. “والرابع :ان تعرفک ما تخرجک من دینک” چهارم ببینی چه چیزهایی ممکن است تو را از دینت جدا کند، یعنی آسیب شناسی.
این چهار علمی است که امام صادق (علیه السلام) برای یک انسان ذکر می کنند.
سوال پیش می آید که آیا علومی مثل فیزیک و شیمی و هنر و معماری و پزشکی و… علم نافع محسوب نمی شود؟ البته که این علم ها در جایگاه خود نافع است ولی شما در هر رشته ای که باشید اگر این چهار علم را نداشته باشید بهره ای نبرده اید. این یک مسئله کلی برای مردم است لذا در روایت ذکر نشده “علم المتقین” امام می فرمایند: “علم الناس” یعنی هر انسانی اول باید این چهار علم را فرا بگیرد. شخصی که این چهار علم را فرا گرفته، وارد هر رشته ای مثل شیمی، فیزیک، عمران و پزشکی و… شود ودر این رشته علم آموزی کند، اولاً هر آنچه در این علم فرا می گیرد، با سلامت در وجودش قرار می گیرد و در مسیر اهداف دین از آن استفاده می کند و آموزه ها و بنیان های هر علمی را، با آموزه ها و ارزش های دین تطبیق می دهد و قسمت هایی که متناسب و مطابق با ارزش های دینی نیست اصلاح می کند، چون شاخص ها و چهارچوب ها را پیدا کرده و ثانیاً در هر رشته ای که باشد در چهار چوب همین چهار علم به سمت آرمان والائی که خدا از او خواسته حرکت می کند و در همان راه خدمت می کند.
علم نافع در مورد همه ی انسان ها، جدای از رشته و شغل آینده آن ها، در درجه اول این چهارعلم است.
متقین در علم آموزی هم این چهار چوب ها را رعایت می کنند و علمی را که برای ارتقای درجه تقوایشان نافع است انتخاب می کنند. اگر این چهارچوب ها را جدی گرفتید، هرچه به سمت بالا می روید رشد می کنید، می بینید یکی از این ستون ها، خود شناسی است. حقیقت این است که خدا شناسی هم یکی از مقدماتش این است که ما خودمان را بشناسیم و خود سازی کنیم . معنای حقیقی خدا شناسی در حکمت این است که کمال مطلق را بشناسیم از طرفی ما ذاتاً به گونه ای آفریده شده ایم که به دنبال کمال می رویم. این دو جذب و انجذاب دارند و در نهایت باعث می شود که ما به کمال مطلق یعنی خدا برسیم.
قلب های اهل تقوا صاحبانشان را در گمراهی ها یاری می کنند.
متقین هیچ وقت سردرگم وگمراه نمی شوند. چون خداوند در قرآن کریم می فرماید : “من یتق الله یجعل له مخرجاً” (هرکس تقوا پیشه کند خدا برای او راه بیرون شدن از مشکلات و تنگناها را قرار می دهد)(۳) اهل تقوا هیچ وقت گیج نمی شوند، مسیر را خوب تشخیص می دهند. قلب هایشان با آنها حرف میزند و قلب ها هیچ گاه به صاحبان شان دروغ نمی گویند. اهل تقوا حاضر نمی شوند از آنچه که به آنها نفع می رساند، دست بکشند و هرگز حاضر نمی شوند گوش های شان را به چیزی که هیچ نفعی برای آنها ندارد، بسپارند. این یکی از سخت ترین فراز های نهج البلاغه است. مقاومت در این راه کار بزرگی است و اینجاست که آدم های بزرگ شناخته می شوند، مثل شهید بابایی، مثل شهید چمران و….
تقوا مسیر رسیدن به ظرفیت های وجودی بالاتر
وقتی از این مرحله گذشتیم به این نکته آخر می رسیم، همچنان که شخصی که ظرفیتش ۱۰۰ است اگر به ۲۰ مشغول شد اشتباه است. انسانی هم که ظرفیتش ۲۰ است، نباید به کاری که ظرفیتش ۱۰۰ است مشغول شود. اگر به اجبار بخواهیم بیشتر از گنجایش آن، به آن تحمیل کنیم می شکند و آدم هایی که ظرفیت ها و قابلیت های خود را تشخیص می دهند، اصلاً دنبال آن چیزی که ظرفیتش را ندارند نمی روند. در مقابل آدم هایی که ظرفیت ندارند و نمی خواهند این موضوع را بپذیرند، اگر دنبال کاری که ظرفیتش را ندارند بروند، نابود می شوند.
خدا در قرآن کریم می فرماید:
“بر آن ها بخوان سرگذشت شخصی را (بلعم باعورا عالم زمان موسی را) که آیات خود را (معارف کتاب آسمانی یا مقام استجابت دعا را) به او دادیم، اما او (به واسطه کفر در اعتقاد و کفران در عمل) از آن ها تهی گشت، پس شیطان او را دنبال کرد و او عاقبت از گمراهان گردید.”۴
لذا اهل تقوا آن چیزی را می شنوند که هم متناسب با ظرفیت وجودی آن هاست و هم نافع است.
اهل تقوا این را نیز فهمیده اند که راز رسیدن به ظرفیت های وجودی بالاتر تقواست.گنهکار با هر تیرگناه یکی از مراتب ظرفیتش را از دست می دهد حتی اگر توبه کند گفتیم اثر وضعی آن باقی است و توفیق از اوگرفته می شود.
۱- بحار الانوار -ج ۷۰ – صفحه ۳۱۶
۲- مسند الامام الکاظم، ج ۱، صفحه ۲۴۸
۳- طلاق – آیه ۲
“فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَ أَشْهِدُوا
ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ وَ أَقیمُوا الشَّهادَهَ لَِِّ ذلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ
بِاللَِّ وَ الْیَوْمِ الْخِرِ وَ مَنْ یَتَّقِ اللََّ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً “
۴- اعراف-آیه ۱۷۵
“اوَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ
مِنَ الْغاوینَ”
بیشتر بدانیم
امام صادق(علیه السلام)
تعلموا ماشئتم ان تعلموا، فلن ینفعکم الله بالعلم حتی تعملوا به، لان العلماء همتهم الرعایه، والسفهاء همتهم الروایه؛
هر اندازه که دلتان می خواهد بیاموزید؛ اما (بدانید که) تا به علم عمل نکنید، خداوند هرگز از آن (علم) به شما سودی نمی رساند، زیرا که علما به عمل کردن اهتمام می ورزند و نادانان به روایت و نقل کردن.
(بحارالانوار، ج ۲، ص ۷۳)
پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
دو گونه علم داریم یک علم ظاهری که سر زبان ها است و دیگری علم در قلب که این علم نافع است.
مشکینی، مبانی استنباط، نشر الهادی، چاپ اول، ص ۲۸
امام خمینی (رحمت ا…)
و باید دانست که فقط علم برهانی (استدلالی و عقلی) و تفکری در باب توحید فعلی نتیجه ی مطلوب ندارد. بلکه گاه می شود که کثرت اشتغال به علوم برهانیّه سبب ظلمت و کدورت قلب شود و انسان را از مقصد اعلی باز دارد و در این مقام گفته اند: العلم هو الحجاب الاکبر. یعنی دانش و علم، بزرگترین حجاب است. و باید سالک در این حجاب باقی نماند و آن را خرق کند و آن چه را عقل با قوت برهان و سلوک علمی دریافته است، با قلم عقل به صفحه ی قلب بنگارد و حقیقت عبودیت را به قلب برساند و از قید و بند حجب علمیه فارغ گردد و این مقام و معنا، با برهان حاصل نیاید. بلکه به ریاضات قلبیه و توجه غریزی به مالک القلوب، باید قلب را از آن چه برهان افاده نموده آگاه نمود تا حقیقت توحید حاصل شود. برهان به ما می گوید: غیر از خدا مؤثری در عالم نیست و به برکت این برهان، دست تصرف موجودات را از ساحت کبریای وجود کوتاه می کنیم و عالم را به صاحبش (خدا) می سپاریم. ولی تا این مطلب برهانی به قلب نرسیده و صورت باطنی قلب نشده، ما از حدّ علم به حدّ ایمان نرسیده ایم.
آداب الصلاه
شهید مطهری(ره)
اساساً این تقسیم درستی نیست که ما علوم را به دو رشته تقسیم کنیم. علوم دینی و غیردینی تا این توهم برای بعضی پیش بیاید که علومی که اصطلاحاً علوم غیردینی نامیده می شوند، از اسلام بیگانه اند. جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا می کند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است، علم دینی بخوانیم.