بسمالله الرحمن الرحیم
نفوذ از سقیفه تا قیام عاشورا جلسه ششم
بحث ما در مورد جریان نفوذ بود جریانی که امروز اولویت مسائل کشور ؛ نظام و انقلاب اسلامی است. یک نکته را از نهجالبلاغه تقدیم میکنم که نظیر این جمله و نکته خیلی مهم را رهبر انقلاب با الهام از همین نهجالبلاغه با ادبیات مختلف دائماً به ما یادآوری میکردند و آن این است که:
وقتی کسی در حوزه شخصی یا خانوادگی یا اجتماعی اولویتی روی زمین است حق ندارد به کار درجهدو بپردازد این نشانه عقل یک عاقل است که تا کار واجب واصلی هست به کار مستحب و فرعی نمیپردازد. اینکه الآن آن کار فرعی خوب است ثواب دارد توجیه درستی نیست برای اینکه کار اصلی زمین بماند.
حضرت علی (علیهالسلام) در نهجالبلاغه حکمت ۲۷۹ میفرمایند «لا خیر فی النوافل إذا أضرتِ النوافل بالفرائضِ فارفضوها : هیچ خیری نیست در کار مستحبی که به واجب ضرر بزند » یعنی خیلی وقتها ما درصحنهایم ولی در میدان اصلی نیستیم
امروز کشور و انقلاب اسلامی مهمترین نقطه آسیب خودش را مسئله «نفوذ» تشخیص داده اگر ما واقعاً انقلابی هستیم باید متمرکز بشویم روی مسئله «نفوذ؛شناخت آن ؛شناخت راههای مقابله با آن ؛نقش ما چیست؟ تقسیمکار کنیم؛ جبههمان را تشکیل دهیم» اینکه ما به کارها و بحثهای خوب بپردازیم اما از این نقطههای کلیدی و اولویتهایی که داریم دور بمانیم مثل ۱)«جهاد کبیر» رهبر معظم انقلاب به زیبایی آیه جهاد کبیر را تفسیر کردند که حتی علامه طباطبایی (ره)آن نکتهای که ایشان در آن جلسه یادآور شد دقت نکرده است
جهاد کبیر یعنی در روزگاری که دشمن اینقدر ترفندها و حربههایش پیچیده شده مواظب باشید در عالم سیاست ؛دیپلماسی ؛فرهنگ ؛اقتصاد تبعیت و اطاعت از کفار نکنید.«ولاتطع الکافرین وجاهدهم به جهادا کبیرا (آیه ۵۲/سوره فرقان)” در این آیه مرجع »به «را رهبر معظم انقلاب با هوشی که دارند به »قرآن «برمیگرداند و میفرماید با قرآن که سرمایه اصلی است جهاد کن آنهم جهاد کبیر نه جهاد اصغر که جنگ نظامی است بلکه جهاد کبیر یعنی دنبالهروی کفار را در هر عرصهای نکن. اینها اولویت ماست.
حضرت علی (علیهالسلام )میفرماید وقتی یک اولویتی روی زمین است به کار مستحب بپردازی هیچ فایده ندارد ولمعطل هستی سرمایه را میسوزانی هیچ اثری ندارد
۲) یکی دیگر از مسائل اساسی انقلاب و نظام مسئله «اقتصاد مقاومتی» است این کار کیست؟ کار همه ملت و دولت است دولتمردان باید باور کنند تنها راه نجات اقتصاد کشور فقط اقتصاد مقاومتی است که الگوی آن در نهجالبلاغه آمده است اما ما الگوهای خودمان را باور نداریم میگوییم مدل اقتصاد ایران را «اقتصاد کینزی» نجات میدهد یعنی پیروی از تئوریها و مدلهای اقتصاد غربی؛ کی میخواهیم باور کنیم؟ مردم تا پای اقتصاد مقاومتی نایستند کاری نمیشود کرد ناگزیر میشویم تابع کفار باشیم و هر آنچه آنها میگویند و میخواهند انجام دهیم تا فعلاً یک نون بخورونمیری داشته باشیم تا این دوره بگذرد تا رأی بیاوریم…مردانه نایستادیم در چاههای نفت را ببندیم و بگوییم اگر شده از گرسنگی بمیریم اقتصادمان را از این وابستگی نجات بدهیم که نخواهیم عربستان شجره ملعونه را بهواسطه این وابستگی به نفت روی سر ما شاخ کنند
چند سال پیش آقا در نماز جمعه فرمودند: چند سال است به آقایان دائم میگویم بروید به اقتصاد خودمان رسیدگی کنید تا ما برای همیشه در چاههای نفت را ببندیم و بگوییم نفت صادر نمیکنیم نیاز نداریم. آنها به انرژی ما نیاز دارند اما الآن ما محتاج دلار آنها شدیم
اولویتهای کشور. نظام. انقلاب. مردم چیست؟ به آنها بپردازیم
۳- مسئله نفوذ آنقدر مهم و خطرناک شده که رهبر انقلاب ماجرای برجام راهم کمکم خیلی جدی نگرفتند و فرمودند: نگرانی که دارم دشمن به بهانه برجام دارد نفوذ میکند این را جدی بگیرید «نفوذ»
نفوذ از آقازاده ها شروع می شود
یکی از مباحثی که در نهجالبلاغه بهتبع قرآن کریم و تاریخ که مؤید همه اینها فرمایشات خدا و اهلبیت در قصه نفوذ خیلی باید هوشیار باشیم مسئله «خانواده» است. خانواده خواص. بزرگان. نخبگان. مسئولین و خانواده کسانی که در معرض حتی این هستند که در آینده نقش مؤثر در جامعه داشته باشند.
خداوند متعال که میخواست انسان را به زمین بفرستد بر اساس حکمت و لطفش پیامبر برای ما فرستاد رسول یا نبی ما برای هدایتمان احتیاج به رسول داشتیم و آیاتی که آن پنج پیامبر اولوالعزم میآورند و هدایتهایی که پیامبران بهواسطه وحی میآورند. ما با شخص پیامبر کارداریم نه با زن و بچه پیامبر. خود پیامبر بیاید بگوید خدا این را گفته ما بگوییم چشم یا عدهای بگویند نه؛ دشمنی و مبارزه کنند پس چرا خداوند متعال از اولین پیامبر حضرت آدم تا آخرین پیامبر خانواده را دخیل کرده
-حضرت آدم همسرش حوا و پسرانش هابیل و قابیل دخیلاند
-حضرت نوح همسرش و پسرش دخیلاند
-حضرت ابراهیم همسرش. پسرش. داییاش آذر. دخیلاند
حضرت موسی مادر و خالهاش. پدر زنش. همسرش. برادرش. همه مؤثرند
حضرت عیسی مادر مکرمهاش. حضرت زکریا دخیلاند
حضرت محمد (صلیالله علیه واله) همسرش. نزدیکان درجهیک پیامبر که آیات و سورههای متعدد راجع به آنها نازلشده و حتی علیه دوتا از همسرانشان سوره مبارکه تحریم نازل شد
چرا اینها مطرح میشود؟ ما با حضرت نوح و ابراهیم و…کارداریم با خانوادههایشان چهکار داریم؟ گویا قرآن دارد به ما نشان میدهد که وقتی تو در طراز گروه مرجع جامعه قرار گرفتی نه تو میتوانی بگویی به من چه خانوادهام هر کاری خواستند بکنند نه خانوادهات حقدارند از تو سوءاستفاده کنند بلکه یک مدل مطلوب داریم اگر توانستی خدا هم توفیق داد آنها هم لیاقت داشتند آن مدل مطلوب را بساز. آن مدل مطلوب چیست؟ این است که مرد خانواده که قراراست پیامبر. امام. رهبر باشد همسرش و فرزندانش و نزدیکانش همه یک آرمان داشته باشند همه یک سبک زندگی الهی داشته باشند و همه هم واقعاً پای یک ارزش بایستند نه آنکه پدر مثل نوح آنگونه باشد و پسر و همسرش اینطور بااینکه پدر مقصر نیست ولی ببینید چقدر اذیت و آزار و زحمت برای نوح درست کردند.
دنیای نکته در این داستان هست که یکی از آنها بحث «نفوذ» است اگر یک کسی در جایگاه مهمی رئیس است خانوادهاش در تقویت یا تضعیف رسالتش میتوانند اثر داشته باشند پس بهترین موقعیت نفوذ خانواده است اگر بتوانیم در خانوادهای نفوذ کنیم دهها ضربه میتوانیم بزنیم مثلاً اگر نوح حرفش حق است پس چرا زن و بچهاش که از همه به او نزدیکترند قبول نکردند؟ این را چطور به هر عوامی میتوان جواب داد؟ هرچه بگویم نوح پیامبراست اختیار را که نمیتواند بگیرد میگویند یعنی چه؟ اگر حرفش درست است چرا زن و بچهاش نمیپذیرند. اگر پیامبر حرفش حق و دینش کامل است دوتا همسر خودش چرا اینجوری شدند که یک سوره علیهشان نازل شد؟ چه اتفاقی دارد میافتد؟ در قرآن کریم چند مدل خانواده شخصیتهای برتر معرفی شدند البته در سمت باطل هم همینطور است که در بحث ما اثری ندارد مثل همسر فرعون، اما ما در سمتی میرویم که آن محور، رأس جبهه حق قرارگرفته رهبری جامعه را ازهر نظری به دست گرفته که خانوادهاش یا:
الف) صد درصد هماهنگ با او هستند که فوقالعاده میشود «إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیراً (آیه ۳۳ سوره احزاب)» خانواده پیامبر؛ امیرالمؤمنین داماد پیامبر، فاطمه زهرا دختر ایشان، حسنین فرزندان پیامبر، همه یکدست عین پیامبر صد در صد هماهنگ با ایشان و راه نفوذ را بستند کافی است در مقابل نصاری نجران در روز مباهله همین ۴ نفر را بیاورد که تا تن و بدن مکتبشان بلرزد، جرئت نکردند با ایشان مباهله کنند چون خانواده فوقالعادهای بودند
ب) صد درصد مخالف با او هستند که واویلاست چه خونی به دل حضرت نوح شد که همسرش که کنار دستش بود و پسرش که سر سفره او لقمه حلال نوح را خورده بود اینقدر جفا میکند چقدر جوانها را شبهه دار کرده است؟! چه زجری حضرت نوح کشیده یا مثل لوط که همسرش به جهنم میرود
ج) به مقداری با او همراه هستند خیلی مثل خودش درجهیک نیستند یکوقتهایی خرابکاری میکنند یکوقتهایی همراهی میکنند یا همراهی نمیکنند اینطورند
در زندگی بعضی انبیاء قرآن مطرح میکند که بعضی انبیاء همسرانشان گاهی همراه بودند و خوب و مؤمن گاهی هم سر مسائلی مثل حسادتهای زنانه اذیت میکردند
الگوی درجه و طراز این است که یک مسئول چنان به خانوادهاش برسد و حواسش به زندگی خانوادگیاش باشد ازنظر تقوا بصیرت. ارتباطات البته تا آنجا که مقدور شخص است گاهی هست حضرت نوح تمام تلاش خودش را کرده این زن و فرزند خودشان در خط نیامدند هیچ آسیبی و گردی به عبای نوح نمینشیند اما اگر کوتاهی کردند و در بیوتشان اتفاقات دیگری افتاد چه ضربهای به جامعه میزنند
_ چون آن شخصیت در مسند تصمیمگیری یا تصمیم سازی یا الگوی جامعه است میتوانند در تصمیماتش نفوذ کنند و جهتش را خراب کنند بدون اینکه متوجه بشوند حتی بعضاً در بین اهل علم داریم خودشان درجهیک هستند اما یک پسر دارند که تمام زحمات پدر را خراب میکند موضعگیریهای غلط چیزهای غلط یکدفعه شأن این عالم فرزانه را خراب میکنند مثلاً دریک مسئله سیاسی موضع اشتباه میگیرد همه مؤمنین متوجه میشوند و میگویند، عه این چرا؟ اولین اثر خانوادهای که کنترل نشود و محور آن خانواده جز شخصیتهای انقلاب باشد این است که میتوانند در تصمیماتش اثر بگذارند حتی اگر آن شخصیت فقیه عالیمقام باشد اگر زندان رفته باشد اما در بیت و دفترش نفوذ میکنند و در دامادش و پسرش یکییکی نفوذ صورت میگیرد تا از قائممقامی هم میافتد. چرا مواظبت و مراقبت نکرده؟! اصلاً وصلتهای خانوادگی یکی از ترفندهای دشمن بوده در طول تاریخ که بروند و نزدیک بشوند به شخصیتهای برجسته که دختر او را بگیرند پسر او را داماد خود کند خود این قرابت یک اصلی است که خیلی مهم است هرچه قدر نزدیکتری اثر بیشتر میگیری و هرچقدر نزدیکتری میتوانی اثر بیشتری هم بگذاری
که ما در بحث نفوذ به این میپردازیم
امیرالمؤمنین نمونههایی در نهجالبلاغه از زوایای مختلف دارد، یکی از روشنترین آنها در حکمت ۴۵۳ یکخطی به ما میگوید وقتی میگویم مواظب خانوادهات باش یعنی یک آقایی را به شما نشان میدهم که از روز اولی که اسلام آورده شبیه من پای اسلام ایستاده زخم و کتکخورده کوتاه نیامده مبارزه کرده تبعیدشده، هجرت کرده سختی و گرسنگی کشیده، همه کارکرده و پای اسلام تا آخر ثابتقدم ایستاده تا پیامبر از دنیا رفته؛ “ارتد الناس بعدالنبی” همه بعد از پیامبر ارتداد کردند نه اینکه کافر شدند، یعنی از بیعتی که غدیر بستند برگشتند. همه نامردی کردند برگشتند مگر سه یا چهار نفر، گفتند “یا علی خود تو هم شک داری میگویی سه یا چهار نفر دلیل را نمیدانی؟” گفتند اینیک نفر هم برمیگردد
تعداد اندکی تا ۳۰ نفر در خانه امیرالمؤمنین تحصن کردند و گفتند ما جز با امیرالمؤمنین با هیچکس بیعت نمیکنیم بعد از پیامبر ما قول دادیم یکی از آنها همین آقای انقلابی است. سفت و محکم ایستاده آمده بیعت کرده و گفته ما با علی دست دادیم و باکسی دیگر دست نمیدهیم. تا ناگزیر کردند. حضرت برای حفظ وحدت امت اسلامی ناگزیر شد که کوتاه بیاید. این فرد جز آن آدمهای محکمی بود که پای امیرالمؤمنین ایستاده بود تا سال ۳۶ هجری قمری، چند ماه است امیرالمؤمنین حاکم اسلامیشده همان رفیق درجهیک علی که حاضر شد زیردست و پا کتک حتی حاضر شد بکشندش، اما بیعت نکند. سه یا چهار ماه بعدازآنکه امیرالمؤمنین بهحق رسید جنگ علیه ایشان راه انداخت اولین جنگ حکومت اسلامی امیرالمؤمنین را این آقا و رفیقش به همراه همسر پیامبر راه انداختند، اسمش چیست؟ زبیر که پیامبر در وصف شجاعتها و رشادتها و جانفشانیهایش در جنگهای بینظیر فرمود «زبیر سیف الاسلام، زبیر شمشیر اسلام است هرگز درنیام نیست یعنی همیشه آماده جهاد است»
حالا ببینیم در حکمت ۴۵۳ امیرالمؤمنین در رمزگشایی این سقوط سهمگین فرد انقلابی چه میفرماید: «ما زال الزُّبیر رجلاً منّا اهل البیت حتی نشا ابنُهُ المشوومُ عبدُالله» دائماً زبیر از ما اهلبیت بود (دیگر مقام از این بالاتر) تا وقتیکه پسر شومش عبدالله بزرگ شد.
بااینهمه سوابق، قدرت، استقامت مواظبت نکرد پسرش بزرگ شد یواشیواش آمد در گوش پدر همهچیز را خراب کرد «نفوذ»
عبدالله بن زبیر کیست؟ زبیر کیست؟ عوض اینکه زبیر بتواند بچهاش را داخل خط بیاورد عبدالله بن زبیر پدرش را از خط خارج کرده حتی وقتی جنگ جمل را راه انداخت وسط جنگ به او گفتند بیچاره این همان سرزمینی است که پیامبر سالها قبل گفت “نبینم روزی من نیستم و در نبود من در فلان سرزمین، در حاشیه بصره با علی بجنگید” و شما گفتید “مگر میشود ما با علی بجنگیم” این همان سرزمین است. پسر زبیر رفت سریع ۵۰ نفر آدم را با پول خرید و جمع کرد گفت بیایید بهدروغ به همسر پیامبر بگویید نام این سرزمین این نیست الکی میگویند چقدر شیطان بود آمدند شهادت دروغ دادند که چه کسی گفته اسم این مکان این است اصلاً اسم اینجا این نیست دروغ گفتند و دوباره جنگ را تقویت کردند.
عبدالله بن زبیر چطور پدرش را به کشتن داد؟ آخر کسی که بارها تا لحظه شهادت رفته بود و میتوانست در رکاب امیرالمؤمنین، عمار یاسر. مالک اشتر. محمد بن ابی بکر بشود میتوانست ستاره درخشانی در کنار خورشید وجود امیرالمؤمنین بشود در جنگ امیرالمؤمنین به او فهماند که داری اشتباه میروی این همان سرزمین است به خاطر غروری که سر سوابقش برای خودش خیال میکرد مردد بود بجنگد یا فرار کند، فرار کند که خیلی زشت است و بجنگد که جایگاهش در جهنم است حضرت یارانش را صدا زد و گفت زبیر مردد شده چون آدمبزرگی هم هست نمیشود همینطور سرش را بیاندازد پایین بگوید غلط کردم میخواهد از صحنه جنگ برود شما یک کاری کنید که باعزت برود خودتان را بیحال نشان دهید که زبیر شما را بزند و خیال کند با همان روحیه جنگ آوری دارد که توانسته از این صحنه برود زبیر چپ و راست میزد اینها هم خودشان را روی زمین میانداختند که این غرورش نشکند ببینید چه آقایی داریم که حاضر نیست غرور طرف مقابلش را بشکند. زبیر رفت کسی نفهمید کجا رفت بعداً کسی درجایی دیگر شبانه سرش را برید و رفت که معلوم نیست چه کسی است؟
شمشیرش را برای مولا علی علیهالسلام فرستادند امیرالمؤمنین متأثر شد چون کم آدمی نبود به خاطر یک آقازاده از بهشت اعلی به جهنم رفت.
دو جمله از حضرت نقلشده خیلی عجیب است
_ زبیر از ما اهلبیت بود تا زمانی که پسر شومش عبدالله بزرگ شد
_ عجب این شمشیر و صاحبش چه غصهها که از چهره پیامبر رفع کردند
بعد فرمود: زبیر و قاتلش هر دو در جهنم هستند، عاقبت یک کسی که در این طراز است بهواسطه یک آقازاده به کجا کشیده؟! به جهنم
حضرت در نهجالبلاغه به ما میگویند «تو حتی هیچکارهای شخصیت مطرحی هم نیستی نسبت به خانوادهات خیلی مسئولیت داری» اما نه مسئولیتی که امروزه تعریف میکنیم که صبح تا شب میدویم تا نانوآب را تهیه کنیم بعد بگوییم بیشتر از این دیگر از من چیزی برنمیاد. شخصیتش را باید تربیت کنی نه جسمش را. جسمش بالاخره باکم و زیاد میرود جلو، اما یکذره سستی کنی بچهات یکذره شبه دار بشود فردا تو کسی شوی یا این بچه کسی بشود فرقی نمیکند جامعه را طعمهای میکند که مثل گرگی بیافتد به جانش.
بیست وسه سالگی چه کسی بوده که هیئتمدیره بزرگترین شرکت نفتی؛ تو گفتی یک کاری دستش بدهید. همینطور پورسانتهای میلیون دلاری از معاملات نفتی بگیرد. معلوم است این آقازاده که به این راحتی نان مفت خورده است، فردا میرود آن طرف آب راپورت اطلاعاتی میدهد و برنامهریزی میکند تا فتنه و شورشی برای کشور خودش راهاندازی کند. بعد میرود گرا میدهد که اگر تحریمها رو سنگینتر کنیم ما میتوانیم مردم را برای شورش تحریک کنیم… آقازادهها را باید خیلی مراقبت کرد.
حالا آقازاده تربیت کردن امیرالمؤمنین را در نامه ۳۱ ببینید. آیا امیرالمؤمنین مشغلهاش بیشتراست یا بقیه؟ آیا امیرالمؤمنین اعصابش باید خردتر باشد از دست جامعه و مردم و سیاست یا بقیه؟ امیرالمؤمنین توجیه دارد که دیگر فرصت نمیکند به بچههایش برسد یا بقیه؟ امیرالمؤمنین بیشتر در معرض انواع و اقسام خبرهای استرس آوراست یا نه؟ امیرالمؤمنین رهبر جامعه است، دارد از بدترین صحنه خیانت جنگ صفین که حکمیت را یارانش به سرش آوردند برمیگردد. این آدم تا چند ماه نباید اصلاً باکسی حرف بزند اینقدر اعصابش خرده، اما درراه صفین که دارند برمیگردند گوشهای استراحت کنند دست به قلم شده و برای آقازاده خود نامه نوشتند. تا برای ما الگو باشد که هر چه منصبت بالاتر میرود باید حواست به بچههایت و خانوادهات بیشتر باشد یکطوری تربیت کن که به میزانی که تو بالاتر میروی در ساده زیستی بیشتر افتخار کنند، نه بگویند که خوب بابای ما آن موقع کارمند ساده بود اینجور ساده زندگی میکردیم اما حالا که وزیر شده باید جور دیگری زندگی کنیم، اما باید بگوییم حالا که وزیر شدیم باید سخت بگیریم تا مردم به انقلاب بدبین نشوند.
امیرالمؤمنین در شرایط بسیار وخیم روحی که هرکسی دیگر بود حال نداشت به فکر کسی باشد در آن سن و سال با آن وضعیت سیاسی و اجتماعی در مسیر نشسته دست به قلم شده برای فرزندش بینظیرترین منشور تربیتی نسل جوان را نوشته است وقتی نامه را میخوانیم آدم فکر میکند حضرت در تعطیلات تابستانی کنار دریا و باغی نشسته مقداری میوه کنارش بوده روی مبل راحتی این چیزها را برای پسرش مینوشته و میگفته، اینقدر دقیق نوشته از ارتباط باخدا، ارتباط با خودش، ارتباط با مردم، قیامت تا ارتباطش یا زن و بچهاش را گفته چقدر هم دقیق وقتی به جامعه میرسد که بحث اصلی ما اینجاست چه معیاری دست پسرش میدهد؟! نمیگوید پسرم من رفتم سختیهایش را کشیدم نوش جانت تو پشت سر من بچاپ و برو بالاخره تو پسر من هستی
میفرمایند «اجعل نفسک میزاناً بینک وبین الناس یعنی بین خودت و مردم انصاف قرار ده هرچه برای خود میپسندی برای مردم هم بپسند و هرچه برای خود نمیپسندی برای دیگر آنهم نپسند ستم روا مدار آنگونه که دوست نداری به تو ستم کنند نیکوکار باش همانطور که دوست داری به تونیکی کنند برای دیگران زشت بدار آنچه برای خودت زشت میداری» یعنی خودت را بگذار میزان ببین ازچه خوشت میآید همان را برای مردم بخواه ازچه بدت میآید؟ دوست داری حق تو را بخورند به اسم اینکه آقازاده یکی هستند پس چرا حق دیگران را به اسم آقازاده یکی میخوری ولی الآن چه کسانی به چه حقی بهعنوان اینکه آقازاده فلانی هستند میخورند و میبرند
آن بچهاش عبدالله آمده زبیر را از بهشت کشیده به جهنم برده این پدر میگوید حواست باشد تو پسر علی علیهالسلام هستی با مردم باید رفتارت درست باشد راهش این است که «خداترس باشی» ببینید در نامه ۳۱ چقدر در مورد خدا و مرگ با فرزندش حرف زده اصلاً اول نامه را با این حرفها شروع میکند که کسی دیگر باشد میگوید جوان است جوان را اینقدر سریع در مورد مرگ با او حرف نزن
میفرماید «مِن الوالد الفان المقّر للزمان المدبر العمر…» من که پدر تو هستم بهصورت طبیعی فانی میشوم عمرم تمام میشود عمرم گذشت تسلیم زمانه شدم اما تو کی هستی؟ «الی المُولُود المومِّل ما لایدرک…» جوانی که آنهم چیز عجیبی نیست آماج فتنهها و مریضیها بلاها. به همه آرزوهایت میتوانی برسی؟ شروع میکند میگوید واقعیت دنیا این است بعد در اول کار او را در خانه خدا میگذارد که حواست به خدا هست.
اگر از آنطرف میگویم آقازاده بعضیها باعث شدند پدرشان به درک واصل شود درصورتیکه پدرشان “منا اهلالبیت” بود از اینطرف هم خودش سختگیری میکند دشمن قطعاً از این فرصت استفاده میکند همسر. داماد. فرزند. قوم و خویش. آقازاده یک مسئول باید خیلی حواسشان جمع باشد راهش چیست؟ تربیت امیرالمؤمنینی!
اگر مسئولین ما لااقل میفهمیدند که بچههایشان را باید با نامه ۳۱ نهجالبلاغه تربیت کنند اگر مسئولین ما مینشستند پای کلام امیرالمؤمنین اینقدر نمیرفتند دنبال افکار خودشان الآن گرفتار نمیشدند که بین جهنم و بهشت گیر کردند و نمیدانند چه کنند؟! یکی وارد زندان میشود یکی از زندان آزاد میشود یکی شبهه و فتنه برای انقلاب اسلامی درست میکند باید خیلی مواظب باشند…
امام عزیزمان (ره) به آقازاده بزرگوارش که خیلی هم مهم بود که مسئولیتهای کلان بگیرد اجازه نداد هیچ مسؤولیتی در جمهوری اسلامی بگیرد میگویند آقا این هم یک جوان است نه منطق امیرالمؤمنین چیز دیگراست شما بگردید درکل نهجالبلاغه یکجا شده امام علی علیهالسلام به امام حسن مجتبی علیهالسلام گفته باشد بیا برو فرمانروای مصر بشو یعنی مالک اشتر لایقتر از امام حسن علیهالسلام بوده؟ خیر پس چرا امام حسن را مسئول یکجاهایی قرار نمیدهد؟ اما در کارهای خطرناک و جنگ بله. جنگ شده حضرت گفتند در جنگ جمل فتنه شده الآن مردمدارند شبه دار میشوند که نمیتوانند بزنند همسر پیامبر است شمشیر را به هرکسی داد نتوانست انجام دهد اما به امام حسن علیهالسلام گفتند انجام بده در خط مقدم امام حسن مجتبی جلو میرود و شمشیر میزند اما مسئولیت که میشود نه؛ محمد بن ابی بکر، مالک اشتر، ابن عباس برود امام حسن علیهالسلام نرود تا جایی که ضرورت نشد اجازه نمیداد که امام حسن مسئولیتی قبول کند که (میز و دفتر و قدرتی) داشته باشد بااینکه کسی در عالم لایقتر از امام حسن مجتبی نبود کارهای سخت طاقتفرسا بی جیر و مواجب برای بچههایش بود.
بروید از عثمان دفاع کنید او را دارند میکشند، از خلیفه سوم بعد از پیامبر دفاع کنید. حسنین رفتند در حالی بعضی از همین افراد که نامشان را ذکر کردیم خودشان به خاطر عصبانیت که در دوران خلیفه سوم پیدا کردند جریان راه انداختند، با خلیفه جنگیدند اما حسنین از عثمان دفاع کردند.
امام خمینی (ره) اجازه نداد که حاج سید احمد آقا یک مسئولیت بگیرد یعنی سید احمد آقا از خیلی از این آقایان درجه چند کمتر بود کار دست بگیرد؟ امام به ایشان فرمود حق نداری از بیتالمال ارتزاق کنی من از مال شخصی خودم زندگی شمارا میچرخانم هیچ مالی را حق نداری استفاده کنی تا آخر عمرشان هم همینطور زندگی کردند از یک زمینی که امام در خمین داشت و اجاره داده بود زندگی خودش و پسرش را اداره کردند چقدر حواسشان جمع بود
رهبر معظم انقلاب آقازادههایش یا شایستگی مطلق به خیلی جاها رسیدند اما کجا مسئولیت دارند؟ میتوانند زیر بار پدرشان نروند اما معلوم است این پدر بچههایش را درست تربیت کرده که با افتخار ساده زیستی و دور بودن از قدرت و ثروت را انتخاب کردند
خوب این میشود که آقای مهاجرانی ملعون میرود در شبکه BBC ملعون خودش به زبان میآورد که این حرفها را به رهبر ایران نزنید درست است ما با او مشکل داریم اما من سالها مستقیم با او کارکردم در زندگی خودش و خانوادش یک نکته خاکستری هم نیست این لکهها به این آدم نمیچسبد
«الفضل ماشهد به اعداء» فضل آن است که دشمن به اعتراف کند. آدم در این جایگاه حساس اگر یک نقطه ضعف داشت که دشمن با تمام وجود این را بلند میکرد و روی دست میگرفت
امیرالمؤمنین میگوید حواستان هست دشمن دارد از این نقطه نفوذ میکند اگر نفوذ کند دیگر نمیتوانید جمع کنید مگر کار سادهای است؟ حالا اگر اتفاقی اصلاً نفوذ هم نکرد خود این آقازاده بد شد باید چه کرد؟ خانواده یک پیامبری در راه نمیآیند
خدا در منطق قرآنش و امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میگویند نسبت به خانوادهات در مسائلی که به امتت ربط دارد مثل بقیه است بقیه را ارشاد میکنی خانوادهات راهم ارشاد کن نصیحت میکنی نصیحتکن گذشت میکنی گذشت کن فرصت میدهی فرصت بده تاکی؟ تا وقتی بخواهد پا روی اصول بگذارد دیگر هم درست نشود نمونهاش نوح و پسرش تا وقتی اجازه دارد برای پسرش دلسوزی. نصیحت. یادآوری. تذکر. محبت. قهر. مهر کند، کرد تابه طوفان رسید پسرش لجاجت کرد فرمود امروز احدی جز از کسانی که داخل کشتی بیایند نجات پیدا نمیکنند پسرش گفت: میروم بالای کوه اینجا خداوند دستور داد دیگر ولش کن “إنه لیس مِن اهلک (آیه ۴۶ سوره مبارکه هود)” در منطق انقلابیها اهل آدم خانوادهاش نیستند اهل آدم کسی است که با او هم عقیده باشد سلمان مگر جز خانواده امیرالمؤمنین بود پس چرا گفتند “سلمان منا اهل البیت” یا زبیر، مگر جز خانوادههایشان بود چرا تا آن موقع که بود.
میفرمود زبیر “منا اهل البیت” حالا که رفته دیگر منا اهل البیت نیست. اهل یک مؤمن و حزباللهی لزوماً زن و بچهاش نیستند شوهر و خانوادهاش نیستند لزوماً هرکسی هست که با او هم عقیده وهم پیمان باشد حالا اگر خانوادهاش هم این توفیق را داشتند که مثل خانواده امیرالمؤمنین یک دست پای آرمانها بایستند که نورٌعلی نور است. اگر نبودند جناب نوح همه عاطفه پدریش را کنار گذاشت به دستور قرآن عمل کرد چون خدا فرمود «إنه لیس من اهلک» «این اصلاً از اهل تو نیست” إنه عمل غیرُ صالح (آیه ۴۶ سوره هود) اینها را با دقت قرآن بیان کرده یا وقتی فرشتگان آمدند به ابراهیم خبر دادند که دیگر میخواهیم برویم سرزمین لوط را نابود کنیم. گفت پس پیامبرشان چه میشود؟ گفتند خداوند لوط را نجات میدهد جز زنش را یعنی ازنظر حقیقی جز خانواده لوط نیست ازنظر اعتباری جز خانواده لوط بود» (إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا آنها لَمِنَ الْغَابِرِینَ آیه ۶۰ سوره حجر)
اینجا بحث حساس و اتفاقاً درست میشود اگر از اول همه مثل امام تعریفشان را از خانواده انقلابی کرده بودند الآن اینقدر گرفتار نبودند اگر فکر امروزشان را کرده بودند در انتخاب همسر برای بچههایشان دقت میکردند و برای تربیت انقلابی تلاش میکردند و انقلابی ازدواج، زندگی، تربیت میکردند کارشان بعدها به رسوایی نمیکشید حالا که شده چهکار کنند؟ دو حالت دارد:
الف) یا مثل نوح هیچ تقصیرید ندارد از خط قرمز رد شدند رسماً اعلام کنند این بچه من نیست خدا رحمت کند آیت الله محمدی گیلانی را دوتا بچه اول خود را دستور اعدامشان را دادند و آنها را اعدام کردند خب این هم یک آقازاده بود اینجا خط قرمز من انقلاب است نه اینکه بچه من بیاید زیر پای من را از انقلاب خالی کند.
نوه امام، سید حسین، پسر شهید سید مصطفی، اول انقلاب در ماجرای بنی صدر تشکیلات راه انداخته بود واز زیر قبا کلت می بست راه می افتاد این طرف و آن طرف حزب اللهی ها را زیر فشار قرار میداد به امام زنگ زدند گفتند چهکار کنیم؟ درمشهد تهدید کرده تیر میزنم و میکشم و چه و… امام فرمود: احمد آقا بگو اگر که دست به اسلحه برد علیه بسیجیان یک تیر به قلبش بزنید جنازه اش را بیاورید. نوه امام بود. احمد آقا گفت من گفتم امام گفتند یک جوری کنید درگیری نشود. امام شنید گفت من کی اینطور گفتم؟ گفتم اگر. یک دست به اسلحه برد علیه حزب اللهی ها یک تیر درقلبش خالی کنید جنازه اش را بفرستید.
مگر این امام را میشود در او نفوذ کرد این آدم اهل و خانوادش به نسب و نسبتش نیستند اهل و خانوادش به میزانی است که با انقلاب همراهی میکنند و کردند.
آیت الله جوادی آملی حفظه الله سالها پیش فرمودند خدمت رهبر انقلاب بودیم در مورد مباحث حکومت صحبت میکردیم طول کشید وادامه پیدا کرد آقا به دفتر فرمودند: برای آقای جوادی شام بیاورید سفره انداختند ازاول جلسه تا اخر جلسه آقازاده بزرگ حضرت آقا که خودشآنهم ازمجتهدین بزرگ هستند در بحث ما بودند تا آمدندسفره بیاندازند آقازاده ایشان بلندشد آقای جوادی میگویند گفتم آقا مصطفی بنشینید باهم شام بخوریم آقا مصطفی نگاهی به آقا کردند آقا فرمودند مصطفی برو خانه گفتم ایشان که تا حالا نشسته خوب شام با ما باشد مقام معظم رهبری فرمودند آقای جوادی این شامی که شما میخوری ازبیت المال است مصطفی حق ندارد ازبیت المال بخورد باید برود خانه هرچه هست بخورد
تعارف نداریم یعنی همین یک ذره یک ذره ها را باید حواسمان باشد بعد من به جای اینکه به دادمردم برسم به بچه هایم میچسبم یکی را زیارت نامه درگوشش میخوانم ومیگویم آیندگان میفهمند توچه خدمتی به ایران کردی
خب این اتفاقات را در آن یا مقصر نیستی مثل نوح هیچ تقصیری نداری اگر پایش را روی خط قرمز گذاشت بگو بروگمشو «إنه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح» دیگر نوح اسم پسرشرانیاورد تا خودش ازدنیا رفت
هیچکس در این انقلاب ازمحمدی گیلانی که نمیشناسیم زندگی نامه اش رابخوانید کسی اگر میخواست در این کشور مرجعیت قبول کند هیچ کدام ازمراجع امروزی نمیتوانستند رساله بدهند ببینید چه آدم بزرگی بود فوقالعاده باتقوا آنهم باتقوای سیاسی پشت آقا ایستادبود که کسی این آدم را نبیند چه طوری ب خورد کرد؟ تا آخرعمرش درهیچ مصاحبه وگفتگوی شخصی اسمی از فرزندانش نیاورد اهل تو نیستند تمام شد کسی اگربا انقلاب هست، هست اگرنیست إنه لیس من اهلک
اگر مقصر نبودی مثل محمدی گلپایگانی خوب به اینجا که رساندند حسابشان را برس وتمامش کن کاری که ایشان به عنوان مسئول ارشد قضایی کشور کرد خودش حکم اعدام داد واجرایی کرد.
اما اگرمقصربودی:
راه حل اول: هرچه دیرتر برائت ازبچه هایت بجویی مثل زبیر باید بنشینی و آن روزگار را ببینی که حالا آقازاده شومت تورا ازعالی ترین جایگاههای الهی به زمین ذلت بکشاند سریع باید ببری دیرکنی همه چی. خراب میشود
راه حل دوم: این است که ازتمامی مسئولیت های خودت یک شبه استعفا بدهی لااقل بالا نباشی توهرچقدربالاتر بروی سقوطت دردناک تر میشود بگو نمیتوانم بچه هایم راسربه راه کنم آن جرأت نوح را ندارم لااقل من کنار میروم که حداقل خرابکاری های فرزندانم به اسم نظام درنیاید این خیلی کا بزرگی است اگراین کاررا بکنی بهشتت راتضمین کردی این بزرگترین جهاد اکبراست که آبرویت با خدامعامله کنی بگو حالا که نمیتوانم خانوادهام راجمع کنم مسؤولیتم را تحویل بدهم ویک آدم معمولی بشوم وبنشینم به گوشهای زندگی کنم حالا اینها هرکاری میخواهند بکنند دیگرکه من دستم به قدرتی نیست مردم هم پای نظام نگذارند حالا چندتا آدم اینقدر قدرقدرت وارد میشوند که بایستند یاخودشان ریشه این فسق رااززندگیشان بکنند یا خودشان را از صحنه حذف کنندچندتا اینطوری پیدا میشود؟ بعدازانقلاب چندتا این طورآدم سراغ دارید؟
امیرالمؤمنین یکی از راههای نفوذ را «بی موالاتی دراطرافیان» میداند. چندخط ازنامه ۵۳ نهجالبلاغه به مالک اشتر که معروف به عهدنامه مالک اشتر است را میخوانیم خیلی مورد تحقیر ما قرارگرفت بعد شنیدیم سازمان ملل متحد صهیونیستی آن را به عنوان مترقی ترین منشورحکومت داری جهان اعلام کرد.
* برویم نهجالبلاغه بخوانیم، تمام سوراخ های شهر را پراز دوربین کردیم اما نمیرویم نهجالبلاغه بخوانیم تا آدم بشویم یک مغازه دو در دو زیر راه پله بالای درش نوشته این مکان مجهز به دوربین مداربسته است یعنی همه گرگید ما باید کنترلتان کنیم اگر نهجالبلاغه خوان میشدیم نیاز به این نداشتیم*
حالا ببینید امیرالمؤمنین در مورد خواص ونزدیکان به مالک اشتر چه میگوید مالک اشتری که به مصرمیفرستد وقتی شهید میشود حضرت ازسودای دلش آتش گرفت وفرمود مالک وما مالک!
فرمودند: «همانا زمامداران راخواص ونزدیکانی است که خودخواه وچپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند» یعنی میخواهند همه سود به سمت خودشان بیاید مثلاً به روز گفتند قانون میگوید یارانه پول دارها را برداریم به کم درامدها بدهیم وزرا و وکلاء صداشان درآمد که یعنی چه؟ چرا؟ به روز هم گفتند: اصلاً یارانه چیز مزخرفی بود گردن ما گذاشتند حضرت به مالک فرمود: مواظب خواص باش
حضرت درادامه فرمودند: «ریشه ستمگریشان را با بریدن اسبابش بخشکان» بله تو به جای اینکه بچه خودت را که باید مثل بقیه سربازی برود، چون باباش فلان کس است میفرستی برود کتابخانه محرمانه فلان صنعت حساس و مسئول آنجا بشود، و سه سال دیگر میرود درفلان کشور عربی همه اطلاعات را لو میدهد، اگرمیخواهی بعداً وبال نشود ریشه این کارها را بسوزان.
حضرت میفرمایند «ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان وبه هیچ کدام از اطرافیان وخویشاوندانت زمینی را واگذار نکن وبه گونه ای با آنها رفتارکن که قراردادی به سود آنها منعقد نگردد که به مردم زیان رساند مانند آبیاری مزارع یا زراعت مشترک که هزینه های آن را بر دیگران تحمیل کنند در آن صورت سودش برای آنان وعیب وننگش در دنیا و در آخرت برای تو خواهد بود»
آقازاده ها میروند میچاپند قیامت توباید جهنم بروی دردنیا هم که همه ازتو نفرت پیدا میکنند.
حضرت میفرمایند «حق را به صاحب حق هرکس باشد نزدیک یا دور بپرداز ودراین کارشکیبا باش ومقاومت کن» یعنی این شکیبایی را به حساب خدا بگذار چون خیلی به تو فشارمیآورند ممکن است خانوادت ازتوببرند عیب نداره پای خدا بگذار بهتراست از این که به خاطر آنها به جهنم بروی «إنّما اموالکم واولادکم فتنه (آیه ۱۵ سوره تغابن)» اگرچه اجرای حق مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آمد تحمل سنگینی آن را با یاد قیامت برخود هموارساز زیرا تحمل آن پسندیده است
درجای دیگر حضرت در مورد خواص و نزدیکانش جمله ای دیگر دارند میفرمایند «معمولاً اطرافیان مسئولین پرخرج ترین آدم ها برای اوهستند وکم فایده ترین برعکس عموم مردم که کم هزینه ترین آدم به حاکم هستند وپر اثر ترین وپرخدمت ترین» میگوید آقای خواص گیر نکنید هرجا چندتا کت وشلواری دنبالت راه افتادند دل بکن برو در دل مردم اینها پر موونه ترین آدم ها هستند باید هوایشان را داشته باشی وباید به آنها رسیدگی کنی وموقعی هم که به آنها احتیاج داری کم اثرترین وکم کمک ترین آدم ها هستند لذا خودت را گرفتار خواص نکن با مردم باش تا کارت پیش برود. دشمن خیلی راحت از این نقطه حساس که میداند روی نفس آدم خیلی کارمیخواهد که بتواند ازخانوادهاش دل بکند میتواند کارکند خیلی سخته که من بتوانم به این راحتی رشته علاقه ام با فرزندم را ببرم. مردی میخواهد لذا دیدید درامت اسلامی چطور نفوذ کردند درجناح های سیاسی کشور مطالعه بکنید گاهی سوال میشود برای ما چه طور بعضی تفکرات خاص به بعضی بیتها نزدیک میشوند؟ آن دختر به این داده آن دختر این را گرفته چه خبره؟ بالاخره این مراوده ها گفتگوها وهم نشینی ها. مهمونی ها حرف ها رد وبدل میشود. افکار وکانالیزه کردن اثرمیگذارد مواظب آقازاده ها باید بود…
امشب ازخانواده شروع کردیم خطی را درقرآن روشن کردیم که ما با پیامبران کارداریم چهکار به زن وبچش داریم چقدر اثر دارد هرچقدر زن و بچه آدم با آن محور که پدر هست هم آرمان تر باشند در عالم گل میکارد در تمام سلسله جلیله انبیاء وائمه علیهم السلام بعد از امیرالمؤمنین احدی در این نقطه امتیاز امام حسین رانگرفته ونخواهد داشت ببینید چهکار کرد این مرد همسرانش، خواهرانش، خواهر زاده هایش، برادرهایش، برادرزاده هایش، همه آمدند به جایی که می کشند میگویند ماهم باید سهم داشته باشیم امام حسین علیهالسلام میخواهد برود فدای اسلام بشود مابرویم همین جورنگاه کنیم نه اینکه شوهر طرف در این وضعیت جنگ نرم میرود چهارساعت کارفرهنگی کند خانمش قهرمیکند میگوید پس من چی؟ چرا به من نمیرسی؟
تمام خانوادهامام حسین علیهالسلام کربلا هستند اینقدر خانوادهایشان شمارش زیاد است که اصحاب امام حسین علیهالسلام یادمان میرود اصلاً نفر شدند هرچه اسم میبریم خانواده یا فامیل ایشان هستند یا فرزند یا برادر یا برادر زاده یا خواهر زاده. حسین جان چه جوری خانواده داری کردی که خانوادت همه مثل خودت، فدای دین شدند. نمی گویند دین فدای ما شود، چهکار کردی در این زندگی یا حسین؟!
امام حسین علیهالسلام به ما نشان داد اگر توانستی خانوادت را درست پای انقلاب بیاوری اگرنباشند کارت لنگ میشود به خداقسم اگر زینب کبری سلام الله علیها وامام سجاد علیهالسلام ودختر سه ساله واین زن و بچه کتکخورده نبودند دستگاه یزید میتوانست قصه امام حسین علیهالسلام در کربلا را کاملاً محو کند تازه آمدند با اسیری رفتن نشان بدهند چه خبراست؟ لذا به آن مرد گفت پیامبر فرموده زن و بچه ات راببر آخر یک عده زن و بچه به چه درد میخورد؟ خدا درمشیتش این گونه بود که اینهابروند اسیر بشوند واین نهضت را ادامه بدهند حالا سه چهار تا سخنرانی امام سجاد علیهالسلام وحضرت زینب کبری سلام الله علیها آنها را رسوا کرد وقصه را فاش کرد
حالا دیدید یک خانواده انقلابی چه قدر کار می کند!
//