سرآغاز > آثار > سخنرانی ها > تحول حوزه های علمیه، بایسته ها و راهکارها

تحول حوزه های علمیه، بایسته ها و راهکارها

آنچه در ادامه ارائه میگردد بخش دوم سخنرانی حجت الاسلام حمیدرضا مهدوی ارفع در جمع طلاب و اساتید حوزه های علمیه اصفهان است که قسمت اول اینجا ارائه گردید است. فایل تجمیع قسمت اول و دوم این سخنرانی به صورت فایل ورد و پی دی اف جهت استفاده علاقه مندان در انتهای متن تقدیم می گردد.

 

تحول منابع انسانی

[quote float=”Left”]در حوزه باید درصدی وارد شوند در اوج فراست و تیزهوشی و این‌که بداند چه جایی پا گذاشته اند و مراقبت های خودشان را داشته باشند. از این‌ها امام بیرون می‌آید.[/quote]

پس مسئله اول ما در تحولی منابع انسانی است. در این تحولی که ما در چهارچوب اطلاقش قرار خواهیم گرفت، تحول در طلبه‌هاست. تحول درآحاد طلبه‌ها. شاید خیلی‌ها برعکس بگویند، بگویند اول باید ساختار حوزه متحول بشود. اشتباه است. حوزه هم محصول اندیشه و اعتقاد آحاد اهل آن است. ما یک مدل خرجی نداشته‌ایم که بیاوریم و بگوییم بسم‌الله بیایید سید رضی تربیت کنیم. این نبوده است که… همین‌جور به‌صورت تعیینی گرفته است. خودش دائماً تحول کرده است. مثل یک موجود زنده. چون واقعاً ساختار اجتماعی به تعبیر شهید مطهری موجود زنده است. بالاخره هر سی سال یک‌بار موجود زنده پوست می‌اندازد. این حوزه با حضور انسان‌های آینده‌نگر و آینده‌ساز دائماً پوست می‌اندازد. پس همان تحول هم معطل آحاد طلاب است. طلاب چگونه متحول می‌شوند؟ وقتی عمیق‌ترین لایه وجودی خودشان را با علم دین بتوانند اتصالش را برقرار کنند. آن‌قدر انسان هست که به‌صورت حضوری و شهودی حقیقت را درک می‌کند. این فقط به نحله شیخ اشراق نیست که بگوید با تهذیب می‌شود رسید و پای استدلالیان چوبین بود. نه! اگر بود حضرت نمی‌گفتند باید باهوش باتقوا باشد. می‌گفتند عیبی ندارد آن‌ها هم که باهوش نیستند اما متقی هستند خوبند اما گفتند این‌ها هم به درد نمی‌خورند. آنی را که من به دنبال آن هستم چیزی مثل کمیل و بالاتر از کمیل می‌خواهد، که هم خیلی تیزهوش باشد و هم خیلی پاک قلب باشد. نه نحله‌ی خیلی خشک فلسفی‌اش جواب می‌دهد، چون فرمودند خیلی از باهوش‌ها هستند که به درد نمی‌خورند. این قطه مورد غفلت است. نمی‌دانم می‌توانم سوز غفلت خودم را به شما منتقل کنم یا نه؟ تعریف ما از طلبه از ورودی‌اش باید اصلاح بشود. حداقل یک‌درصدی از طلاب ما باید ویژه این طراز از سطح علم جذب بشوند. مراقبت کنند و مراقبت بشوند و در همان سطح هم با آن‌ها کار بشود. چطور ما در مدرسه که رفتیم حالا به هر دلیل درست یا غلطی آزمون گرفتند و … و یک گروهی از ما را فرستادند مدارس استعدادهای درخشان. عقل جامعه می‌رسد که پولی را که می‌خواهی خرج کنید آن‌هایی که بعداً می‌توانند کاری کنند را بهتر برایشان خرج کنید. برای آن‌ها بهترین معلم ها، بهترین سیستم، بهترین امکانات را فراهم کنید. حالا آن درست یا غلط ما با این کار نداریم. در حوزه باید درصدی وارد شوند در اوج فراست و تیزهوشی و این‌که بداند چه جایی پا گذاشته اند و مراقبت های خودشان را داشته باشند. از این‌ها امام بیرون می‌آید. این دعوای زرگری را کنار بگذارید که آقا باهمان ادبیات طولانی باید امام بیرون بیاید. نه آقا با انحا امام بیرون نیامد. این نکته امیرالمؤمنین را بچسبید و جلو بروید. این نکته اول.

 

مردم می‌گویند پس چرا سی سال دیر به ما گفته‌اید؟

[quote float=”Left”]حضرت این حرف‌ها را برای فلاسفه و حکما و عرفا زده است یا برای مردم زده است؟ خوب تو چه جوری حرف‌هایی را که همه پای آن نشسته‌اند را این‌قدر پیچیده‌اش کردی؟ که خودت هم نمی‌فهمی‌اش و خودت هم نمی‌خوانی‌اش؟ بالای نهصد طلبه درس خارج‌خوان خودم شخصی پرسیده‌ام تابه‌حال یک دور نهج‌البلاغه خواندی؟[/quote]

من فقط نکته‌ای دیگر را عرض می‌کنم. این نهج‌البلاغه را که در دست گرفته‌ایم و بعضی از شما هم خبردارید که در کشور و سایر کشورها، داریم آن را می‌بریم و می‌گوییم مردم این کتاب نه شرح می‌خواهد و نه تفسیر و نه استاد. بخوانید. این‌یک حرکت به‌ظاهر ساده ولی در باطن خیلی عمیق است؛ و برای این‌که نرویم برای این موضوع که گفتم دوباره پژوهشی مواجه شویم، برویم عملیاتی مواجه شویم؛ که وقتی مردم می‌آیند پای سخنان کسی که حرف زدنش انسان‌ها را متحول می‌کند، چه برسد به حرف چشاندنش، تازه خواهند فهمید ما چه می‌خواستیم بگوییم. چون از این بلیغ‌تر که نمی‌شد و از این ناب‌تر هم که معارف در آن نبود. نهج‌البلاغه را می‌دهیم دست مردم و آن‌ها آن را می‌خوانند و می‌گویند پس چرا سی سال دیر به ما گفته‌اید؟ ما این‌همه رفتیم کانت و هگل و عین­صاد و میم قاف و … را خواندیم آخرش هم دیدیم که هیچ! و بعضی از معارفی که ما به سبک حوزه به مردم داده‌ایم زمین می‌ریزد. این تحمل را هم باید داشته باشیم. هفته گذشته من محضر یک فرد خیلی بزرگی در اصفهان بودم که شاگرد خود میرزاعلی آقای شیرازی بود. رفتم خانه‌اش. باهم حرف زدیم. از خطبه ۹۱ یک سؤال از این مرد بزرگ کردم. او هم علما و هم عملاً خیلی تلاش کرده است.

بروید خطبه ۹۱ را در مقدمه‌اش ببینید چه بوده است. اصلاً خیلی از مبادی ما را به هم می‌ریزد. یک سؤال کردم ایشان در یک‌لایه جواب داد. در آن لایه اشکال کردم و همین‌گونه رفتیم جلو تا حدود یک ساعت ونیم تا خودش به آنجایی که دلم می‌خواست رسیدیم. آخر به او گفتم این‌یک انسان صاحب‌نفس می‌خواهد که این‌ها را از حجاب‌های الفاظ و مفاهیم خارج کند و به دست مردم برساند. من چه کردم در مدرسه؟ این آب روگرفتم پاشیدم به دیگری. هم خنکی‌اش را احساس کردند و هم تر بودنش را… گفتم بچه‌ها این را می‌خواهیم… داریم مبلغ چه‌کاری می‌شوید که بروید هی ببافید ببافید و چیزی واضح را مبهم کنید برای مردم؟ حضرت این حرف‌ها را برای فلاسفه و حکما و عرفا زده است یا برای مردم زده است؟ خوب تو چه جوری حرف‌هایی را که همه پای آن نشسته‌اند را این‌قدر پیچیده‌اش کردی؟ که خودت هم نمی‌فهمی‌اش و خودت هم نمی‌خوانی‌اش؟ بالای نهصد طلبه درس خارج‌خوان خودم شخصی پرسیده‌ام تابه‌حال یک دور نهج‌البلاغه خواندی؟ نه! عوام را که گفته‌اید نخوانند. دانشجو را هم که گفته‌اید نخواند منحرف می‌شود. تو هم که نخواندی… پس کی چه کسی بخواند؟ فرشته‌ها بخوانند؟ لکن مردم عوام می‌خوانند و از ما جلو می‌زنند.

نهضت نهج البلاغه خوانی

[quote float=”Left”]شما منتظر فضلا و محققین نشوید بروید دورهم جمع بشوید و جلسه نهج‌البلاغه خوانی داشته باشید. خوب که نهج‌البلاغه خوانید نوبت به قرآن و صحیفه هم می‌رسد.[/quote]

نهضت نهج‌البلاغه خوانی مقدمه بسیار زیرکانه ایست که امیرالمؤمنین عنایت کرده است؛ که از انقلابی دو آتیشه تا ضدانقلاب دو آتیشه را پای‌کار آورده است. بعد در قدم بعدی نگاه را به زندگی، نگاه را به تربیت و سیاست و حکومت و … همه را ویرایش می‌کند. اینجامعه‌ی یکدست انقلابی برای شما می‌سازد. شک نکنید. استدلال کرده‌ایم. تبیین کرده‌ایم. با بزرگان که آقا این کارهایی که شما می‌کنید خدا قبول کند… بیاید و بگذارید نهج‌البلاغه را خود مردم بخوانند. بگذارید با امیرالمؤمنین انس بگیرند. با کتابی که رهبر انقلاب این‌گونه از آن تعریف می‌کند: که نهج‌البلاغه کتاب تدوین‌شده انقلاب اسلامی است و آن را باید آیین‌نامه انقلاب محسوب کرد. می‌فرمایند: روزگار ما شبیه‌ترین روزگار به زمان امیرالمؤمنین است پس روزگار نهج‌البلاغه است. می‌فرمایند: تدبر در نهج‌البلاغه راه‌حل همه مشکلات امروز ماست. به علمای قم فرمودند: آقایان اگر مباحث اعتقادی نهج‌البلاغه را فقط یک ترجمه ساده کنند و به مردم بگویند کفایت می‌کند. به دانشجویان دانشگاه شریف – نه به طلاب میرزا حسین و دانشجویان دانشگاه امام صادق علیه‌السلام که انسانی می‌خوانند به فنی‌ترین دانشگاه کشور- فرمودند: حالا آقایان فضلا و محققین بروند تحقیقاتشان را بکنند اما شما منتظر فضلا و محققین نشوید بروید دورهم جمع بشوید و جلسه نهج‌البلاغه خوانی داشته باشید. خوب که نهج‌البلاغه خوانید نوبت به قرآن و صحیفه هم می‌رسد. می‌فرمایند: کسی که در نهج‌البلاغه تدبر نمی‌کند از قرآن خبری ندارد. یا شبیه این جمله را می‌فرمایند که از مردم شکایت داریم که چرا نهج‌البلاغه را نمی‌خوانند؟

مکتب امام خمینی را جدی بگیریم

این راه نجات در معاد است در سیاست است در بصیرت است. بیایید همت کنیم اول خودمان بخوانیم بعد هم در کوچه‌ها و خیابان‌ها بدهید مردم بخوانند. اگر شروع کردید در کمترین زمان بیشترین برداشت را از آن خواهید داشت. به مردم گفته‌ایم ترجمه آقای دشتی را بردارید و در شبانه‌روز به مدت ده دقیقه و از آخر به اول بخوانید. حکمت‌ها را دوبار بخوانید بعد نامه‌ها را از آخر به اول و بعد خطبه‌ها از آخر به اول. در طول خواندن نهج‌البلاغه نمی‏خواهد چیزی یادداشت کنید و چیزی ننویسید چیزی هم حفظ نکنید. اگر هم به شبه و سؤال هم برخورد کردید رد شوید. عجله نکنید. فعلاً مطالب را بخوانید. با این نگاه مردم بیایند سراغ کلام امیرالمؤمنین. ما بر روی مکتب امام در حال کارکردن هستیم آن‌هم پنج سال. من معتقدم ما در پیروان مکتب امام در حال کار کردن روی افراد هستیم. مثل نقد برجام که در مخالفان دو آتیشه آن می‌رفتیم نقد می‌کردیم. مردم چی؟ اگر مکتب امام را حبس کنیم فقط در لایه‌های خودمان، مردم تن نخواهند داد چند سال دیگر به خود امام. تحریف شکل می‌گیرد. راه این است که خواص انقلابی مکتب امام را جدی بگیریم که عموم مکتب امام را پشت سر نهج‌البلاغه و امیرالمؤمنین احیا کنند.

بروید ببیند ایشان هو الامام المبین

[quote float=”Left”]زمانه‌ی که علی در آن حاضر شده است. زمانه امام مبین؛ که همه عالم هستی در او جمع شده و آمده است و در اختیار شما قرارگرفته است؛ وگرنه من و پیامبر که نوری بودیم دو هزار سال قبل از خلقت آدم. آمده­ایم روی زمین متوجه هستید؟ [/quote]

ما عرضمان این است که از این نقطه تاریخ را ببینید. بالاخره حضرت دارد در انتها یک ناله‌ای عمیق می‌کند که کمیل امیدوارم آن را فهمیده باشد؛ که حضور امیرالمؤمنین در زمانه می‌تواند چه تحولی برای بشر ایجاد کند. این رادارند به او می‌فهمانند. انحا هنا لعلما جبرا. امیدوارم لااقل کمیل فهمیده باشد که چه زمانی می‌تواند مثل علی علیه‌السلام را داشته باشد که خود امیرالمؤمنین می‌فرماید در نامه ۳۱ به امام حسن علیه‌السلام: پسرم تو هرقدر هم‌روی خودت کارکنی دیگر به من نمی‌رسی. این رادارند می‌فرمایند. حضور کسی مثل امیرالمؤمنین؛ حقیقتی مثل امیرالمؤمنین که چند روز دیگر در غدیر که پیغمبر امیرالمؤمنین را روی دست گرفته‌اند یعنی قرآن را روی دست گرفته است؛ یعنی بروید و بشناسید. می‌فرمایند ایشان هو الامام المبین. این همان کسی است که تاریخ منتظر او بوده است. کدام امام مبین این است که الذی ذکره الله فی سوره یس. علی امام مبینی است که خدا در سوره یس او را یادکرده و می‌فرماید: و کل شیء احصیناه فی امام مبین. حضرت دارند به نظر بنده به کمیل می‌فرمایند میدانی در چه زمانه­ای هستی؟ زمانه‌ی که علی در آن حاضر شده است. زمانه امام مبین؛ که همه عالم هستی در او جمع شده و آمده است و در اختیار شما قرارگرفته است؛ وگرنه من و پیامبر که نوری بودیم دو هزار سال قبل از خلقت آدم. آمده­ایم روی زمین متوجه هستید؟

مردم برای یک ستاره دنباله‌دار در زمان حالا که ششصد میلیون سال هم نمی‌آید چه مقدار پول و امکانات و وقت و… می‌گذارند که بروند ببینند؛ که آن‌هم می‌آید و می‌رود. برای حضور امیرالمؤمنین که در کل هستی یک‌بار تکرار شده هیچ کس خوش را تکرار نکرده است. حالا هم که آمده است در مسجد کوفه و می‌گوید سلونی قبل آن تفقدونی احمق بلند شده گفته است که اگر راست می‌گویی بلند شو و بگو چند تا مو در صورت من هست. آیت‌الله بهجت را خدا به ما داد از او چی پرسیدیم؟ برویم دست بکشیم روی عبایش بکشیم به سر و دست بچه‌هایمان. همین! اما را خدا به ما داد وقت او را به شطرنج و تخته‌نرد و … گرفتیم. علی علیه‌السلام را به مردم داد، چه شد؟

قطار تاریخ در حال برگشت است

[quote float=”Left”]حضرت در سال ۴۷ می‌گوید سنخ درک تمام ظرفیت علی قلب است.[/quote]

اولین نکته هر تحولی در جامعه درک تاریخ است. عزیز انقلاب اسلامی‌شده است؛ یعنی همان “نرید ان نمن” که همه می‌گفتند پس چه وقتی است با انقلاب اسلامی شروع‌شده است. چرا نمی‌بینیم وعده الهی را که دارد محقق می‌شود. زمانه عوض دارد می‌شود. کلاً قطار تاریخ در حال برگشت است. این را کسی درک نکند درد ندارد. زندگی نمی‌کند. می‌گوید اجداد ما آمدند و مردند؛ حال ما آمدیم. بله ما مذهبی‌تریم برای شهدا یادواره می‌گیریم، درس می‌خوانیم… هیچی نیست! برای درک اینکه امروز، روز امیرالمؤمنین هست یا نه کمیل باید بسازیم. چرا نمی‌سازیم؟ نمی‌فهمیم. اول درک تاریخی است اگر این درک تاریخی شکل بگیرد باید سنخیت پیدا کنیم با آن چیزی که در اراده الهی هست و اگر بستر آن را تو بسازی به هم وصل می‌شود مقتضی و مانع برداشته می‌شود و تحول شکل می‌گیرد. حضرت در سال ۴۷ می‌گوید سنخ درک تمام ظرفیت علی قلب است.

[quote float=”Left”]ما هنوز به نقطه‌جوش درک درد تاریخ نرسیده‌ایم. در نوع ازدواج‌هایمان پیداست در سبک زندگی‌مان پیداست در تحلیل‌های سیاسی معلوم است. ما نمی‌فهمیم چه اتفاقی دارد می‌افتد.[/quote]

تو حوزه علم تصوری که گیر هستیم از آن بدتر در حوزه قلب چه‌کاری داریم می‌کنیم؟ نه تیزهوش خراب به درد می‌خورد و نه عابد کند فهم. بروید در این فضا محقق بشوید. ما اول باید بچشیم حقیقتی را که ما الآن در چه روزگاری هستیم. امام چشیده بود. امام از همه کارهایش این‌ها بیرون می‌ریخت. درد از درون اگر شکل نگیرد از بیرون هرچه که بسازی می‌ریزد. این احساس نسخیت وقتی خوب می‌شود که ما در این درک تاریخی جلو برویم. لذا اسرار دارم دنبال جواب نروید. مدتی در عالم بی‌جوابی زندگی کنید تا با مسئله جوش بخورید ر نهج‌البلاغه می‌فرماید “امش بدائک ما مشی بک”. با دردت مدامی که با تو سازگار است بساز. با این درد برادران عزیز فعلاً بسازید و زندگی کنید. مسکن نخورید و از آن عبور کنید؛ که هر جوابی که الآن بدهید سطحی است. ما هنوز به نقطه‌جوش درک درد تاریخ نرسیده‌ایم. در نوع ازدواج‌هایمان پیداست در سبک زندگی‌مان پیداست در تحلیل‌های سیاسی معلوم است. ما نمی‌فهمیم چه اتفاقی دارد می‌افتد.

[quote float=”Left”]گفتند که این‌ها نمی‌فهمند رهبر انقلاب در حال نظام سازی در عالم است و این‌ها این‌قدر به‌پای هم می‌پیچند. درگیر اختلافات شده‌اند. این آقا در عالم در حال نظام سازی است. عین همین از امیرالمؤمنین آمده است. به آب دجله و فرات نگاه کرد و گریه کرد.[/quote]

یک روز خدمت آقای طاهرزاده بودیم یک بحثی شده بود که ما جایی روی منبر بحثی کردیم ر زمان دولت قبل و یک انتقاد سفتی کردیم به روش ایشان. شاگردان ایشان ناراحت شدند و رفتند پیش ایشان که آقای ارفع چنین گفته‌اند. خود ایشان شروع کردند گفتند-بعدگفت و گویی که باهم کردیم فرمودند- خاک‌برسر فلانی و فلانی که یکی از آن‌ها نوار پخش کرد در مجلس و دیگری هم جواب داد؛ چرا؟ دلیلشان جالب بود که شاید خیلی از شاگردان ‌هم نفهمیدند، گفتند که این‌ها نمی‌فهمند رهبر انقلاب در حال نظام سازی در عالم است و این‌ها این‌قدر به‌پای هم می‌پیچند. درگیر اختلافات شده‌اند. این آقا در عالم در حال نظام سازی است. عین همین از امیرالمؤمنین آمده است. به آب دجله و فرات نگاه کرد و گریه کرد. فرمودند ای آب دجله اگر این مردم نادان علی را این‌قدر درگیر نزاع‌هایشان نمی‌کردند کاری می‌کردم که مکه و مدینه از آب تو روشن شود. ما اصلاً نمی‌فهمیم آقا چی می‌گوید. الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت تمدن را میگوییم ول کن. نظامی که با داشتن چنین رهبری اوج گرفته بود و در فضای دنیا حرف می‌زد امروز گرفتار حقوق‌های نجوی و …شده‌ایم.
مسئله این باید باشد؟ معلوم شد سی سال است برخی از خواص اصلاً هم افق ایشان نیستند و فقط لباس‌هایشان شبیه ایشان یقه‌بسته است. این‌ها که دنبال حقوق‌هایشان بودند. در روزگاری که ایشان در حال کم کردن کیسه‌شن‌های بالن انقلاب بود تا اوج گیرد، مجبور شد بگوید فلانی نفوذ را بچسبید که دارند جلو می‌آیند. این‌ها یعنی چی؟
نمی‌فهمیم در چه بره‌هایی از تاریخ هستیم. همه ما باید مرحمت بالازاده باشیم برای انقلاب.

این‌که با بخش‌نامه نرفت؟ این‌که فیلم نبود؟ و الله حسین فهمیده وقتی داشت می‌رفت زیر تانک باور یقینی داشت که می‌رود له می‌شود با خاک یکسان می‌شود و اصلاً کسی نمی‌فهمد چه کسی بود؛ اما دنیا اسم او را شناخته است الآن. اگر درک تاریخی داریم می‌گوییم مالک اشتر امیرالمؤمنین آمده اگر می‌خواهی در تاریخ تو هم سهم داشته باشی بندهایت را بزن و هرکجا که گفت برو، تو برو. ببینید مالک اشتر چکار کرده است با خودش که در کل نهج ‏البلاغه یک خطبه در مورد سلمان فارسی است که البته مشکوک است؛ که در آن تعریف سلمان را می‌کند که خوب بود حقوقش را ادا کرد و رفت ولی نه هدایت‌شونده‌ای گمراه شد و نه گمراه شونده‌ای هدایت؛
اما در مورد مالک اشتر که خبر شهادت او را درراه مصر می‌دهند می‌فرمایند: مالک؟ و ما مالک؟ علی علیه‌السلام دارد می‌گوید. یک‌وقتی خدا می‌گوید لیله القدر و ما ادراک ما لیله القدر. یک‌وقت پیغمبر خدا می‌گوید. علی علیه‌السلام می‌گوید در مورد مالک،  نه مالک در مورد علی علیه‌السلام. این محصول درک سنخ تاریخ خودش است و هماهنگ کردن خودش با سنخ خودش با آن. ویرایش کنیم خودمان را تا دیر نشده و الا انقلاب آمده است تا ویرایش کند بشریت را با خودش. ما آن موقع یا جز کسانی هستیم که سهم داریم یا کسانی که سنگ انداخته‌ایم.

 

حجت السلام حمیدرضا مهدوی ارفع
حجت السلام حمیدرضا مهدوی ارفع

تحول در حوزه و تنها با اندوخته های حوزه میسر است

حوزه‌های علمیه هر دو گروه را در اوج دارند. کسانی که سنگ جلوی پای امام انداختند و کسانی که سهم داشتند. منشور روحانیت را بخوانید تا درک تاریخی شما در مورد انقلاب بالا برود. اگر این سنخیت پیدا شود یعنی ما آن را درک کنیم و خودمان را با آن وفق بدهیم تازه یک فضای جدید و چشم‌انداز جدیدی برای ما باز می‌شود متوجه می‌شویم اندوخته‌های حوزه سه دسته‌اند. وقتی می‌گوییم اندوخته‌های حوزه یعنی حقیقی‌ترین اندوخته‌های اسلام. جای دیگری خبری نیست. این‌ها سه دسته‌اند.
یا کاملاً با این زمانه و تاریخ هماهنگ هستند
و یا کاملاً مخالف هستند و باید دور ریخته شوند و جراحی است که درد دارد
و یا نه پنجاه‌پنجاه هستند باید یک تغییری به او داد.

یک آقایی که از اول با این حرف‌ها زندگی کرده است آن بالا نشسته و گفته که حوزه باید متحول بشود نه تبدیل. بحث‌های زیادی است. چرا رهبر انقلاب روششان در تحرک دادن جامعه با امام فرق می‌کند. آیا امام بلد نبود یا این‌که کاری که ایشان می‌کنند خطاست. این حرف‌ها چرت‌وپرت است که می‌نویسند امام زمانه خودش را درست درک کرده است. دست به ارتش شاه نزد. می‌خواستند انقلابی‌ها بروند و ارتش را بگیرند فرمودند حق ندارید و تا آخر سفت ایستاد. یک سپاه در کنارش ساخت گفت تحول در این‌گونه ساختارها که قدرت دارند و … با نگاه انقلابی دادن درست می‌شود. سپاه و ارتش در کنار هم با رقابت درست الآن ارتش ما بعضی جاها عین سپاه بلکه بعضاً آدم‌هایی مثل “صیاد شیرازی” تحویل می‌دهد. یک ساختارهایی را دست نزد و یک ساختارهایی را این‌قدر ساخت و مدلی را بیرون آورد که جای این بحث‌ها اینجا نیست؛ اما حضرت آقا چی؟ ایشان وقتی زمانه را تحویل گرفت زمانه دیگری شده بود. ایشان حتی در فردی که می‌خواهد مسئولیتی را بگیرد نگاه تحول دارد. آخرین نمونه‌اش کجاست؟ آستان قدس رضوی. فردی به آن عظمت بود اما آقا یک مبنا داشتند و گفتند من میلم نیست کسی را که امام منصوب کرده‌اند بردارم. می‌خواهد هرکه باشد. مگر این‌که یا خودش کنار رفته باشد یا از دنیا برود؛ اما میدانید این آقا در دفترچه سبزش نوشته که نفر بعدی ویژگی باید داشته باشد و آن کیست. کسانی که در این طراز می‌روند می‌توانند پیش‌بینی کنند.

تحول در همه جهات

[quote float=”Left”]وقتی نگاه به آقا می‌کنیم می‌بینیم آقا دنبال تحول در حوزه است. نه یک تغییری مثل تغییرهای آهسته، مثل این‌که غم روی غم جمع شده و زمانه باید کاری کند.[/quote]

این آدم معتقد است بعد از سی‌وچند سال نظام باید متحول شود حتی ساختارهای آن. حتی ساختارهای اداری. لذا دست روی آموزش‌وپرورش می‌گذارند می‌روند و می‌آیند می‌فرمایند نه! من تحول می‌خواهم، این‌ها تغییر است. این نظام فرانسوی را به ما قبولانده‌اند. آخر هم می‌گویند سند تحول را بنویسید و بیاورید. تحول در حوزه تحول در علوم انسانی. همه‌اش تحول است. معتقد است که زمانه‌اش، زمانه تحول است. بعد امتش کشش این رادارند. در یک چنین فضایی وقتی نگاه به آقا می‌کنیم می‌بینیم آقا دنبال تحول در حوزه است. نه یک تغییری مثل تغییرهای آهسته، مثل این‌که غم روی غم جمع شده و زمانه باید کاری کند.

امروز آقا می‌گوید در حکومت اسلامی که ثبات دارد حوزه باید متحول بشود. سالی که حضرت آقا تشریف بردند قم ما آرزو می‌کردیم که آقا یک سخنرانی علنی بکنند در مورد نسبت حوزه علمیه با حکومت اسلامی. چون خیلی از بزرگان دارند نسبت حوزه علمیه این زمان را با زمان رضاشاه می‌سنجند؛ که نباید وابسته بشویم. به اسم استقلال حوزه دارند سفره انقلاب و حوزه را جدا می‌کنند. ما هم که عددی نیستیم.
خدا را شکر آقا در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها این بحث را مطرح کردند که یعنی چه جدا می‌کنیم؟ مگر نسبت این است؟ اصلاً انقلاب را حوزه به وجود آورده است باید خودش هم مادری بکند. این نگاه‌ها از کجا می‌آید؟ خیلی از متفکرین حوزوی ما اندیشه‌ها داشتند اما در کتاب‌هایشان نوشتند و رد شدند. ایشان آن را پای عمل آورده است؛ یعنی طبقه طراز. چرا به دنبال حرف می‌گردید بروید آقا را تحلیل کنید می‌رسید به طراز. نه امروز ایشان را.۷۰ سال را. این طرح کلی ایشان را ببینید.
بنده به‌عنوان یک طلبه که خیلی آثار شهید مطهری را خوانده‌ام و معتقدم می‌گویم آن را بگذارید کنار و این را بخوانید. اصلاً نگاه خیلی بزرگ‌تر دارد. نه این‌که مطهری کوچک بوده است، شهید مطهری در زمان خودش باید مبارزه با نحله‌ها می‌کرده است یعنی مبارزه می‌کرده‌اند با وضع موجود. ایشان در حال درست کردن وضع مطلوب است. اصلاً طرح کلی ایشان غوغا می‌کند. خدا می‌داند. این مال چه زمانی است. سال ۵۳ که ایشان یا در زندان بوده است یا در تبعید. چه می‌فهمیده است این طلبه؟ چرا در آن روزگاری که خیلی‌ها روزنامه خواندن را حرام می‌دانسته‌اند دنبال این بوده است که برود فلان کتاب را ترجمه کند فلان نهضت را ترجمه کند… دنبال چه بوده است؟
از اول هرچه نگاه به حوزه و فقه می‌کرده‌اند می‌گفته‌اند که چیزی را که امام صادق علیه‌السلام دادند دست ما این کمتر از یک حکومت جهانی نیست ما داریم هرز می‌بریم. همانی که امام فرمودند که تمامی فقه فلسفه عملی حکومت اسلامی است. متحول کرد نگاه‌ها را. اگر به اندوخته حوزه نگاه کنیم این وضعیت را می‌بینیم. حجت زمان با مبانی تعیین‌شده می‌گویند دوره، دوره تحول است. تحول در حیات بشر که خواه یا ناخواه تحول در نرم‌افزار و منابع انسانی است که هر دو بر عهده حوزه است. ایشان دانشگاه را در مرتبه بعدی می‌بیند.

[quote float=”Left”]سال ۸۵ در جمع اساتید دانشگاه بحث پیچ تاریخی را مطرح می‌کند، خوب می‌فهماند که الآن در کدام برهه از زمان هستیم. بشر الآن دارد از پرطمطراق ترین تمدن بشر که تمدن غرب است نفرت خودش را اعلام می‌کند، اگر به پیچ تاریخی برسیم بشر لباس غرب را از تن درمی‌آورد و منتظر است کسی لباسی بر تن او کند. دیر بجنبید رفته است. یک تمدن قلابی دیگر می‌آید و ۳۰۰ سال دیگر بیچاره می‌شویم. بیایید پای این پیچ تاریخی. بعد فرمودند راه این کار چیست؟ تمدن ایرانی اسلامی. چه کسی باید بسازد؟ فرمودند مبانی آن را فقط حوزه‌های علمیه می‌توانند بسازند.[/quote]

سال ۸۵ در جمع اساتید دانشگاه بحث پیچ تاریخی را مطرح می‌کند، خوب می‌فهماند که الآن در کدام برهه از زمان هستیم. بشر الآن دارد از پرطمطراق ترین تمدن بشر که تمدن غرب است نفرت خودش را اعلام می‌کند، اگر به پیچ تاریخی برسیم بشر لباس غرب را از تن درمی‌آورد و منتظر است کسی لباسی بر تن او کند. دیر بجنبید رفته است. یک تمدن قلابی دیگر می‌آید و ۳۰۰ سال دیگر بیچاره می‌شویم. بیایید پای این پیچ تاریخی. بعد فرمودند راه این کار چیست؟ تمدن ایرانی اسلامی. چه کسی باید بسازد؟ فرمودند مبانی آن را فقط حوزه‌های علمیه می‌توانند بسازند. مبانی را حوزه بیرون بکشد به دانشگاه بدهد تا او علم تولید کند. علم به سیستم برود تا صنعت و سبک زندگی و … شود. خدا می‌داند من ندیدم احدی را قبل از امام و بعد از امام مثل رهبر انقلاب که دغدغه واحدی همه زندگی‌اش را پوشش داده باشد. اصلاً ایشان متفرقه کارنکرده است و اصلاً ایشان بیهوده حرف نزده است.
اولین ویژگی طلبه طراز این است که به بهترین دغدغه برسد و روی آن متمرکز شود. از باب شکر نعمت اسم می‌برم. آقای فلاحی که برخی از شما پای بحث او نشسته‌اید از خروجی‌های این نوع تفکر طلبگی است. بنده ۲۱ سال است که با او دوست هستم. یک میلی‌متر پایین‌تر از این طراز زندگی نمی‌کند و به‌هیچ‌وجه حاضر نمی‌شود کمتر از این مقدار در خودش احساس تکلفی را بپذیرد. لذا آقای فلاح را به‌راحتی نمی‌توان تکان داد که بدوید و برویم فلان کار را بکنیم و یکجاهایی می‌رود وقت می‌گذارد که خیلی‌ها نمی‌روند. این‌ها اثرات حضور حضرت آقا و امام است. او دانشجوی شریف بوده که حوزه آمده و چسبیده است به هدفش. یقین داشته باشید این‌ها در آینده نظام را تحول می‌دهند ریشه‌ای.
من توصیه‌ام به برخی رسانه‌ها این بوده که بیایید سبک زندگی انسان را بسازید. تا می‌گوییم سبک زندگی می‌گویند امیرالمؤمنین این‌گونه بود و … بیایید یک هفته زندگی امثال فلاح را روی کاغذ بیاورید ببینید چه چیزی از آن بیرون می‌آید. از این‌ها خیلی داریم. خوب.

ابعاد تحول

اگر درک تاریخی پیدا کردید صاحب درد می‌شوید و می‌فهمید قطار تاریخ به اراده الهی خواهد رفت در مسیری که باید برود و تو هم مثل امام باید بروی و خودت را به آن برسانی و سهمی داشته باشی. این سنخیت می‌خواهد. این را که درک کردی بازمی‌گردی به داشته‌هایت و می‌بینی داشته‌هایت نیازمند تحول است نه دور ریختن. می‌دیدیم که جای قطعات کجاست و این‌که ما اصلاً کل صفحه را اشتباهی طراحی کرده‌ایم. این تحول ۲ بعد اصلی داشت: نرم‌افزار و منابع انسانی.
بنده معتقدم که منابع انسانی مقدم است. در نرم‌افزار این حرفی که از این حکمت خواندم همچنان مورد سؤال است که کدام نرم‌افزار؟ نرم‌افزاری که نهایتاً در عالم علم حصولی می‏خواهد رقابت کند با دنیایی که حتی غیرت را برداشته است و میزانش را اندازه‌گیری کرده است؟ در روانشناسی غرب. چیزهایی را که ما کلی گفتیم او آورده است و کمی‌ اندازه‌گیری کرده است. کیفیات نفسانی را کمی‌کرده است. تو با این می‌خواهی با مدل خودش و پژوهش‌های خودش رقابت کنی؟ همان جور که در صنعت و فلان آقا فرمودند ما ۲۰۰ سال از غرب عقب هستیم؟ اگر بخواهیم با مدل آن‌ها برویم که همیشه ۲۰۰ سال عقبیم.
باید جهش کنیم و راه‌های میان‌بر را پیدا کنیم. ما اساساً باید روش تحقیق را دور بریزیم. این روش تحقیق با این نگاه جواب می‌دهد. اصلاً ما را به‌حق نمی‎رساند. چون باید به‌حق برسیم. دارد از معارفی حرف می‌زند که تیزهوشان لیاقت شنیدنش را ندارند. برای کیست؟ از کانت است؟ هگل، هایدگر و … می‌فهمد این‌ها را؟ که تو تازه آن‌ها را احیا می‌خواهی بکنید در اینجا؟ از اینجاست که انسان‏هایی باید باور پیدا کنند به قرآن و نهج‌البلاغه. اگر به این حقایق چسبیدند و راه رسیدن به آن‌هم همان‌گونه که فرمود قلب‌ها را با ظرفیت کردند حالا چشم‌اندازی به روی آدم باز می‌شود- البته تا ۵۰-۶۰ سال هرچه بگویید دیگران قبول نخواهند کرد، اما ۳۰۰ سال بعد که تو پوسیده‌ای می‎گویند: عجب! فلانی گفته بود.
الآن بعد از ۱۰۳۷ سال این کتاب دست ما آمده ۱۴۰۰ سال پیش علی گفته بود مبدأ تحول از نگاه من قلب‏های با ظرفیت است. آقا گفته بود! چرا ۱۴ قرن عقبیم؟ می‌رسیم به این نقطه. در این نقطه چند اصل خودنمایی می‌کند:

[quote float=”Left”]ما به قول خارجی‌ها پارادایم‌هایمان را به‌حق تحمیل می‌کنیم نه حق را بر پارادایم‌هایمان حاکم کنیم. مثل بت‌پرستان. استدلال می‌کردند پیغمبر را بعد می‌گفتند یعنی همه پدران ما اشتباه می‌کردند. این چه دلیلی است که می‏آوری؟! دنیای مدرن پارادایم‌های ما را ساخته بعد دیدیم حافظ را هم این‌طوری می‌فهمیم، مولوی را هم این‌طوری می‌فهمیم.[/quote]

اولین آن به نظر من بازگشت به متن دین و متون اصلی است. بروید در دانشگاه‌ها – بعضی از شما ادبیات خوانده‌اید – با هر ذائقه‌ای با ادبیات خودش حرف بزنید. اصلاً قرآن و روایات را بگذارید کنار. لب دریای خزر بنده دو- سه هفته پیش رفتم طرح ضیافت اندیشه. اساتید دانشگاه بودند. در افتتاحیه یک سخنرانی کردیم دیدم اساتید دانشگاه کنار دریا! زدیم به اینکه بشر در قحطی است به از دور نگاه کردن به‌عکس حقیقت دارد گرفتار می‌شود رفتیم در عالم شعر و ادب و فلان … چند نفر از اساتید گفتند ما دکترای زبان و ادبیات فارسی هستیم اصلاً این‌ها را که تو گفتی ما نمی‏دانستیم. از حافظ برایشان گفتیم. از … دیگر وقت ما را می‏گرفتند و از این حرف‌ها می‌زدند. گفتم حتی سعدی و مولوی و حافظ هم در دوران مدرنیته دارند تفسیر مدرن می‌شوند. اصلاً نمی‌فهمیم چه می‏گویند. چرا؟ چون ما به قول خارجی‌ها پارادایم‌هایمان را به‌حق تحمیل می‌کنیم نه حق را بر پارادایم‌هایمان حاکم کنیم. مثل بت‌پرستان. استدلال می‌کردند پیغمبر را بعد می‌گفتند یعنی همه پدران ما اشتباه می‌کردند. این چه دلیلی است که می‏آوری؟! دنیای مدرن پارادایم‌های ما را ساخته بعد دیدیم حافظ را هم این‌طوری می‌فهمیم، مولوی را هم این‌طوری می‌فهمیم. بعد به ایشان گفتم: من که این‌قدر مطالعه کردم در حد استقرای خودم، احدی مثل حافظ در روضه امام حسین شعر نگفته است. از قیمه قیمه کردن و قصابی کردن بیا تا خال و ابرو ساختن حافظ این وسط بی‌نظیر است. حدود بیست غزل فقط در مورد داستان امام حسین و کربلا دارد. بعد تند تند برایشان صحنه‌های مختلف حافظ را خواندم آن‌هایی که استاد ادبیات بودند گرفتار شدند و گفتند ما خودمان حافظ شناسیم، اعتقادداریم چرا ما نمی‌دانستیم؟ گفتم شما با عینک زندگی‌ای که در آن گرفتارید رفتید حافظ خواندید چیزی گیرتان نیامده است. بیایید بشینید ببینید چقدر در حافظ صحنه روی دست گرفتن علی‌اصغر را چطور گفته است:

بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت …

صحنه ورود اباالفضل العباس به معرکه را چطور گفته است:

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان /که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان

سجده زیارت عاشورا را چطور تحلیل کرده که آخر شکر نتیجه نعمت است و شکایت نتیجه مصیبت است. خو زیارت عاشورا از یک‌طرف می‌گوید «مصیبه ما اعظمها» از آن‌طرف می‌گوید سجده شکر کن «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین». در مصیبت باید شکایت شود نه شکر شود. علامه مطهری به لایه‌ای رسیده که حافظ ۸۰۰ سال پیش به ته آن رسیده.

 

زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت / گر نکته‌دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی‌مزد بود و منت هر خدمتی که کردم/ یا رب مباد کس را مخدوم بی‌عنایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا / سرها بریده بینی بی‌جرم و بی­جنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس/ گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

 

حجت السلام حمیدرضا مهدوی ارفع تحول حوزه های علمیه
حجت السلام حمیدرضا مهدوی ارفع

نهج البلاغه را دریابیم

اما در جمع‌های خودمان ما برای چه معطل حافظ و مولوی شده‌ایم؟ ما نهج ‏البلاغه را رها کرده‌ایم می‌خواهیم با آن تمدن بسازیم! خودم آن‌هم تکان نخوریم. یکی بازگشت به دین و متون اصلی است. باید به این‌ها برگردیم. «العلم هو الحجاب الاکبر» باید یکایک تعریف درست بشود. این نیست که ما مجبوریم در حجاب اکبر بمانیم. این است که ما برای این‌که به شمال برسیم باید از تونل کندوان رد شویم. همین. ما رفتیم در تونل ماندیم. کوفی‌ها این را می‌گویند بصری‌ها این را می‌گویند قیل‌وقال و قیل‌وقال و قیل‌وقال در قیل‌وقال مانده‌ایم. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه این مبنا را در تمدن و تحول در یک حکمت گفته است. ما هنوز بلد نیستیم. «اذا ازدحم الجواب خفی السلام» وقتی ازدحام جواب‌های مختلف شد حرف صواب و حق گم می‌شود. اصلاً یادمان رفت چه چیز را تفسیر می‌کردیم. علامه جوادی این را گفتند این را گفتند این را گفتند ماندیم در قیل‌وقال. خود قیل‌وقال‌ها ماندند اسمش را گذاشتیم اصول فقه. سید مرتضی چهار صفحه اول فقه اش اصول نوشته، یک فقهی از آن درآورده حالا به قول آیت‌الله‌العظمی بروجردی یک تورقی به علم اصول داده‌ایم که آن را حاکم بر فقه کرده‌ایم. طرف اصولی است! یعنی چه طرف اصولی است؟ می‌دانید چه بلایی دارد سرمان می‌آید؟ این حجاب اکبر جذابیتش از آن نور … بازگشت به دین و متون دین.

 

دو: تحول درروش تحقیق، تدریس، تألیف، تبلیغ. همه این‌ها را باید تحول بدهیم. با این روش تحقیقی که الآن در حوزه بر من بار شده است من حداکثر هایدگر می‌شوم اگر هیچ‌چیز نشوم؛ که تازه لب حجاب اکبر گیر است. حضرت می‌گوید بیا من تو را به سرچشمه برسانم. کسی نیست که بشود این علم جمار را به او منتقل کرد. این‌ها خودش آن‌همه مسئله‌های ما هستند. چه کسی می‌تواند روی این‌ها دست بگذارد؟ کسی که در این درک تاریخی به درد بزرگی رسیده، سنخیتش را هم پیداکرده، اندوخته‏هایش را خوب شناخته، آن را که باید سفت بچسبد سفت چسبیده، آن را که باید دور بریزد می‌تواند دور بریزد، جرئت دارد، جسارت دارد، می‌تواند، نهایت این را برای تحول در حوزه و علوم انسانی آماده کرده حالا بیاید خودش را …

جمع بندی بحث

 ما کلان دیدیم. جمع‌بندی بحث این است: جنابعالی اینجای بحث هستید. دقیقاً نقطه اصلی بحث. تا من و من و من و من‌ها نفهمیم در چه تاریخی هستیم و در چه جایگاهی هستیم و امروز چه انتظاری بر ما بار می‌شود نمی‎توانیم خودمان را تغییر بدهیم و بعد متحول کنیم. من که همانی بودم که بودم، شما هم بودی، همین جریان می‌رود و ما از پیچ تاریخی عقب می‎مانیم. دو حالت هم بیشتر ندارد: یا مشمول سنت «آن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم» می‌شویم همچنان در اضمحلال و عقب‌ماندگی و قهقرا می‌مانیم فقط داد می‌زنیم آقا همه‌چیز مال ماست قرآن مال ماست علی مال ماست ولی در دخمه‌های تاریخ می‌مانیم یا نه! خداوند از سنت دیگرش استفاده می‌کند که فرمود: اگر شما پای این پیامبر نایستید شمارا می‌برم «یستبدل قومهم» یه عده دیگر این کار را می‌کنند تو سرت بی‌کلاه می‌ماند. هر دوتایش می‌شود «آن الانسان لفی خسر» از این فضا می‌خواهیم شروع کنیم.
اگر عمری داشتیم توفیقی داشتیم جلسه بعد آمدیم از این فضا می‌خواهیم شروع کنیم این نقطه را باز کنیم که “خودمان چه‌کاره‌ایم؟”. اصلاً فرض کن ما در یک کشور کفر نشسته‌ایم، پنج‌نفری زیردست حاج‌آقا طلبگی می‌کنیم. از درودیوار و دولت و ملت هم هیچ انتظاری نداشته باشیم چی؟ همان‌طور که علمای قدیم شما همین‌طور بودند. امام را از ایران بیرون کردند رفت در ترکیه تبلیغ را شروع کرد. رفت در پاریس. می‌گوید: اگر من را از کشور به کشور، بندر به بندر، فرودگاه به فرودگاه تبعید کنند من دست برنمی‌دارم. من که محدود به جغرافیا نیستم. نیستم. امامی را می‌خواهیم در این جلسات ببینیم که می‌گوید: نه به تاریخ – یعنی زمان – محدودم و نه به مکان. مکانش را این‌طور تعریف کرده. بروید در صحیفه بخوانید. اگر کشور به کشور … من دست برنمی‌دارم.
زمانش هم فرمود: «برای خمینی مهم نیست که تاریخ در آینده از او خوب بنویسد یا بد» من برای تاریخ کار نمی‌کنم، من وظیفه‌ام را انجام می‌دهم. این دیگر چه آدمی است؟! این کیست؟! می‌گوید من تکلیف را انجام می‌دهم بگذار همه بگویند بد. من کارم را انجام می‌دهم. این آدم فرا مکانی فرازمانی محصول تحول در اوست. این آن تیزهوش خوش‌قلبی است که زمانه ما به آن احتیاج داشت خدا منت گذاشت و از آسمانش به بشریت داد. حیف که خیلی‌ها قدرش را ندانستند و نمی‏دانند و نخواهند دانست. هنوز معطل‌اند که در زمان ایشان چه کسی اعلم بود یا او اعلم بود…

به قول آقای بهجت فرمودند: اعلم را ول‌کنید ببینید علم دست کیست. آن را بروید پیدا کنید. ان‌شاءالله ما بتوانیم از مدرسه میرزا حسین یک جلسات خیلی آرام و منطقی و بی‌سروصدا بر این واقع ببریم و آن نسلی که باید خودشان بدون افراط‌وتفریط، نه پای استدلالی‌ها را بزنند بشکنند نه چنان گیر بشوند در حجاب اکبر که مردم از عطش بمیرند در مورد آب اطلاعات داشته باشند. ازاینجا دربیاید ولو یک نفر که به علی علیه‌السلام فرمود: «علی جان! لن یهدی الله بک احدا» دارید می‌روید برای تبلیغ آن سر دنیا- اگر خدا فقط راه را برای یک نفر به دست‌تو روشن بکند «خیر لک من ما طلعت علیه الشمس» از هرچه خورشید بر آن تابیده بهتر است. اگر محصول این خستگی‌ها یک نفر بشود که بفهمد خودش دارد چه‌کار می‌کند آن برای ما بس است.

عرضم تمام. یک خواهش دارم برادران عزیز! این نهج ‏البلاغه را بگیرید فعلاً مثل عوام بخوانید، مثل عوام بخوانید. ترجمه آقای دشتی؛

و دومین خواهشم این است که هرکدامتان فکر می‌کنید نهج‌البلاغه به‌اندازه یک کتاب ارزش دارد که به مردم معرفی بشود بیاید اعلام آمادگی کند ما روش را به او یاد بدهیم. یک نهج ‏البلاغه

Soroosh

باز هم امتحان کن

تبیین فتنه آخر الزمان

 

تفسیر روایی قرآن

  🔈 فایل صوتی: #تفسیر_روایی_قرآن (جلسه اول و دوم) 🔷حجت الاسلام #مهدوی_ارفع دانلود جلسه اول …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *