پایگاه صهیون پژوهی تیه: استاد مهدوی ارفع برای خیلی از حوزیان لحن جذاب و عالمانه و در عین حال مسلط به مباحث روز و با نگاهی راهبردی، محسوب میشود. ایشان علاوه بر استادی حوزه و دانشگاه، از اولین موسسان مرکز فرهنگی آینده سازان که ذیل نظر حجه الاسلام حاج علی اکبری، نماینده رهبر معظم انقلاب در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان میباشد، هستند و اکنون در قرارگاه فرهنگی خاتم، مشغول طراحی و اجرای طرح های فرهنگی در سراسر کشور توسط سازمانهای مردمی فرهنگی فعال در تمام نقاط ایران اسلامی هستند.
سرویس قرآن و معارف پایگاه صهیون پژوهی تیه: کمی زمان می برد تا وقتی به ما بدهند، زمان مصاحبه مقرر می شود و ایشان ما را به منزل خویش در قم دعوت می کند، خیلی ها از متانت در بیان ایشان، سخن گفته اند و کم نیستند کسانی که هنوز زمزمه های «طلائیه عجب طلائیه!» را در گوش خویش زمزمه میکنند، کمتر کسانی هستند که مسافر نور میشوند و در مسیر راهیان نور نه با نام ایشان که با روایتگریهای ایشان در طلائیه خلوت نکرده باشند. پایگاه حوزوی تیه، به مناسبت روز معلم و شهادت شهید مطهری، مصاحبه ای اختصاصی با ایان استاد حوزه و دانشگاه و معاونت راهبردی قرارگاه فرهنگی خاتم الاوصیاء(عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته است. خصوصیات روحی شهید مرتضی مطهری و امتیازات خاص او محور سخنان ما بود و البته بحث های جذاب دیگری نیز در ادامه مطرح شد…
- با سلام و تشکر از جنابعالی که با وجود مشغله زیاد به ما وقت دادید. در ابتدا اگر خود را برای خوانندگان پایگاه تیه معرفی بفرمائید، ممنون می شوم.
بنده حمیدرضا مهدوی ارفع هستم، سال ۵۱ در تهران متولد شدم. اوایل دوران متوسطه بود که توفیق پیدا کردیم تا در جبهه حاضر شویم، به همین خاطر هم مسیر تحصیلی مان کمی متفاوت شد و یک بخشی از ادامه تحصیلی مان را در همان زمان جنگ در جبهه گذارندیم، بعد از پایان جنگ و قبول قطعنامه هم برگشتیم و درس های باقی را تمام کردیم و مسیر تحصیلی خودمان را داشتیم تا این که در مسیر زندگی مان با حوزه آشنا شدیم و الان حدود بیست و یک سال است که در حوزه علمیه قم مشغول هستم. در کنار این ها هم فعالیت های تبلیغی در خارج و داخل از کشور داریم و هم چنان هم داریم، در عرصه فرهنگی هم به صورت رسمی توفیقاتی داشتیم و مسئولیت هایی در اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان کشور، سازمان ملی جوانان کشور و الان هم در معاونت راهبردی قرارگاه خاتم الاوصیا نمکی در آش جبهه فرهنگی داریم که اگر خدا قبول کند.
- شهید مطهری را با نگاه خودتان معرفی کنید.
خدمت شما عرض کنم که اگر توصیف امثال من از شهید مطهری آن مثل نباشد که در تاریکی چند نفر دست به فیل می زدند، یکی به پای فیل و دیگری به غیره دست می زدند و می گفتند عجب ستونی و … اگر این مثل نباشد و ان شالله که نباشد.
به نظرم شهید مطهری (ره) مصداق واقعی عالم ربانی است که در روایاتی از امیرالمومنین آمده است که در نهج البلاغه در بخش حکمت ها به کمیل بن زیاد می فرماید: قال مولانا امیرالمؤمنین علیه الصلاه والسلام: الناس ثلاثه:فعالم ربانی و متعلم علی سبیل نجاه و همج رعاع اتباع کلَّ ناعق یمیلون مع کل ریح، لَم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجاؤا الی رُکن وثیق. (نهج البلاغه، کلمات قصار) مردم سه دسته اند، اول عالم ربانی یعنی کسانی که تربیت الهی یافته اند و دانششان در ذیل تقوا و معرفت الله شکل گرفته است. شهید مطهری به نظر می رسد این مسیر را خیلی خوب پیش رفت و به منطقه مقدس عالم ربانی وارد شد، یعنی آدمی است که اولا برای خدا حرف می زند، ثانیا عالمانه حرف می زند و ثالثا زمان شناس است. این ویژگی های خاص عالم ربانی در ایشان هست.
ویژگی ممتاز شهید مطهری این بود که به جهت طهارتی که قلبا داشت و هوش و ذکاوت فوق العاده ای که داشت و مخصوصا به نظر من این ویژگی، معطل نکرد و وقتی موظف به هجرت و جهاد شد و از خودش بیرون آمد و جهاد کرد، ویژگی ممتازش این شد که واقعا مثل کسی که کسی را بغل می کند، ایشان زمانه ی خودش را بغل کردند، لذا هنوز هم که هنوز است، هر کسی می خواهد سری از اسلام شناسی در بیاورد باید برود در آغوش شهید مطهری.
یعنی واقعا ایشان آن قدر عمیق احصاء کرده است، به طوری که آدمی در مطالعات و تاملاتش چیزهایی پیدا می کند که خیال می کند چیز جدیدی است، بعد می بیند که خیر شهید مطهری در فلان جا گفته است، حالا یا به تفصیل یا به اجمال. من یادم هست وقتی کار می کردم روی موضوعی و خیلی وقت گذاشتم روی این موضوع، بعد رسیدم به مقدمه کتاب انسان و سرنوشت شهید، دیدم ای آقا این بزرگوار که سال ها پیش تا آخر این قضیه را رفته است، علل انحطاط مسلمین بود در بحث تمدن سازی، دیدم این آدم رفته است و بیست و هفت عامل را فهرست کرده که ما حالا حالا تازه داریم در فضای اندیشه به آن ها می رسیم.
مثلا یکی از عوامل عقب ماندگی مسلمین اختلاف بود که ایشان آن جا قشنگ می گویند که دلایل عقب ماندگی چیست، یکی اش استعمار بود. بنابراین مهم ترین ویژگی ایشان به جهت آن سه یا چهار دلیلی که عرض شد آقای مطهری خیلی مشرف به مسئله و زمان و مکتب است، لذا هر چه انسان وارد آثار ایشان می شود انگار همین الان حاضر بوده و مسائل مهم تئوریک انقلاب همین الان پیش آمده، دیده است و شروع نموده به بحث پیرامون آن، در حالی که بعضی مباحث برای ۶۰ سال قبل است ولی خیلی جلو هستند ایشان و این باعث شد که شهید برخلاف خیلی از فلاسفه حتی اساتید خودش خیلی در جامعه حضور داشت و هنوز هم دارد.
یعنی مردم با آقای مطهری زندگی کردند، ما کمتر فیلسوفی داریم که در همه مکاتب آنقدر مردم با او آشنا باشند. کم و زیاد دارد ولی همه با ایشان زندگی کرده اند و اوج نشانه ادعا این است که حتی دشمنان ایشان هم نمی توانند بدون مطالعه آثار ایشان کاری انجام دهند. حتما باید بروند و بخوانند تا حرف بزنند. فضای آقای مطهری در ذهن من فضای یک انقلابی تراز است، چون انقلابی صرفا کسی نیست که روحیه و هیجان مبارزه با باطل را دارد. بلکه کسی است که برای جایگزینی باطل، حق را هم می تواند خوب ترسیم کند و به پایش بایستد.
شهید مفتح می گوید که عاشورای آخری که تیشه به ریشه حکومت پهلوی زد، همه ما تلاش کردیم و پیگیری کردیم که آن راهپیمایی عظیم عاشورا برگزار شود که شاه را سرنگون کرد، من صبح رفتم به خانه آقای مطهری که با هم برویم به راهپیمایی و دیدم که ایشان با لباس خانه هستند، رفتیم و دیدیم ایشان همه اش می نوشتند و پشت میز بودند و ماهم نگران راهپیمایی بودیم، اخر به ایشان گفتم آقای مطهری دیر می شود، گفتند که چه دیر می شود و گفتم راهپیمایی دیگر، امروز عاشورا است، خودمان به مردم گفتیم که بیایند در راهپیمایی و ما خودمان در خانه ایم!
ایشان فرمودند من نمی آیم شما بروید، شهید مطهری به آقای مطهری گفت که من مطمئن هستم این انقلاب پیروز می شود آقای مفتح. همین مردمی که رفتیم و ریختیم در خیابان، فردا در خانه ما را از پاشنه می کنَند و می گویند آهای شمایی که می گفتید اسلام می تواند جامعه ما را متعالی کند کو اقتصاد اسلامی؟ من روز عاشورا دارم اقتصاد اسلامی می نویسم، این یعنی انقلابی تراز. یعنی فقط نمی گوید لا، می گوید الا الله را هم میارم، نفی طاغوت می کند به شرطی که جیبش پر است از جایگزین. حالا در بعد علمی ایشان در بعد سیاسی و … پس اگر بخواهیم در یک جمله کامل در حد وسعت عقل مان بگوییم، شهید مطهری یک عالم ربانی و یک انقلابی تراز هست واقعا.
- شهید مطهری در کتاب هایشان انسان ها را دسته بندی و معرفی می کنند که از عوامل شهادت ایشان یکی از کتاب هایشان بوده است، شهید مطهری چگونه اندیشمندان سالم را از اندیشمندان ناسالم جدا می کند که توانست تاثیری را بگذارد که منجر به شهادت ایشان شود؟
آقای مطهری در جاذبه و دافعه علی علیه السلام یک توصیفی از امیرالمومنین کرده اند که بدون هیچ اغراقی معتقدم هیچ کس تا حالا نتوانسته است از این زاویه امیرالمومنین را توصیف کند. فرموده اند یکی از امتیازات امیرالمومنین دشمن تراشی و دشمن سوزی است، جزء امتیازات حضرت امیر بوده است و بعد می گوید اصلا هیچ مومن حقیقی نیست مگر این که دشمنان او اگر بیشتر از دوستانش نباشد کمتر نیست، که این منطق قرآن است. اگر مومن باشد و جامعه ای ایمانی باشد، حتما دشمن دارد و این دشمنان هم شدید هستند و تو هم برو محکم به دشمنان بگو که «قل موتو بغیضکم».
شهید مطهری به عنوان طلبه ای که تربیت یافته مکتب، این ویژگی را داشته است، منتها در مورد موضعی که سوال کردید باید خیلی مواظبت کنیم. شهید همان طور که منطق دین بوده و مکتب اهل بیت را آموزش می دهد هیچ وقت گام اولی شان با اندیشه های مخالف و حتی حرکت های معارض، گام مبارزه و افشاگری و نگاه منفی نبوده است، آقای مطهری کار بزرگتری در پیش داشته و آن تبیین حق بوده، وقتی شما در یک محیطی که همه اندیشه ها و افکار متضاد دارند، جولان می دهند، آمدید و خیلی شفاف و منطقی و مستدل و قابل فهم حق را تبیین کردی دو تا اتفاق به صورت خودکار می افتد:
- آن هایی که با شما کاملا اندیشه هایشان همراه است جذب می شوند.
- ان هایی که اندیشه های شان زاویه با این حق دارد و عناد ندارند و از روی ندانستن مخالف بودند می آیند و ملحق می شوند.
اما خیلی ها که می دانند اشتباه می کنند و می گویند، اما نانشان از همین انحراف ایجاد کردن است، بیشتر شفاف تر با شما موضع می گیرند. وقتی شفاف موضع می گیرند مرز روشن می شود. یه روزی همه می گفتند مرگ بر شاه، از مسعود رجوی و پیمان و … امام (ره) که مبنای انقلابی را شفاف تر می کند، یک بخشی می روند طرف مقابل امام می ایستند در مقابل امام.
بعد شما می بینید یک مشت آدم در اوین هستند یا آن طرف مرز دارند فحش به امام و انقلاب می دهند که خودشان چهار صباح پیش در کمیته ضد خراب کاری شکنجه می شدند توسط ساواک. چرا این گونه نشدند؟ از اول امام همین بوده، ایشان شفاف کرده و این ها هم از اول همین بوده اند وقتی در کلیات با هم شریک بودیم. اما وقتی جزئی کردیم دشمن شدند. آقای مطهری روشش این بود که در مسئله شناسی که بداند چه چیزی الان در اولویت است، بعد هم مانند ریل رها نمی کرد و می رفت تا سوراخ کند. مساله را دقیق اولا شناسایی می کرد بعد آن قدر منطق اسلام را خوب و قوی و علمی و شفاف و پر حجم می ریخت روی سر جامعه که یا باید مرز از این جهت پاک می شد که طرف می فهمید اشتباه کرده و می امد جذب منطق درست اسلام می شد.
مطهری زبانش این بود یا باید با اسلام مخالفت می کرد، یعنی نمی توانست بگوید اسلام هست یا نیست، باید مقابله می کرد. پس گام اول این بود که تبیین حق کنی. دنبال دشمن تراشی نباشی. گام بعدی ایشان این بود که تلاش می کردند با نقد علمی دیدگاه ها و تئوری ها بدون اشخاص و نشانه ها حرف را روشن کند. چون دو تا تکلیف همزمان داشت؛ یکی این که مواظب باشید که دین کج فهمیده نشود و هم سعی داشتند عده ای برگردند. آقای مطهری سعی می کرد اندیشه های غلط را بزند بدون این که دانشمندانشان را بزند. شما مثلا در حماسه حسینی که بخش کوچکی اش نقد کتاب شهید جاوید است، ایشان خیلی وارد اسم و رسم کتاب شهید جاوید و نویسنده اش نمی شوند، اما نکات و اشتباهات و انحرافیات را می گوید و رد می کند. همین، این می شود مرحله دوم.
اگر در این مرحله به نتیجه رسید امکان ندارد ورود کند به اسم کسی یا شخصیت کسی، اما اگر کسی نماد شد، صاحب تفکری نماد شد، آقای مطهری حمله می کند به خود آن آدم که الان در اندیشه اش حل شده است، او را می زند، همین منطق قرآن است. خدا به صورت کلی کفر و نفاق و … را می زند. بخشی هدایت می شود و بخشی ماست های شان کیسه می شود، تا جایی می رسد که اسم می برد: تبت یدا ابی لهب و تب زن و شوهر، اسمشان را می برد یعنی که این خیانتش به حدی می رسد که خود شخصیت در جریان است.
بنابراین آقای مطهری در حوزه نقد اندیشه ها اول حق را تبیین می کند و همه آثار ایشان همین طور است حتی در کتابی که فرمودید، علت قتل ایشان هم واقع شد علل گرایش به مادی گری، توسط فرقان، روح کتاب واقعا تبیین نظریه اسلام است. وقتی می رسد به چالش ها نظریه مقابل را نقد می کند، یک جاهایی دیگر دست می برد به اندیشه های گروه فرقان و رسما اسم می برد. این باعث می شود که نگاه آقای مطهری چون نگاه صددرصد اعتقادی و علمی و مبنایی است، جز برای کسانی که واقعا در پی حق هستند غیر قابل تحمل است.
در مورد فرق میان اصلاح طلب و خدمت گزار است، کتاب نهضت های اسلامی، شما این را چگونه می بینید؟ و اصلاح طلب واقعی و مفسد(طبق آیه یازده سوره بقره) این ها چه تفاوتی دارند در این دیدگاه؟
خدمت تان عرض کنم که مخاطبان فرهیخته شما با آثار مطهری آشنا هستید، لذا اجازه بدهید ورای آثار ایشان از محصول تفکرشان استفاده کنیم، ببینید اصلا بخواهیم در نگاه درست به مکتب، بالاترین جایگاه را در دسته بندی و ارزش گذاری انسان ها در لایه های اجتماعی نام ببریم، قاعدتا در صدرشان انبیا و ائمه هستند و زیباترین واژه ای هم که مکتب به کار برده همان مصلح است، همین الان منتظر مصلح کل هستیم و چون اصلا فعل خداست ولی خدا متصف به این صفت می شود.
پس اصلاح گری یا اصلاح طلبی شأنی از شئون الهی است. که هر کسی به میزان قرب از ایشان برخورداری می شود. امام حسین فرموده اند انما خرجت لطلب الاصلاح فی امّت جدّی، من اصلاح طلبم، این می شود عنوانی که یک حقیقت دارد، حالا انسان هایی یا عاقلانه یا جاهلانه خودشان را متصف به این عنوان می کنند، در حالی که فاقد این شرایط هستند. در واقع در مکتب دین یک عناوینی که خیلی خیره کننده است، دشمن ما از باب نفاق بیاید و به خودش نسبت بدهد، آن جاست که باید مرزها را تعریف کرد. دو جور مرز باید تعیین کنیم.
همین آیه در سوره بقره منافقان ادعا می کنند که ما فقط اصلاح طلبیم ولی آگاه باشید که این ها خودشان هم نمی فهمند و فساد می کنند. یعنی مرزها را باید روشن کنیم و برای این که اصلاح طلبان دروغین روشن شوند. آن جا حقیقت قصه کار نخبگانی و فکری است. یعنی در حوزه اندیشه ورزی خط را روشن کنیم. خود قرآن همین کار را می کند. خطوط را از حقیقت روشن می کند و آن ها دیگر نمی توانند و بیرون خط می مانند. ولی خود اکثر مردم نمی فهمند بلکه باید نخبگان آن قدر تبیین فکری کنند تا بیرون بیفتد. تعبیری است که خودم دارم که اگر به دست خواص گرفتار سالوس شدید، چنان باید منطق حق را شفاف بگویید تا طرف ضد حق بزند.
درباره مکتب امام که آقا می گویند، این یاران سابق امام هستند که برگشتند از امام، شما باید آن قدر مکتب امام را بگویی و واضح کنی تا طرف نتواند دیگر پشت امام سپر بگیرد و چیزی بگوید و به مردم بفهمانی که این آدم این گونه که می گوید نیست و دروغ می گوید. این یک کار نخبگانی می خواهد که آقای مطهری در این حوزه خیلی قوی وارد شد. اما یک فضای دیگری هم هست که آن کج فهمی های غیرمغرضانه است. لذا به نظر من برخلاف دیدگاه خیلی ها شهید این مسیر شد. یعنی کسانی که واقعا سازمان دهی نشده بودند برای زیر آب زدن اسلام و چیزی شبیه خوارج بودند، آن طائفه دست به اسلحه نمی شدند و تا می توانستند می پیچاندند ولی می روند تا دیگران را کوک می کنند.
اما خودشان در تراز روشنفکری جلوه می کنند. این طائفه متاسفانه به خاطر تعصبات خشکی که دارند، چهار بار که با آن ها صحبت کنی دفعه پنجم دست به اسلحه می شوند. مثل این که امیرالمومنین را می کشند به خاطر این که عدالت غیر اسلامی داشت، مطهری را می کشند که اسلام را نجات بدهند. با امام هم همین طور. بنابراین فضای اصلاح طلبی، مرز در حوزه تبیین تفاوت اصلاح طلبی حقیقی با اصلاح طلبی دروغین، حوزه حوزه روشنفکری است، لذا هنوز هم می بینید که آقای مطهری و طیف فکری ایشان بی رقیبند. اما در جامعه ما درست تبیین نشده است.
الان بزرگان جامعه ما که درباره اصلاح طلبی وارد می شوند و نقد می کنند، متاسفانه خبری از آقای مطهری در حرف هایشان نیست، یعنی آن قدر تراز بالاست که کسی این را از پشت پرده غیب در نیاورده، باید کار کرد، اما در لایه پایین که جمود و تحجر و ارتجاع و روحانیت خشک مقدس و صبور است. آقای مطهری خیلی صریح و تند وارد شد، امام و آقا هم همین طور. چون مخاطب عموم اند. زود می گیرند، این جا مطهری رسما تیغ کشید، گروه فرقان را وقتی سپهبد قرنی ترور شد، آقای مطهری به اطرافیانش گفت که یقین دارم نفر بعدی در لیست فرقان من هستم که همین طور هم شد.
چون تا وقتی شما کلیات را در لایه اولیه روشن فکری می گویی، آن مخاطب شما که او را می گویی، می داند ولی مردم خیلی نمی گیرند که منظور کیست. لذا سرمایه اجتماعی نمی توانید علیه او جور کنید. اما وقتی علنی گفتی، مردم می فهمیدند که ما را دارد می گوید، چون ما در مدارس و مساجد و …حرف هایمان را می زنیم و سطح مان چون پایین است حرف هایمان را همه می فهمند و شما هم صاف امدی پایین و بر سرما می زنی، این جا بود که گروه فرقان دید چاره ای نیست که مطهری را به اسم نجات اسلام برداشت.
لایه های فرقان را یک اندیشه ببینید و یک حزب نبینید. ما در روحانیون انقلابی گروه فرقان را داریم، هنوز بدون این که اسم و رسم داشته باشند. زمان آقای مطهری هم داشتیم، آقای ناطق نوری زمان شاه از منبری های معروف بود، در خاطراتش می گوید که ده شب منبر داشتم در مسجد یکی از علمای تهران و در منبر بحثی کردیم و اشاره ای نیز کردیم به یکی از کتاب استاد مطهری که در قید حیات بودند. بعد از منبر همین روحانی یقه من را گرفت و گفت که دفعه بعد از این آدم روی منبر حرف خواستی بزنی، حق نداری بر منبر پیغمبر حرف بزنی. گفت که مگر نمی دانی در مسئله حجابش چه بلایی سر اسلام اورده است. تازه آن هم مسئله حجاب که همه می گویند چقدر عالی است. خدمت گذاری در بین مردم زود گرفته می شود، پس بنابراین آقای مطهری تا وقتی که در حوزه روشنفکری و تراز بالا تفکرات غیر ثقه را می زد، علیه ایشان حتی دست به تهمت هم می شوند.
وقتی در متن جامعه آمد شدیدا دشمن ساز و دشمن تراش شد، اندیشه های مطهری را خواندیم و خواندید اما هنوز متاسفانه خودمان هم یا نمی دانیم یا نمی خواهیم یا می ترسیم وارد حوزه ی اندیشه های اصلاح طلبانه آقای مطهری شویم، یک مورد کوچکش را بگویم و قس علی هذا، در اخر بیست گفتار در مورد روحانیت دارد، چه گفته است؟ ته حرف ایشان این بوده است که برای چه از قدیم ما سیستم مالی روحانیت را یک تقدسی دادیم و پنهانش کردیم؟ مردم نمی دانند روحانی ها از کجا زندگی می کنند و ماهیانه چقدر می گیرند؟ کارمند را دقیقا می دانید که چقدر حقوق می گیرد، شهید می گوید همانطور که پزشک باید درس بخواند و شما پولش را باید بدهید تا درس بخوانید، روحانی را هم از راه وجوهات تامینش می کنید، چرا سیستم مالی روحانیت را آنقدر پنهان می کنید؟ این تازه کوچکش است. اندیشه های اصلاح طلبی آقای مطهری هم چنان دپو و خفه شده است.
من گاهی به بزرگان می گویم که خدا شاهد است اگر حرف های شهید مطهری را بیاوریم و بیان کنیم لعن و نفرینش می کنند حتی خود ما حزب اللهی ها، در حالی که نجات فضاهای گره خورده انقلاب با اندیشه های این گونه است. مثلا خود اقا دیدید چطور اصلاح طلبانه حرف می زنند؟ از ریشه می زنند. آقای مطهری گاهی اعترافاتی علیه خودشان کرده اند، بعد کل روحانیت را هم آب گرفته است. در مقدمه سیری در نهج البلاغه می گوید بعد از ده سال تحصیل در قم و اصفهان، یک نفر ما را وارد دنیای نهج البلاغه کرده تا می فهمیم که ما درباره آن هیچ چیز نمی دانستیم. بعد اعتراف می کند من و هم قطارانم با دنیای نهج البلاغه بیگانه ایم.
الان در سال ۹۵ من گزارش می دهم، دو سال و نیم است، لطف خدا ما افتادیم در نهج البلاغه، خیلی ها آمده اند؛ ولی عده ای از روحانی نمایان مخالف اند و می گویند نهج البلاغه را نیاورید مردم بخوانند، منحرف می شوند، ۸۰۹ تا طلبه درس خارج خوان از آبان ۹۳ تا جمعه همین هفته که گذشت، در مکان های مختلف پرس و جو کردم که آیا یک دور نهج البلاغه را خوانده ای؟ از ۸۰۹ تا یک نفر هم نخوانده اند. شهید مطهری می گوید یک نفر دست ما را گرفت و برد نزد نهج البلاغه، ای کاش کسی هم پیدا شود و دستم را بگیرد و به وادی قرآن ببرد. نهج البلاغه شرح و تفسیر نمی خواهد، امیرالمومنین برای عموم این مطلب را بیان می کرد.
آقای مطهری از سیستم مالی دست گذاشته است تا نهج البلاغه و … بنابراین تراز اعلی که تراز اصلاح طلبی دینی است در آن حوزه ما روی آثار مطهری، امام و آقا خیلی کم کار کرده ایم، حتی عقب تر، آثار مرحوم آخوند خراسانی، علامه حلی و …. یک روزی آیت الله معرفت، یک ماه رمضانی ولایت فقیه می گفتند، نمی دانم که چرا آن سال بند کرده بودند روی علامه حلی که ما فقیه تراز نداریم، می گفت علامه حلی آن موقع به عنوان فقیه ببینید چه به روز بود. مثلا انواع شرکت در فقه شش نوع نوشته است آقایون هنوز هم همان عینش را می نویسند. با این که زمان و بازار عوض شده است، یا در علائم میت و تجهیز میت مسلمان واجب است. از کجا معلوم که مرده است شاید بیهوش شده باشد، آن موقع علامه حلی سیزده نشانه نوشته برای میت و غیره را هم اضافه کرده، اقای معرفت می گفت رئیس اطبای اصفهان به خود من گفت تازه علم طب در جهان به سیزدهمی رسیده و مانده این و غیره چی بوده که علامه نگفت. چرا چون علامه حلی در حوزه فقه اصلاح گر بود، عرضم این است که آقای مطهری هنوز آن لایه اش رونمایی نشده است. حضرت اقا هم اصرار دارد که این رونمایی شود.
- با این وجود، سوال آخرم که بحث عبور از شهید مطهری بود تا زمان الان فکر کنم منتفی است.
نه منتفی است، همان طور که حضرت آقا در یکی از دیدارهای مسئولین اجلاس حکمت مطهر فرمودند که باید عبور کرد و جلوتر رفت. یعنی نقطه بعدی را که آقای مطهری بود در آن حوزه می رفت، برویم آن جاها. ما در حوزه علم و اندیشه و نرم حرف می زنیم، مثل ساختمان نیست که بگویید تو که طبقه اولی را نساختی نمی توانی دومی را بسازی، نه ما هم زمان که همین موجودی اندیشه های مطهری را که باید جامعه مرور کند و پیش ببرد، اندیشمندان باید بروند بالاتر و به قله ها برسند. یکی اش این بود که آقای مطهری نتوانست فلسفه را در جامعه بیاورد، نشد، نرسید، فلسفه را از کودکان تا به بالا باید بیاوریم، همزمان باید اصلاحش هم بکنیم، در حالی که غرب چرا آن قدر نظامش یک پارچه به هم وصل است با این که اساسش کفر است ولی نظامش به هم و یک پارچه است؟ چون فلسفه را آورده به زندگی مردم. آقا الان چند سالی است که گفته است فلسفه را برای کودکان بیاورید، تازه مسائل مستحدثه فکری ما هنوز باز نشده است، آقای مطهری که نیست، دستگاه فکری ایشان را بیاورید و ببینید با این مسائل چه جوابی می دهد.
بعد می بینیم کجاش نقص دارد تا اصلاح شود. عبور از آقای مطهری دو تا معنا دارد یکی این که همین سیری که می رفت را ادامه بدهیم. یکی این که هر دوره حیاتی عقل مخصوص خودش را دارد، عقل حاکم بر دوره ای که آقای مطهری بوده، آقای مطهری است. با آن عقل شما توانستید از تمام گردنه های اسلام ناب را عبور بدهید، لذا هم امام بدون هیچ تردیدی امضا کرد، آقا بدون هیچ اغماضی فرمودند آثار شهید مطهری مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی است. مثلا ما با عقل (حزب) موتلفه تا پیروزی انقلاب را باید می آمدیم ولی عقل موتلفه الان جواب نمی دهد.
هنر عبور از اقای مطهری در لایه اصلی اش این است که آیا واقعا عقل حاکم بر دوره ای که اسلام ناب در قالب یک نظام تثبیت شده است، عقل دوران حکومت امام با عقل برخورد با شعب ابی طالب فرق می کند. امام یک نگاه داشته قبل از پیروزی انقلاب حتی به مسائل شرعی و فقهی، بعد از انقلاب یک نگاه دیگر، باید هم فرق کند. مثل مراحل دوره سن انسان. آن چیزی که شخصا اعتقاد دارم این است که آیا عقل بشری از اسلام انتظار دارد در دوره ی جدید، عقل شهید مطهری است، یک چیزی فرا و ورای این عقل است. به نظرم صد سال یا صدوپنجاه سال دیگر تازه ما متوجه می شویم که عجب این عقل امام بوده که باید حاکم می شد.
ما هنوز روی عقل آقای مطهری مانده ایم، لذا حتی زمانی که آقای مطهری را آن قدر قبول دارد، جاهایی به هیجانات آقای مطهری اعتنا نمی کند، همان قضیه کتابی که درباره شریعتی اورده بودند خدمت امام که گفته بود کتاب بدی نبود و رد می شد. چون امام یک کار بزرگی دارد که این درگیری ها را بچگانه می بیند؛ در تراز خودش همه خوبند، بریم به بالاتر، آقا بنی صدر همه چیز را خراب کرد، امام می گوید نه حالا کارهای مهمتری داریم. امروز آقا همین طور است، ما مثل سیر و سرکه می جوشییم در محضر آقا که لعنت بر فلانی و… می بینم آقا نشسته دارد با او چایی می خورد، نه این که کم آورده اند، نه او کار بزرگی دارد، می گوید بابا شیطان هم در دستگاه نظام احسن خیر است.
آن عقل که تمدن اسلامی را موضوع خودش قرار داده، آخرین حلقه عقل آقای مطهری درونش قرار دارد ولی باز هم باید برویم بالاتر. لذا من به آقای حداد عادل عرض می کردم که در داستان تمدن سازی ما یک نگاه سلبی می خواهیم که عوامل انحطاط مسلیمن بعد از صدراسلام باید بررسی شود، در این جا یقین دارم هیچ کس حرفی جدیدتر از اقای مطهری پیدا نمی کند، اما یک عقل پیش برنده می خواهیم که آن فقط اقای خامنه ای است. اصلا نگاه ایشان فوق العاده است. جنبش نرم افزاری و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و … این حرف ها از امام هم در نمی آمد، چون زمانه اجازه نمی داد این حرف ها را امام بزند، حالا آقا دست می کند در کیسه امام در می اورد و تبیین می کند و به جان عالم می اندازد. چرا جامعه این طور بدبخت است؟
چون حرف ها گنده تر از سطح ماست، آقا هم بلد است چکار کند، می گوید می اندازیم، صدسال دیگر جواب می دهد، عیب ندارد. دیدید وقتی حرف گنده ها را که می زدند، در جمع دانشجویان و می گفتند البته طبیعتا آن روز ما نخواهیم بود. ولی شما می بینید، ۵۰ سال دیگر چه می شود، آدم بزرگ را ببین ایشان هم هست که نمی گوید تا من هستم نتیجه می دهد. ۵۰ سال بعد باید کاری بشود که در هر جای دنیا هر کس در هر رشته ی علمی خواست حرف نوئی بخواند مجبور باشد، زبان فارسی را بیاموزد. کجا آقای مطهری این حرف ها را زده است؟ اگر عبور از شهید مطهری منظور این است بله آن وقت می بینیم که آقای مطهری قلاب گرفته است تا به بالا برویم.