پایگاه صهیون پژوهی تیه: از جمله مسائلی که در پیچ و خم های مباحثات علمی پیش می آید مبادی امر است، در واقع این معضل شاید از شهوت و میل به ابراز نظر نباشد، ولی هر چه که هست خسارات عدیده ای را به همراه دارد. یکی از این جمله مسائل بررسی تاریخ معاصر و به ویژه بررسی نقادانه مسئله ای به نام دکتر شریعتی. حال این که باید از چه زاویه ای به این شخص نگاه کرد شاید منصفانه ترین نگاه از آن استاد شهید مرتضی مطهری باشد و ایشان است نگاه خارج از استدلال را به مخاطب ارائه نمی دهد. استاد مهدوی بیات از این مسئله برای مان سخن گفت.
سرویس فرهنگی پایگاه صهیون پژوهی تیه: مسئله خدمت و خیانت حرف جدیدی نیست، قطعا قبل از جلال آل احمد کسانی بوده اند که در این ارتباط حرف هایی را زده باشند. اما نگاه صفر تا صدی به مسئله درست تر از نگاه صفر و صدی است. در این مصاحبه استاد تلاش کرده اند تا با یک قضاوت منصفانه خارج از حدود انصاف نشوند.برخورد آقای مطهری با شریعتی چگونه بود؟در مورد آقای شریعتی فکر میکنم باید کمی بحث کنیم چون آقای مطهری روح علمی دارد و به ما هم یاد داده است که در بحث علمی تعارف نداشته باشید، ممکن است ما خودمان به عملکردهای شهید مطهری هم ابهاماتی داشته باشیم که عرض خواهیم کرد. به صورت کلی بنا براین بود که ایشان در صدد تبیین حق هستند، نظر ایشان نظر اسلام است، در این مسیر ایجابی طی طریق می کردند و آن جایی که می خواست تئوری های پر طمطراقی فضای جامعه علمی را بی دلیل تحت تاثیر آن نقد قرار بدهد، تک تک این ها را نقد میکردند مثل سیل. جاهایی داریم که برخی دیدگاه ها از فضاهای علمی خارج میشد و به فضای عناد میرسید. ایشان دیگر آن جاها حتی ورود به نشانهها کردند.
در مورد مرحوم آقای شریعتی هم، استاد مطهری یک سیری را گذراند که کمتر دیده ام کسانی به این نکته بپردازند، اولا برایم خیلی سوال است که چرا این قدر پرداخته می شود به اختلاف آقای مطهری و شریعتی، کجایش اولویت است؟
دلیل این کنجکاوی به اختلاف میان این دو است چرا که برای خیلی ها مهم است. مثلا اگر شما بگردید در زندگی آقای شریعتی، با این که در کتاب های ایشان از نظر اسلام شناسی اشکالاتی هست اما در مجموع به یک نتیجه جامع درباره شریعتی نمیشود رسید، از طرفی آقای مطهری برای ما یک خط مشی است، وقتی این برخوردها را بررسی میکنیم و در جریان روشن اندیشی در تاریخ معاصر به آقای شریعتی میرسیم برای رد یا اثبات ایشان از این منطق استفاده میکنیم.
بله در مورد آقای شریعتی سیری که استاد مطهری داشتند این بوده که اولا آقای مطهری شریعتی را پیدا کرد و آورد بالا، ایشان در جلسه تفسیر پدر این شریعتی جوان را می بیند، مشاهده می کند که این چه جوان خوش فکر و خوش بیانی است و کم کم می آورد حسینیه ارشاد و مطرح میشود و بعد هم سر همین مباحث آقای شریعتی و یک مقداری بیشتر پشت پرده ای که داشتند، جریاناتی در حسینیه ارشاد اتفاق افتاد که آقای مطهری استعفا داد و از حسینیه ارشاد بیرون آمد.
پس این نبود که آقای مطهری شریعتی را نشناخت و چیزی نخوانده و مطلبی را بیان کرده است، بلکه تا این جا با او آمد، نکته دوم هم این است که مسیری که خود آقای مطهری در مورد شریعتی میرفت، بعدها توسط کسانی که مدعی مثلا پیروی از مکتب فکری آقای مطهری هستند به نظر من دچار افراط شدند. چون آثار شهید مطهری همه اش هست. ببینید چه گفته اند. من در منزل شهید مطهری که فرصتی پیش میآمد و میرفتیم، در آن جا یادداشت های ایشان را بررسی میکردیم و آماده میکردیم، دیدم که آقای مطهری چقدر منصفانه و عمیق همه کتابهایی را که از همه کس خوانده است، حاشیه زده، عادتشان این بوده که حاشیه می زد.
من دیدم که جزوه های اسلام شناسی آقای شریعتی هم در کتابخانه شان هست، هر دو جلسه در یک شماره چاپ می شد. دیدم روی جزوه های شماره ۱۵،۱۶ یا ۱۶، ۱۷ مثل همیشه خوانده است و روی جلدش دو جمله نوشته است، که به نظر من منتهای نگرش آقای مطهری نسبت به شریعتی در این حوزه اسلام شناسی و نه در حوزه های دیگر است.
این را خیلی ها تعمیم داده اند به همه اقای شریعتی، عین عبارت این است، این جزوه نیز هم چون سایر آثار نویسنده از نظر ادبی و هنری در حداعلی، از نظر فکری و فلسفی متوسط و از نظر مذهبی و اسلامی صفر است. روی یک جزوه دیگر نوشته بودند که این حرف ها بیشتر اسلام سرایی است تا اسلام شناسی، بنده خودم این ها را دیده ام، ولی آیا این می شود مجموع دیدگاه آقای مطهری نسبت به شریعتی، یا نه؟
چرا خودش در فضای عمومی ابراز نمی کرد؟ با این که آن قدر علیه بعضی ها صراحتا بیان میکردند، چرا نسبت به شریعتی علنی حرف نزدند؟ حتما منطق دینش بود. آیا احتمال خطا به آقای مطهری میشود داد و یا نمی شود، اگر خود آقای مطهری در قید حیات بودند و جمع بندی میکردند آیا صرفا به اندیشه ها و آثارشان که قبلا نقد میکرد بر میگشت یا نگاه به مصلحت عمومی و آثار عمومی شریعتی در جامعه هم میکرد؟ یعنی هیچ خیری در شریعتی نمیدید؟
سه تا نکته است، اولا این که شهید با هیچ کسی اصلا تعارف نداشتند، اما اگر لازم میشد علنی برخورد میکردند و لو این که امام حرفی میزد اشکال خود را میگفتند. درباره شریعتی هم نقدهایش را گفته ولی جزء دورترین لایه هایی که عرض کردم شریعتی را ورود داد، شما به راحتی در آثار شهید مطهری نمیتوانید بگویید که این منظورش است، ثانیا این که آیا همه نقدها و ناراحتی شهید مطهری درست بود؟ احتمال این بود که کمی باید آرام تر می رفتند یا نه؟ راه تشخیص ما چیست؟
قاعدتا برای این که روی اندیشه های شهید مطهری و شریعتی بحث کنیم باید به یک معیار برگردیم، ما بر میگردیم به امام، وقتی یکی از آثار شریعتی را به امام می دهند، امام اصلا جواب نمیدهند، بعد او در یک سخنرانی عمومی با لحن ساده گفتند که: البته ما کتاب آن آقا را آوردند و خواندم، آن قدر ها هم که میگفتند، بد نیست. در حالی که امام در مورد انجمن حجتیه علنا حرف زد و بعد از آن نامه ای که داد و فکر میکرد دارند کار خوبی میکنند. ولی در مورد شریعتی موضعی نگرفت که آری اسلام را از بین می برد و …
ممکن است امام نظرات شان را در جاهایی زده باشند، سوم این که همین الان با صرف نظر از آقای مطهری، به این حوزه که آیا شریعتی در دوره خودش برکاتی داشته یا نه؟ در این حوزه دست نزنید. یعنی زبان تبلیغ اسلام و انقلابی که آقای شریعتی داشت آقای مطهری نداشتند. پس از این طرف به نظر میرسد که آخر سخن آقای مطهری این است که آقای شریعتی منهای ورودش به اسلام شناسی بی نظیر بود. بعد از ورودش به حوزه اسلام شناسی پایش را از گلیم خودش گذاشت بیرون.
اما آن هم آن قدر نبوده که تا حد تکفیر بعضی از علما بردند، جمع نظرات در مورد ایشان با این که امثال آیت الله مصباح خیلی صریح هستند، به نظر من نزدیک به حق، دیدگاه شهید بهشتی است که معتقد بود شریعتی در مسیر شدن است. که مرحله قبلی کمی اشتباه کرده است ولی دارد کامل میشود. به وصی خودش آقای حکیمی هم گفته بود.
حتی پدر شریعتی میگوید که یک روز علی در خانه بود و گفتم علی این ها چیست در کتابت نوشتی؟ گفت نه من ننوشتم. گفتم این کتاب خودت است، علی گفت که نه این علی شریعتی سابق بود، من این حرف ها را دیگر قبول ندارم. داشتم میرفتم جلو ولی بالاخره در آن بحران و هرج و مرج هیجانات مارکسیستی و کمونیستی و .. کسی وارد شد هزار تا حرف زده و ده تاش غلط بود، شهید بهشتی نگاهش این گونه بود.
بنابراین اگر اقای مطهری هم امروز بود چه بسا یک منطقی معتدل تر از آن موقع میگرفت. در مورد شریعتی و مطهری طرفداران یا به ظاهر طرفداران هر دو طرف آتش به معرکه آوردند، طرفداران شریعتی که روشنفکران بیمار بودند از مرگ ایشان استفاده کردند و بدون ویرایش علمی، آثارشان را در جامعه رواج دادند؛ آقای حکیمی میگوید شریعتی به من وصیت کرد که نگذار آثار من چاپ شود مگر این که دوباره بازبینی شود.
سریع چاپ کردند و دادند بیرون، بعضی ها هم طرفداری آقای مطهری را دارند و نفهمیده و نجویده به دشمنی شریعتی پرداختند. شریعتی و مطهری اصلا آنقدر زاویه نداشتند در نقد همدیگر. بنابراین اگر قرار شد که با انصاف برخورد کنیم این است که اصلا فیلد آقای شریعتی چیزی غیر از آقای مطهری بود. اولین جفا این است که این دو را جلوی هم بگذارید. اصلا شریعتی شاگرد آقای مطهری هم نیست. در حوزه اسلام شناسی اصلا شریعتی مطرح نمیشود. شریعتی یک مبلغ خوب اجتماعی است و خیلی هم قوی. آقای مطهری متفکر اسلامی است. بنده معتقدم آقای آوینی هم متفکر اسلامی نیست با آن عظمتی که دارد، ولی هر کسی در رده خودش. ماها به اشتباه می گوییم یا آثار مطهری یا آثار شریعتی.
مثل این که یا ناهار بخوری یا آهنگری کنی، اصلا هیچ ربطی به هم ندارد. اشتباه بعدی این بود که ما این را بهانه ای کردیم برای بازی دادن بچه های انقلابی. اصلا به نظرمن اگر ما یک بار تراز تفکر اسلامی را تعریف کنیم، خود به خود این منتج میشود که تراز متفکر اسلامی چیست. بنده در دانشگاه تهران به مناسبت شهادت شهید مطهری بود یا دکتر شریعتی، مراسمی داشتند که دعوتمان کردند و گفتند که این ها اکثریت خیلی طرفدار شریعتی هستند، ما عنوان بحث مان این بود که تفکر اسلامی چیست؟ متفکر اسلامی کیست؟ از پایه شروع کردیم و رفتیم جلو که آقا قبول دارید متفکر اسلامی یعنی این، بنابراین با این تعریف اصلا مقایسه مطهری باشریعتی یعنی قیاس مع الفارق است.
اصلا شریعتی متفکر اسلامی نبود که بخواهید زوری در مقابل مطهری قرار می دهید. این ظلم به شریعتی است که ازش توقع داری مطهری بشود و می آیی سریع و تند نقدش میکنی. حال در تراز خودشان مقایسه کنیم، اقای مطهری در یک فضای دیگری است و شریعتی هم در فضای دیگر، ما آنجا اسم هم بردیم که شهید آوینی هم در این فضا نیست، “عین صاد” هم در این فضا نیست، تفکر اسلامی خیلی فضاش بالاست. انگار که به بچه دوازده ساله بگویی ببین حسین رضا زاده چهارصد کیلو را بلند میکند آن وقت تو چهل کیلو را نمیتوانی! اگر خودش خنگی کند و بخواهد ادای او را در بیاورد کمرش می شکند.
لذا شریعتی یک مقداری هول می شد و آمد در مرز اسلام شناسی کمرش شکست، باید پشت آقای مطهری می نشست و حرف های مطهری را هنرمندانه تبلیغ می کرد.
از این که وقت تان را در اختیار تیه قرار دادید تشکر می کنم.
منبع : اختصاصی پایگاه جامع صهیون پژوهی تیه